شکستن مرزها
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1370

شکستن مرزها

میزگرد

دیداری دوباره

با آثار و اندیشه‌های 

حضرت امام خمینی(س) 

‏ ‏

شکستن مرزها

‏ ‏

  اشاره

حدیث انقلاب اسلامی، حدیث رویش و شکفتن است، شکفتنی نه در حصار مرزهای خاکی ایران، که رویشی دوباره در آن سوی مرزها، آنجا که حصارهای پولادین فرو می‌ریزد و فریاد «درود بر خمینی» طنین‌انداز می‌شود. 

صدای تکبیر را از هر سو می‌شنویم: در روسیه، الجزایر، یا سودان... فرقی نمی‌کند. نسلی دیگر پا به میدان نبرد با استکبار نهاده که از یاران صمیمی امام است. 

آنچه فراهم آمده است، حاصل نشست چند تن از اعضای تحریریه حضور با آقایان حجت‌الاسلام سیدمحمود دعایی (نمایندهء محترم مقام معظم رهبری در مؤسسهء اطلاعات)، سیدمحمد اصغری (نمایندهء  محترم مقام معظم رهبری در مؤسسهء کیهان) و حسین شیخ‌الاسلام (معاون محترم وزیر امور خارجه) است که پس از سفر تاریخی حجت‌الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی به کشور  دوست و مسلمان سودان صورت گرفته است. در این میزگرد، آقایان دکتر نجفقلی حبیبی، دکتر صادق آیینه‌وند و حمید انصاری نیز به اظهارنظر پرداخته‌اند. 


‏با یاد خدا و با این سئوال محوری از سوی سردبیر مجله سخن آغاز شد که: انقلاب اسلامی جدی‌ترین پدیدۀ قرن است. با توجه به سفر اخیر آقایان به کشور سودان، این جدی بودن را تا چه حد در مردم سودان می‌توان یافت؟ ‏

‏سیدمحمود اصغری: بسم‌الله‌الرحمن ‌الرحیم. گاهی عظمت یک پدیده به حدی است که در قالب واژه‌های روزمره و بیان عادی و معمولی نمی‌گنجد. آنچه در سنگال و سودان دیدم و در برخی کشورهای دیگر نیز، از مقولۀ عشق و رابطه مرید و مرادی بود. واقعاً سخن از یک ارتباط و شرایط  و دیدار نیست و به قول مولانا: ‏

‏شرح عشق آری زبان خواهد زعشق و... ‏

‏نفوذ کلام امام بزرگوار و راحل ما و همچنین حقانیت این نهضت مقدس، با همۀ هجومها و حمله‌ها و توطئه‌ها، حقیقتاً حیرت‌انگیز است. این ارادت با منطق روزگار ما اساساً تطابقی ندارد. جوانان مسلمان و توده‌های دیندار و معتقد، شاید بدون آنکه عکسی از امام دیده باشند، دریا دریا، ارادت و اشتیاق را نثار نام امام و انقلاب اسلامی می‌کنند. ‏

‏در کنفرانس اسلامی، که در «داکار» تشکیل شد، کثیری از سران کشورهای اسلامی شرکت کرده بودند، برخی نیز از حضور در کنفرانس خودداری کردند. عدم شرکت سران آن چند کشور به چند دلیل می‌توانست باشد. از جمله سرافکندگی از اوضاع حاکم بر جهان غرب با توجه به قبول و شرکت در کنفرانس مادرید که در واقع نوعی رسمیت دادن به اسرائیل بود و همچنین تحقیر و کوچک شمردن «کنفرانس اسلامی» بالاخص با توجه به شرکت ریاست محترم جمهوری اسلامی ایران، به نظر می‌رسید که آنها هرگز نمی‌خواهند نظرات جمهوری اسلامی در مورد کنفرانس مادرید و مبارزات مردم فلسطین و... به گوش مسلمانان جهان برسد. اما و بالعکس، هیئت ایرانی از همان ابتدای ورود، چشمها را متوجه خود کرد، نه تنها سران کشورهای اسلامی و برخی نهضتهای ‏

‏آزادیبخش، بلکه علمای مذهبی و جوانان مسلمان سنگال از همان آغاز اظهار می‌کردند و درخواست دیدار با جناب آقای هاشمی از همان لحظه‌های ورود شروع شد. در روز افتتاح، ریاست جمهوری سخنرانی کوتاه اما پرمحتوایی داشت و اوضاع و احوال کلاً حضور فعال هیئت ایرانی را نشان می‌داد. عناصر فریب‌خورده و مزدور هم پیش‌بینی این تأثیر و حضور را کرده بودند و به همین علت قصد داشتند قبل از سخنرانی آقای هاشمی برای رسانه‌های بیگانه خبرسازی کنند و نتیجتاً نطق آقای هاشمی تحت‌الشعاع خبرسازی محافل آمریکایی و غربی قرار گیرد. با آنکه حرکت توهین‌آمیزی هم عناصر بیگانه داشتند، لیکن سخنرانی چنان پرمحتوا، جذاب و تکان دهنده بود که نه تنها تمام نقشه‌ها و ترفندها تحت الشعاع قرار گرفت، بلکه در پایان سخنرانی به علت هجوم سران کشورها برای تبریک و تقدیر به طرف جایگاه آقای هاشمی، اساساً تا دقایقی نظم جلسه به هم خورد! ‏

‏در شهر طوبی، که یکی از شهرهای سنگال است، استقبال واقعاً شگفت‌انگیز بود، و می‌دانید که فاصلۀ تهران تا کشور سنگال فاصله اندکی نیست (یازده ساعت پرواز مستقیم داشتیم). به نظرم تمام سکنۀ ‌این شهر کوچک به استقبال آمده بودند، و هجوم برای دیدن چهرۀ رئیس جمهور به قدری زیاد بود که در این مختصر از توصیف آن عاجزم. روشن است که این همه محبت و اظهار علاقه، حکایت از نفوذ عمیق اسلام و انقلاب اسلامی دارد، و با وجود همه گونه تبلیغات و امکانات دشمن و ضعف تبلیغات و امکانات ما، و تحریف حقایق انقلاب، آن همه ارادت شگفت‌انگیز است. تأثیر کلام امام مقولۀ قابل مطالعه‌ای است اساساً نام امام راحل و یاد انقلاب اسلامی برای مسلمانها، الهامبخش شده و کیست که نداند اسلام پس از انقلاب ما، حیات دوباره یافته است. با دیدن علاقه و ایمان ملتهای مسلمان، بنده تردیدی ندارم که جهان اسلام در آینده جایگاه واقعی خود را بازخواهد یافت و نقطه عطفی در تاریخ تحولات جهانی خواهد شد. در مورد سودان توضیحاتی بعداً تقدیم خواهد شد. ‏

‏آقای حسین شیخ‌الاسلام: حادثۀ عظیمی که به رهبری امام و با تکیه بر اسلام در ایران به وقوع پیوست برای خود من که در سیاست خارجی کار می‌کنم و دیگر دوستان که در بخشهای دیگر فعالیت دارند هنوز نتوانسته‌ایم ابعاد آن را درک کنیم. حقیقت امر این است اسلام برای مسلمانان خاصه ملت ما به عنوان والاترین مشخصه‏ء‏ شخصیّت و معنی حیات و اساس زندگی مردم ایران بود، یک تبلور خارجی پیدا کرد و عزتی را که مسلمانان به دنبال آن می‌گشتند خاصه در شخص امام و در سیستم حکومتی ما متجلی و متبلور گردید. یعنی مسلمان و ‏

‏محرومان جهان که برای قرنها طولانی پایمال شده بودند، عزت خودشان را در شخص امام یافتند. همین امر باعث عشق و علاقه شد. مخصوصاً برای اینکه امام در مقابل ملت و مستضعفان خاضع بودند و در مقابل مستکبران مهاجم و با قدرت ایستادند. بعد هم روشی که حضرت امام در طول حیات خودشان به ملتها ارائه نمودند و ملتها یاد گرفتند که چگونه عزت گمشدۀ خودشان را بیابند. عشق و علاقه به امام در کنار روشی که امام داشتند یعنی آوردن ملتها به صحنه، قدرت ملتها را به خودشان نشان داد. ملتها خاصه مسلمانان دیدند که چقدر قوی هستند و به همین دلیل به امام عشق می‌ورزیدند و امام را دوست می‌داشتند. سفر سودان آقای هاشمی نه تنها به ما نشان داد، بلکه کل جهان و خاصه استکبار را به این نمایش حساس کرد. به این نمایش قدرت و علاقه به اسلام، و ما به این نمایش عشق و ابراز احساسات به امام و رهبری نقطه جدی بودن این علاقه در این سفر خیلی خوب به صحنه آمد. ‏

‏من فکر نمی‌کنم برای هیچ رهبری در هیچ کشور خارجی چنین استقبالی که ما در سودان شاهد آن بودیم سابقه داشته باشد. فقط ابراز احساسات و تجمع مردمی در سفر مقام معظم رهبری به پاکستان با این سفر قابل مقایسه است. بعد از انقلاب ما شاهد رشد تفکر اسلامی کشورهای اسلامی هستیم. تبلور سیاسی این رشد در این سفر و  شاید در سیستم حکومتی که ما الان در سودان و تا حدودی در الجزایر شاهد آن هستیم روشن می‌شود و آن چیزی است که به نظر من جدیت رشد تفکر اسلامی را پس از پیروزی انقلاب در طول این سیزده و چهارده سال نشان می‌دهد و همان چیزی است که دشمن ما را می‌ترساند و اساس قدرت ما هم هست. یعنی وقتی که تفکر اسلامی رشد کرد، اینجوری به صحنه می‌آید و صحنه را از دست قدرتهای غیر خدایی و وابسته به غرب خارج می‌کند و امکانات این کشورها را در اختیار مسلمانان و هماهنگ با انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی قرار می‌دهد. طبیعی است که این مطلب بسیار جدی است و دشمن ما را به وحشت می‌اندازد. ‏

‏ما آن چیزی را که در سودان دیدیم نه تنها انتظار آن را نداشتیم، بلکه برای خود ما هم ابعاد جدیدی از انقلاب اسلامی، عشق به امام، جایگاه انقلاب و جایگاه جمهوری اسلامی و رهبری آن را روشن کرد. ‏

‏برای من پیروزی جبهه نجات اسلام در الجزایر در برابر گروههایی که سابقۀ بسیار طولانی در امور سیاسی دارند، نشان دهندۀ رشد انقلاب اسلامی در شمال افریقاست، با توجه به آن چیزی که ما در سودان شاهد آن بودیم و آن چیزی که در الجزایر اتفاق افتاده، باید فکر کرد، کار کرد و برای قدرت اسلام از ‏


‏آن بهره‌گیری و استفاده نمود و این مسئولیت بزرگ ما و ملت ماست. ‏

‏سید محمود دعایی: من این توفیق را داشته‌ام هم در سفر پاکستان خدمت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مقام معظم رهبری فعلی و آن موقع در سمت ریاست جمهوریشان باشم و هم در سفری که آقای هاشمی به سودان و سنگال داشتند خدمت ایشان باشم. من مقایسه‌ای می‌کنم به یک معنی استقبالی که الان در سودان انجام شد از نظر کیفیت عمق آن بیشتر از آن استقبال است. چون ما در پاکستان به دلایل مختلفی می‌توانستیم آن انتظار را داشته باشیم: هممرزی، همجواری و امکان استفاده از تبلیغات گسترده، مهمتر از همه موجودیت شیعیان پاکستان که تحرکات تعصب‌آمیز و جدی‌تری در آن صحنه داشتند و در نهایت صحنه‌ای را به وجود آوردند که بسیار طبیعی بود. اما در سودان وضع بسیار متفاوت بود. سودان فاصلۀ بسیاری از ما دارد. در واقع آن سوی دنیاست. از طرف دیگر سودان کشوری است که زیر بمباران تبلیغات ضد ایرانی و ضد شیعی بوده است. درست است که مردم آگاه و تحصیلکرده و فکورند. امام در بین همین مردم یکی از نیرومندترین پایگاههای حزب بعث عراق هم وجود دارد. و عراق موفق شد کودتای صددر صد بعثی در این کشور راه بیندازد که یک سانحه هوایی مانع از موفقیت این کودتا شد. یا آنکه افکار اسلامی هم که در آنجا وجود داشته روشنترین  آنها در یک بخش از زمان «اخوانی‌ها» بودند. ‏

‏به هر حال آنان تصادم با فقه جعفری را داشتند. نیرومندترین عناصری که در آنجا نفوذ داشتند دنباله‌رو جمال عبدالناصر بودند. ناصریستها و ناسیونالیستهای عرب بودند. در یک بستری اینچنینی طبیعتاً دم از انقلاب اسلامی زدن و حقانیت جمهوری اسلامی ایران را پذیرفتن یک پدیدۀ نو و ارزشمندی است و من قبل از اینکه وارد سودان بشوم تصور این استقبال و این پذیرش و این درک از انقلاب را در این مقطع نداشتم. حتی نگران برخی احتمالات و خطرها نیز بودم. چون یکی از نیرومندترین پایگاههای متمایل به عراق در سودان است. از طرف دیگر سودان هممرز با مصر است و عبدالناصر تأثیرات هماهنگ و همسانی در سودان و مصر داشته و پایگاههای آن هنوز هم قوی است و تفکری با شیوۀ خاص متمایل به «اخوانی» در این کشور وجود دارد. ‏

‏در یک کشور اینچنینی مواجه می‌شویم با صحنه‌های فوق‌العاده ارزشمندی که انسان را به یاد روزهای اول انقلاب خودمان می‌اندازد. ‏

‏شعارها، برخوردها و نمودارهایی که وقتی انسان می‌بیند یاد 12 بهمن قبل از انقلاب می‌افتد. اینها نشان‌دهندۀ این است که بینش ژرف امام در خلال پیامهایشان و مقاومتهایی ‏


‏که در جامعۀ اسلامی دمیده‌اند به بار نشسته است. مردم در آنجا بیرون ریختند و حرکتی انجام دادند که هیچ دولت و هیچ حکومتی نمی‌تواند سازمان بدهد. خاطرم هست که ضیاءالحق خدمت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای گفت: نه می‌شود جلوی این طور حرکتی را گرفت و نه می‌شود آن را سازمان داد. نمونۀ همین حرکت هم در سودان بود. مردمی که بیرون ریخته بودند کلیشه‌ای نبودند که مثلاً لباس واحد پوشیده باشند، دانش‌آموز باشند یا سرباز و... همه جور بیرون آمده بود. زن، مرد، پیر، جوان و... ‏

‏درست است که در بین شعارها شعارهایی در جهت حمایت از نظام و حکومت خودشان هم شنیده می‌شد، اما آنچه که بیشتر مطرح می‌شد شعار حمایت از امام و راه امام بود. درست است که از آقای هاشمی  به عنوان رئیس جمهوری ایران به شایستگی یاد و تجلیل می‌کردند اما آنچه که بیشتر نمود داشت حمایت از امام، حکومت اسلامی و نظام اسلامی بود. این برخوردی بود که مردم داشتند. یک برخوردی هم بود که دولت سازمان داده بود. به تمام سندیکاها، انجمنها و سازمانهای مردمی آنجا که طبیعتاً شالودۀ نظام را می‌سازند اجازه داده بود که در یک مجمع بزرگی نمایندگان و اعضای برجسته‌شان جمع بشوند. مجمع چندین هزار نفری بود. همه جمع شده بودند و ‏

‏ ‏

‏ ‏

‏عناصر و افراد مختلفی به نمایندگی از اقشار و گروههای مختلف می‌آمدند آنجا و سخنرانی می‌کردند. خواهری بود نمایندۀ زنان سودان، او آمد و سخنرانی کرد. این خواهر اشک هیئت ایرانی را درآورد. او دکتر بود، حجابش کامل بود. مسلط به آیات و روایات بود. و شاه بیتهایی که انتخاب کرده بود نمودار و منتخبی از پیامهای امام به مناسبتهای حج بود. ایشان اشاره می‌کردند که مثلاً امام در فلان پیام، این عبارت را گفته‌اند و در بهمان پیام این پیام را فرموده‌اند. این موضوع نشان می‌داد پیامهای امام به بار نشسته‌اند. الان نمود آن را در جامعه می‌بینیم. به این جامعه اجازه داده‌اند که بیایند و به حمایت از ما حرف بزنند. یا مثلاً یکی از علمای سودان خدمت آقای هاشمی می‌گفت که برخلاف گذشته در دانشگاههایمان تنها فقه اهل سنت را تدریس نمی‌کنیم، بلکه هفت فقه را انتخاب کرده‌ایم، از جمله فقه جعفری را. و عجیب اینجاست که او می‌گفت ما اجتهاد را هم قبول کرده‌ایم. یعنی بنا نهاده‌ایم که اجتهاد کنیم. اجتهاد یکی از ویژگیهای فقه جعفری است. ‏

‏به دنبال انقلاب اسلامی حضور مرجعیت حضرت امام به عنوان رهبر عالیمقام معنوی، روحانی و فقهی در ایران در مرکز دور افتاده اهل سنت سودان اثر نهاده و در این کشور یک رهبر روشن سنی به این نتیجه رسیده که باید اجتهاد را که یکی از ویژگیهای فقه جعفری و شیعی است ملاک قرار دهیم و به آن  بها بدهیم. ‏

‏من فکر می‌کنم که برادران سودانی ما از بـُعدی از ما پیشی گرفته‌اند. طبیعی است که اینها دارای تجارب ده و دوازده ساله ما هستند و از مشکلاتی که ما با آن درگیر بوده‌ایم چیزها آموخته‌اند. من در آنجا دیدم که رعایت حجاب، آموزش قرآن، آموزش فقه و اسلامی کردن سیستم بانکی و اقتصاد کشور جدی است و توجه به مسئله حجاب با یک شیوۀ اصولی، به طوری که زمان داده بودند که  تا یک مدتی بیایند و بحث کنند و آنگاه انتخاب نمایند. برای حل مسائل جوانان برنامه‌هایی داشتند و یکی از برنامه‌هایشان برپایی مراسم ازدواج دسته‌جمعی بود. ‏

‏حسن ترابی یکی از تئوریسینهای اسلامی و متفکر معروف هم در این مراسم شرکت کرده بود. خود حسن ترابی در این زمینه گفت: من به این نتیجه رسیدم که مشکلات ازدواج در اینجا زیاد است. جوانهای ما برای ازدواج کردن مشکلاتی بر سر راه خود دارند ‏


‏برای حل این مسئله به این نتیجه رسیدیم که یک مراسم دستجمعی را برپا کنیم و خرجی را که هر خانواده به تنهایی قادر نیست پرداخت کند این هزینه‌ها را به طور دستجمعی دولت بپردازد. تا این مشکل از پیش پای مردم برداشته بشود. کسانی می‌توانند از امکاناتی نظیر دریافت زمین و اخذ وسایل اولیه تشکیل خانواده استفاده کنند که آن شرط سنتی جامعه (مهریه سنگین  و نقدی) را حذف کنند. دولت زمین می‌دهد، امکانات می‌دهد و مراسم را نیز به طور دستجمعی سامان می‌دهد، که خرج سنگینی  روی دوش مردم نباشد. این موضوع نشان می‌دهد که آنها با یک شیوۀ عملی شروع کرده‌اند و الان جامعه‌شان را طوری دارند قوام می‌دهند که به طور قطع و یقین ثمرات دلخواهشان را هم در آینده نزدیک خواهند گرفت. ‏

‏نکته‌ای که باید به آن توجه کرد دقت و بررسی نسبت به استقبال و ابراز احساسات شورانگیز اسلامی این مردم نسبت به هیئت جمهوری اسلامی ایران است. البته خود هیئت در یک انفعال قرار گرفته بود و یک حرکت اینچنینی را پیش‌‌بینی نمی‌کردیم و بعد که مواجه با این صحنه‌ها می‌شدیم می‌دیدیم که ما مدیون این مردم هستیم و حالا امیدوار هستیم که در قراردادهایی که به طور رسمی بین دولت با مردم آنجا منعقد شده، به خوبی دنبال بشود. برخوردهای دولتی و برخوردهای رسمی بین دو دولت، از یک طرف و برخوردهای مردمی از طرف دیگر، مردم و مسئولین ما هم باید به وظیفۀ خودشان  آشنا باشند. در قبال آن عواطف و احساساتی  که الان شکوفا شده و یقیناً دشمنان زیادی در  کمین این موضوع هستند اگر یک حرکت پاسخگویی مردمی در این طرف نباشد خدای نکرده به سردی می‌گراید. ‏

‏حمید انصاری: استقبال کم‌نظیری که در سفر ریاست محترم جمهوری به سنگال و سودان شاهد بودیم که گوشه‌هایی از آن را خبرگزاریها منعکس کردند و نکاتی از آن را آقایان مطرح فرمودند و از آن طرف دستپاچگی که امریکاییان برای خنثی کردن موفقیتهای هیئت جمهوری اسلامی بلافاصله بروز دادند مایه‏ء‏ شگفتی است. حربه‌های تبلیغاتی که دشمنان بعد از پیروزی انقلاب در دست داشتند و محدودیتهایی که وجود داشته برای اینکه صدای امام و انقلاب اسلامی به مردم دنیا نرسد و همچنین محدودیتها و محرومیتهایی که ما در افریقا شاهد آن هستیم موجب افت امکانات ارتباطی ما با این مناطق بوده است. در اینجا این سؤال مطرح است که در واقع چه عواملی باعث شد علی رغم اینکه شناخت مردم افریقا از امام و انقلاب شناختی اجمالی و اولیه است و هیچگاه ما نتوانستیم تمامی حرفها و حقانیتهایمان را به آنان برسانیم، نه امکانات در آن سو فراهم بوده و نه تبلیغات و ‏


‏توطئه‌ها چنین فرصتی را می‌داده، در عین حال می‌بینیم که مردم اینچنین عاشقانه در مقابل نام امام و هیئتی که نمایندۀ انقلاب امام است ابراز احساسات می‌کنند. عشق و ایمانی که معیار‌های مادی قابل تبیین نیست، رمز و راز این محبت چیست؟ علت را در کجا و چه چیزی باید جستجو کنیم تا بتوانیم از تداوم آن نیز به خوبی حراست کنیم؟‏

‏دکتر نجفقلی حبیبی: این استقبالها که معمولاً از مسئولان جمهوری اسلامی به عمل می‌آید به این دلیل است که در واقع آنان سمبل و پیام‌آور انقلاب اسلامی و مظاهری از حضور حضرت امام هستند که به مجامع جهانی تشریف می‌برند. گاهی از طرف برخی این عشق و علاقه در ارتباط به پاره‌ای مسائل سیاسی و محلی تفسیر و تحلیل می‌شود. اما با بیانات آقای اصغری معلوم می‌شود که عمق این محبت تنها از باب «بغضاً للمستکبرین» و عکس‌العمل پاره‌ای از مشکلات سیاسی محلّی نیست بلکه مسلمانان در واقع عشق ذاتی به اسلام و امام  و انقلاب اسلامی دارند. حالا درست است که با آن طرف دشمن هستند اما فقط از بابت کینه نیست که به این طرف می‌آیند، بلکه خود این آمدن مبنای عمیقی دارد و چه خوب است که عوامل و اساس این عشق و محبت بررسی بشود. و همچنین راهی را پیدا کنیم تا  این محبت که به گوشه‌هایی از آن اشاره فرمودند، عمق پیدا کند و بماند و از آن برای پیشبرد انقلاب اسلامی در سطح جهان اسلام  استفاده درست بشود اگر ممکن است در این  باب یکی از آقایان صحبت کنند. ‏

‏سیدمحمد اصغری: امام راحل در موضوع «صدور انقلاب» جملات و اشاراتی دارند که شناخت عمیق و تأمل برانگیز آن بزرگوار را نشان می‌دهد. می‌فرمایند: «مستضعفان در همه جا چشم به اسلام دوخته‌اند، نور اسلام تابیده و توجه مردم به انقلاب جلب شده» و: «با تأییدات خداوند متعال پرچم اسلام در آتیه نه چندان دور به اهتزاز در می‌آید» و... ‏

‏اظهارات امام برای کسی که صحنه‌های شگفت‌انگیزی از علاقه و اشتیاق مسلمانان را در کشورهای خارج می‌بیند جداً تکان‌دهنده است. جناب آقای دعایی،  استقبال و ارادت مردم سودان را به خوبی تشریح کردند و مردم ما، گوشه‌هایی از آن همه شور و علاقه را دیدند. فاصله پایتخت سودان تا یکی از شهرها که هیئت ایرانی برای دیدار می‌رفت حدود 140 کیلومتر بود، تقریباً تمام 140 کیلومتر را صف مستقبلین پرکرده بود و شادی و شعف مردم مسلمان سودان واقعاً صمیمی و زلال بود و حضور آنها کاملاً خودجوش بود، سازماندهی در بین نبود. ‏

‏پیرمردی را دیدم که حدود هشتاد سال داشت، با پای برهنه از روستاهای دور به مسیر آمده بود و پیدا بود که تمام اعضای ‏


‏ خانواده را به همراه آورده، در دست اکثر آنها قرآن و عکس امام یا عکس رهبر معظم انقلاب بود، رقص و پایکوبی در موارد زیادی با اشک همراه بود که تمام صداقت و صمیمیت آنها را نشان می‌داد. خود بنده در پاسخ به آن همه محبت و عشق و اسلامخواهی واقعاً مبهوت بودم. گاهی جز اشک پاسخی پیدا نمی‌کردم. در یک لحظه دیدم آقای عمرالبشیر واقعاً به وجد آمده و به خوبی نشان می‌داد که علایق اسلامی خالصی دارد، فریاد امام، امام، ایران، ایران یک لحظه قطع نمی‌شد و راستش توصیف صحنه‌ها و لحظات مشکل است. دختر مبارز و دانشمندی که در جمع علمای سودان و فرماندهان بسیجی و نظامی صحبت می‌کرد، جملات و کلمات قصار امام را حفظ بود و برای هر موضوعی که مطرح می‌کرد از امام کـُد می‌آورد. به نظر ‏


‏می‌رسید که بیانیه حج سال‏‎ ‎‏66 حضرت امام را حفظ کرده، او به گونه‌ای از امام نقل قول می‌کرد که نشان می‌داد، فرامین رهبر انقلاب را برای تمام جهان «واجب الاطاعه» می‌داند. ‏

‏همین ارادت و تسلیم را بنده در کشورهای دیگر هم دیدم. با هیئتی از مجلس برای حضور در کنفرانس بین المجالس به کانادا رفته بودم. امام جمعۀ مسلمانان که یکی از دانشمندان صاحب نام مصری بود، در ملاقات با هیئت ایرانی پرسید کجایی هستید؟ وقتی فهمید هیئت ایرانی است گفت: «همانطور که در قلبهای ما به روی ایرانیان و پیروان امام خمینی باز است خانه‌هایمان هم با احترام پذیرای شماست!» ‏

‏در دیدار ریاست محترم جمهوری (که البته آن موقع جناب آقای هاشمی هنوز رئیس مجلس بودند) از شوروی سابق، صحنه‌های شگفت‌انگیزتری را دیدم. این نخستین سفری بود که هیئت بلندپایۀ ایرانی پس از ارتحال رهبر کبیر انقلاب، به یکی از کشورهای خارجی داشت. این سفر درست در ایامی صورت گرفت که دشمنان انقلاب منتظر از هم پاشیدگی و نوعی هرج و مرج در ایران بودند و تمام تبلیغات آنها روی این محور دور می‌زد که پس از امام جمهوری اسلامی دوامی نخواهد داشت. ‏

‏لیکن تأثیر انقلاب اسلامی و نفوذ معنویت و شخصیت امام آنچنان قلبها را تسخیر کرده بود که برای اعضای هیئت جداً غیرقابل پیش‌بینی و تصور بود. یادم می‌آید به اتفاق آقای دعایی و تنی چند از برادران روحانی به میدان سرخ مسکو رفتیم. آن زمان هیچ یک از ما پیش‌‌بینی متلاشی شدن نظام کمونیستی را با آن سرعت نداشتیم و هر چند نامه امام راحل و پیش‌بینیهای آن بزرگوار همه را متحیر کرده بود، ولی کسی باور نداشت آن پیش‌بینیها به آن سرعت تحقق پیدا کند. پیکر مومیایی شدۀ لنین در همان میدان سرخ بود. لباس روحانیت بخصوص برای جوانان شوروی جلوه و جذابیت عجیبی داشت. دوستان همراه به داخل موزه رفتند. این موزه قبلاً کلیسا بوده و من در صف خریداران بلیت بودم که جوانان روسی (همانها که در حکومت الحاد و بی‌خدایی و حاکمیت ضد دین رشد کرده‌اند)، دورم را گرفتند. دفتر یادداشتی در دستم بود، تقاضایشان این بود که دفتر را ببینند، به نظر می‌رسید که تصور می‌کنند، دفتر یادداشت قرآن است و می‌خواهند قرآن را ببینند. دفتر یادداشت را باز کردم، دیدم ورق می‌زنند، واقعیت این بود که آنها دنبال عکس از امام راحل می‌گشتند. با ایما و اشاره گفتم به داخل موزه بیایند، وقتی که دوستان هم عکسهای امام را به جوانان روسی دادند، باور کنید آنها بسرعت از محل دور شدند تا دوستانشان عکس امام را نگیرند و... این همه علاقه آنهم در بین جوانان روسی برایم شگفت‌انگیز بود. ‏


‏مسئولین شوروی هرگز حاضر نمی‌شدند هیئت ایرانی به باکو یا شهرهای مسلمان‌نشین دیگر برود. نهایتاً توافق شد که هم از لنینگراد دیدار داشته باشیم و هم از باکو. در باکو فاصله فرودگاه تا مسجد مسلمانان حدود هجده کیلومتر بود. مردم با وجود مخالفت حکومتگران این فاصلۀ هجده کیلومتر را پر کرده بودند و تمام جوانان به عنوان عزاداری پس از ارتحال امام سیاهپوش بودند و در آن موقع که هنوز سایۀ استبداد حکومت کمونیستی بر سرشان بود و در همه جا مأموران حکومتی حضور داشتند، دستها را به علامت پیروزی و علاقه به امام و انقلاب اسلامی بالا برده و تمام شعارهای جمهوری اسلامی را دقیقاً تکرار می‌کردند. در مسجد باکو صحنه‌هایی اتفاق افتاد که برخی از همراهان احساس خطر می‌کردند. زمانی که آقای هاشمی از علاقۀ امام به مسلمانان سخن ‌گفت، حدود چند دقیقه های های گریه بود که فضای مسجد را پر کرده بود و آنگاه که ریاست جمهوری گفت با رهبران شما صحبت کرده‌ایم. ‏

‏برادران و همکاران می‌دانند که حدود مدت دو هفته است که «کیهان اردو» منتشر شده، باور کنید نزدیک به چهل هزار نامه برای اشتراک داریم که این علاقه و اشتیاق شاید در عالم مطبوعات کم‌نظیر بوده است. ‏

‏جناب آقای انصاری، از رمز این همه محبت و اشتیاق پرسیدند، بنده در این زمینه عرض می‌کنم، ملت اسلام و بویژه جوانان امام و پیروزی انقلاب اسلامی در واقع پیروزی هزار و چند صد سال «اسلام ناب» می‌دانند و در وجود امام، عصارۀ صدها سال مظلومیت و مبارزه و شکنجه مؤمنان به اسلام ناب را می‌بینند. امام و انقلاب را ماحصل قرنها «جهاد و اجتهاد» می‌دانند و این پیروزی را پیروزی انسان مظلوم و آرمان‌گرا می‌دانند. و در وجود رهبر انقلاب، آن سه ایمان را متبلور می‌بینند که استاد شهید مطهری گفت: ‏

‏آمن بربه ‏

‏آمن بسبیله ‏

‏آمن بهدفه ‏

‏جوانی را در نیجریه دیدم که نگهبانی می‌داد و ساعت حدود یک بامداد بود. دیدم مشغول نوشتن چیزی است، پرسیدم چه می‌نویسید؟ گفت: از روی قرآن دوستم که به امانت گرفته‌ام، رونویسی می‌کنم، واقعاً این همه علاقه و اشتیاق را به «ایمان» و قرآن در کجا و با چه سرمایه‌ای می‌توان یافت. این علاقه و ارادت فطری را جداً نمی‌توان با پول و دلار در قلب کسی ایجاد کرد. دین‌زدایی در جهان غرب و اسلام‌زدایی در شوروی و ترکیه و کشورهای دیگر یکی از عمده‌ترین برنامه‌های دشمنان بود، اما پس از انقلاب اسلامی این همه تهاجم و توطئه بیرنگ شد و ملتها به فطرت الهی خود رجعت کردند. این علاقه و کشش فطری ‏


‏نشان می‌دهد که نه تنها در جهان دو قطبی اسلام قطعه قطعه شده و هر کشور اسلامی به سوی یکی از دو قطب قدرت رفت و لاجرم تصمیمگیریها در پس‌پرده انجام می‌گرفت و امت اسلام روز به روز فرسوده شد، بلکه در جهان تک‌قطبی و با طرح نظم نوین امریکایی، امت اسلام می‌تواند با تکیه بر ایمان ملتها و وحدت دینی، جایگاه واقعی خود را بیابد و در یک رویارویی مستقیم خود به قدرت برتری تبدیل شود. مسلماً این آرمان و آرزوی بزرگ در گرو وحدت و بخصوص «وحدت رهبری» است، منظورم تمسک به «ولایت فقیه» عمده‌ترین و جاویدترین اثر و یادگار امام راحل است. جمعی از طلاب و علمای لبنان در دیداری که از مؤسسه کیهان داشتند می‌گفتند: پس از ارتحال امام نگرانی عظیمی وجود علاقمندان به امام و انقلاب اسلامی را فرا گرفته بود که پس از ‏

‏ ‏


‏انتخاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رهبر معظم انقلاب، با آن سرعت و وحدت، ناگهانی نگرانیها به امید مبدل شد. این نگرانی را من در جوانان مؤمن سودان هم دیدم، آنها از تفرقه و اختلاف و از برخی اخبار سخت ناراحت می‌شدند. واقعاً امروز ایران اسلامی به صورت کانون اسلام و انقلاب در آمده و هر خبر ناخوشایندی آنان را به شدت نگران می‌کند. ‏

‏در سودان بروشنی معلوم بود که مأموران امنیتی چنان صحنه‌هایی که تا آن موقع ندیده بودند و در واقع غافلگیر شده بودند و همچنان حیرتزده نگاه می‌کردند. ‏

‏در اتریش که از یک کلیسا دیدن می‌کردیم، با یکی از افراد صاحبنظر گفتگویی داشتم. از او که به نظرم کشیش بود پرسیدم انقلاب اسلامی را در غرب چگونه می‌بینید؟ می‌گفت: تأثیر انقلاب اسلامی در سه چهره برای غربیان محرز است: ‏

‏1- امام خمینی و پیروزی انقلاب دینی او اساساً نگرش دنیای غرب به «دین» و کلیت ایمان الهی را دگرگون کرد. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی دین کلاً منزوی شده بود. ‏

‏2- نگرش جهان غرب نسبت به آیین «اسلام» را متحول کرد. قبل از پیروزی انقلاب، به اسلام به عنوان غول مرده یا عظمت فراموش شده نگاه می‌کردند‌. ‏

‏3- تأثیر در جوانان دنیای غرب بود‌. جوانانی که نه در اردوگاه کمونیزم علاقه داشتند و نه به جهان سرمایه‌داری، امام راه سوم را به آنان نشان داد و علایق دینی را در آنان زنده کرد و هم‌اکنون جوانان آرمانگرا به معنویات توجه خاصی نشان می‌دهند. این نهضت دینی کلاً موجب احیا و حیات دوباره تفکر دینی شده است. ‏

‏در سوریه و ترکیه که سال گذشته ریاست محترم جمهوری همراه هیئت ایرانی از آن دو کشور دیدار داشت، باز هم امواج عشق و اشتیاق ملتها بالاخص جوانان بود که نثار امام عزیز و انقلاب اسلامی می‌شد. ‏

‏در ترکیه، به طور بسیار خلاصه عرض کنم که: اقبال و اشتیاق جوانان تعجب‌آور بود. در دیدار از قونیه دهها هزار جوان به استقبال آمده بودند، مأموران امنیتی با آنکه همه گذرگاهها را بسته بودند و تعداد آنها بسیار زیاد بود مع‌الوصف جوانان مسلمان حصارها را شکستند و پیش آمدند. بنده خودم جوانهایی را دیدم که گوسفند به دوش گرفته و برای قربانی کردن و «فدیه» می‌آوردند و در همین حال مأموران انتظامی با تمام قدرت بر سر و دست آنها می‌کوبیدند و آنها را زیر باتوم مأموران، قربانی می‌کردند، همان شب خبر دادند که صدها نفر از جوانان را دستگیر و بازداشت کرده‌اند که مسئله در مذاکرۀ ریاست محترم جمهوری با آقای اوزال ظاهراً حل شد. همین اقبال و هجوم به شکل غیرقابل تصوری در مسجد شیعیان در شهر استانبول اتفاق افتاد که بعدها گویا ‏


‏امام جمعه آن مسجد مورد اذیت و آزار قرار گرفت. جوانان مؤمن و محروم ترکیه می‌گفتند با همان مختصر پس‌انداز دانشجویی کتابها و پیامهای امام عزیز را ترجمه و تکثیر می‌کنند. ‏

‏در سودان، در تمام چند روزی که هیئت ایرانی اقامت داشت، هر روز تلویزیون از کیهان عربی سخن داشت. از اخبار و مقالاتش می‌خواند و در جلسه‌ای آقای عمرالبشیر در حضور جناب آقای هاشمی گفته بود، با حضور و توزیع «کیهان عربی» در سودان، ما خیلی استقبال می‌کنیم و با مزاح اضافه کرده بود که نیازی به روزنامه‌های دیگر نداریم!‏

‏دکتر نجفقلی حبیبی: با توصیفاتی که آقایان فرمودند به نظر می‌رسد که این شور مردم به اسلامخواهی آنان برمی‌گردد. به هر حال این مردم قرنها مسلمان بوده‌اند و هیچوقت هم به آنان این فرصت داده نشده که عاطفه اسلامخواهی خودشان را بروز بدهند، چه از نظر عاطفی و احساسی و چه از نظر اینکه دلشان بخواهد در تمام روابط اجتماعیشان اسلام پیاده و اجرا بشود. ‏

‏این معلوم می‌شود که بیانات و رهبری حضرت امام در طول رهبری انقلاب اسلامی، توانسته این فضای ذهنی را برای اینها به وجود بیاورد که عیناً ببینند در یک جایی در روی کرۀ زمین، تمام آرمانهای قرنها متمرکز شده در اذهان جامعه و این ملت، حالا دارد متبلور می‌شود. تصور من این است که قرنها یکدفعه بروز می‌کند و متجلی می‌شود و به عبارتی منفجر می‌شود و همانطوری که آقای دعایی فرمودند این موضوع یک مراقبت شدید می‌خواهد. چون برای دشمنان انقلاب اسلام، این یک امر کوچکی نیست و قطعاً آنان را به توطئه وادار خواهد کرد. ‏

‏برادران می‌فرمایند اسلامخواهی در سودان ریشه دارد. و البته هیئت ایرانی تا این حد پیش‌بینی نکرده بودند. اما نظرتان هست که حضرت امام بعد از بازگشت حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در سفر پاکستان نطقی ایراد فرمودند. مضمون حرفهای امام این بود که همۀ ملتها اینچنین هستند. شما آزاد بگذارید که رئیس جمهور ما و مسئولان بروند، آنوقت معلوم می‌شود که چه خبر است. بهرحال امام تفسیر روشنتری از نفوذ انقلاب در اعماق اندیشه و ایمان مردم داشتند. چون این مردم اسلام را می‌خواهند و همۀ این چیزها برای اسلام است و حالا وظیفه ما به عنوان خاستگاه انقلاب اسلامی و قلب تپندۀ اسلام ناب محمدی(ص) با این حوادث سنگینتر است تا بتوانیم محبت و پیام امام را همانطور که در قلبها همانند یک رود زلال و فعال در جریان است آن را شفاف و سالم نگه داریم. اگر آقایان در این زمینه صحبتهایی داشته باشند موضوع بیشتر شکافته می‌شود. ‏


‏حمید انصاری: مناسب است که آقای دکتر پیرامون بحثی که آقایان داشتند و نمونه‌هایی که ارائه کردند که مطالعات گرانقدری را در زمینه تاریخ اسلام و بخصوص حرکتها و جنبشهای اسلامی در عصر حاضر داشته‌اند که از یک جهت تکان دهنده است بخصوص از این به بعد که رسالت و سنگینی وظایف ما را نشان می‌دهد و به طور کلی با توجه به بحثی که مطرح شد و نشانه‌های بارزی که در جهان اسلام می‌بینیم و تحولاتی که الان دارد اتفاق می‌افتد و در مناطقی از دنیا به طور مشخص عینیت و تحقق پیدا می‌کند، مانند الجزایر که علی‌رغم خواسته و دیدگاه امریکا و غرب حتی به آنها تحمیل هم می‌شود. با توجه به این تحولات و پیش‌بینیهایی که یکی پس از دیگری دارد ظاهر می‌شود به طور کلی جایگاه تفکر اسلامخواهی و تجدید نظری که به صورت یک موج و گرایش در جهان اسلام مطرح شده است از لحاظ سیر تاریخی اسلام بحثی داشته باشند. ‏

‏دکتر آیینه‌وند: من بیشتر باید از محضر اساتید، استفاده کنم. آقای شیخ‌الاسلام دقیق و منطبق با واقعیات انقلاب صحبت فرمودند. اما سئوالی برای من پیش آمد که از استادان محترم می‌پرسم. در سالهای اخیر استنباطی شکل گرفته که این استنباط هم از نگاه و بیان حضرت امام(س) پدید آمده است؛ که فرمودند: «این قرن به اذن خداوند تبارک و تعالی قرن غلبه مستضعفان بر مستکبران است.» وقتی زمینۀ تاریخی را بررسی می‌کنیم می‌بینیم واقعاً زمینه مهیاست. من به عنوان نمونه عرض می‌کنم. سال 1908 سال الغای خلافت در امپراتوری عثمانی است. دو سال بعد (1906) اولین قانون اساسی ملهم از غرب در ایران نوشته شد. بر اثر این ماجرا آنگاه دو جدال فکری در جهان اسلام پدیدار شد. «علی عبدالرزاق» یک طلبۀ ازهری است که اساساً مخالف ورود اسلام به سیاست بود. هرگونه دخالت اسلام را در امر حکومت نفی می‌کرد. ‏

‏این نگرش منطبق است با آن بینش «ماسونی‌گری» که متأسفانه در بعضیها تاکنون هست. در واقع می‌گویند که اسلام با سیاست و حکومت کاری ندارد. مسئله روشن است. خلاف این فکر، عقاید «شیخ محمدالبخیّت» است که برای جواب دادن به مخالفان وارد میدان شد. یک حرکت روشنفکری است که ابتدا در مصر شکل می‌گیرد و بعد می‌آید به پاکستان بین «سید احمدخان» و دیگران، بعد می‌آید در کشور خودمان و به نام مشروعه‌خواهی و مشروطه‌خواهی طرح می‌شود. می‌خواهم این نتیجه را بگیریم که آنها المانیها و روشنفکران مسلمان، هیچکدام نتوانستند آن تلقی اصیل را از اسلام به دست دهند و اسلامی را به صحنه بیاورندکه نیازی به این ‏

‏توجیهات روشنفکری نداشته باشد. این است که وقتی حضرت امام، سلام‌الله علیه، مسئله اسلام ناب محمدی(ص) را مطرح می‌کند و با اتکای به همان فقه سنتی به یادگار از معصوم و متصل به نیازهای ارزشی‌ای که نسل پرطلب امروز - این تعبیر را هم از حاج آقا دعایی می‌گیرم حدود بیست و دو سال پیش که آن زمانها در رادیو مطرح می‌کردند البته از یک کشور همجوار – را قانع می‌کند اسلامی که حضرت امام(س) مطرح می‌کند آن نگرانی تاریخی «مالک بن نَبی» متفکر الجزایری را، که شهرت فراوانی هم در میان مسلمین دارد، که می‌گوید اسلام دو جا شکست خورد. یکی در صفین بعد از حَکَمیّت که روح عدالتخواهی و امامتش را از دست داد، و وارد فضای حکومت و قدرت شد. یکی دیگر از وقایع شکست در اسپانیا بود، که مسلمین قابلیت استعمارپذیری پیدا کردند، برای همیشه از میان می‌برد. یعنی در واقع حضرت امام(س) هم این روح را به اسلام برگرداند و هم آن قابلیت را از بین برد. وقتی تمام تکیه حضرت امام(س) به استقلال و حفظ هویت و تأکید بر ارزشهایی بود که متبلور در اسلام بود. و آن را با جامعیت‌نگری و تحول و کمالجویی مطرح فرمودند، حال با اشاره‌ای که استادان بزرگوار فرمودند، باید دید امروز چه بکنیم. زیرا ما چه بخواهیم و چه نخواهیم. امروز سکاندار جهان اسلام هستیم. یعنی ام القرای تمدن نبی خاتم(ص) هستیم و این رسالت و مسئولیت به دوش ماست. حضرت امام(س) وظیفۀ خود را ادا کردند اما امروز مسئولان و همه‏ء‏ باورمندان به این انقلاب، چه در داخل ایران و چه در خارج چه باید بکنند. ‏

‏امروز رسالت ما چیست؟ تا این سکانداری امت اسلامی به مرحلۀ نهایی کمال برسد. این اسلام را که الان مطرح کردیم و تفسیر بردار هم نیست و هیچ تفسیر روشنفکری و روشنگری هم نمی‌پذیرد. بلکه اگر ما بتوانیم با عوامل صحیح، روح عدالت اسلام را ایجاد و برای نسل جوان و نسلی که باید خودش را با اسلام سیراب کند، اجرا کنیم یک حرکت و بینش سومی را مطرح کرده‌ایم که این بینش در واقع نفی آن دو بینش حاکم بر جهان بود که تاکنون ذهنیت جهان را به خود معطوف کرده بود که یکی از آن دو فرو ریخت. ‏

‏«شکیب ارسلان» می‌گفت: اسلام از دو بینش دارد ضربه می‌خورد. این دو بینش را شما دارید می‌بینید و چقدر حضرت امام(س) تلاش کرد که این دو بینش را منکوب و سرکوب کند. یکی بینش «جامدین» است و دیگری بینش «جاهدین» باید از جموداندیشان و منکران که واقعیات مستقل جوهر انسان را نمی‌توانند درک کنند به خدا پناه برد. وقتی به طور تاریخی مطالعه می‌کنیم، می‌بینیم که آن چیزی را که دیگران نتوانستند و توان آن را هم نداشتند که در میان ‏


‏ مردم و ملتهای خودشان مطرح کنند و به ظهور برسانند، امام به یکباره وارد صحنه کردند. ‏

‏و امروز با شدت و قدرت آثار نورانی آن در همه‏ء‏ گیتی منتشر شده است. به نظر من تمام تلاش ما امروز باید بر این دو محور باشد، روح عدالت اسلامی را که حضرت امام(س) در مسلمین دمید، پیوسته پاسداری کنیم و ارزشهای مترتب بر آن را موکداً در امت تسّری دهیم. و دیگر هر حرکت و یا بینشی را که خوداتکایی و هویت و کیان مستقل و متعالی امت اسلام را خدشه‌دار کند، طرد کنیم و لحظه به لحظه قارچهای قابلیت‌پذیری استعماری را که در درون ذهن ما ریشه می‌دواند، جراحی کنیم. ‏

‏حمید انصاری: ما دو ساعت زمان برای میزگرد در نظر گرفته بودیم اما بحث، بسیار گسترده است و نیازمند زمان بیشتری می‌خواستم سؤالی مطرح کنم در ارتباط با تهاجم فرهنگی. یعنی واقعیتی که وجود دارد. حالا جدای از بحثهایی که مطرح است که مصداق آن چه هست، راههای نفوذ آن چیست، یا راههای مقابله با آن کدام است. اما به هر حال با این بحثی که آقایان داشتند می‌بینیم که انقلاب واقعاً صادر شده، حداقل در بعد معنوی. مطالبی که عنوان شد همه علائمی است که نشان می‌دهد علی‌رغم همۀ حرکتها و توطئه‌ها، انقلاب صادر شده، تفکر اسلامخواهی در سطح جهان به طور ‏


‏جدی مطرح است و شرایط بین‌المللی و سیاسی هم بعد از فروپاشی مارکسیسم از هر حیث این گونه حرکتها را تقویت کرده و به تناسب آن یقیناً میزان انسجام و وحدت اردوگاه مقابل اسلام و این حرکت یعنی تفکری که ما به عنوان تفکر غرب می‌شناسیم – حتی نظامهای مارکسیستی و کمونیستی قطب شرق را هم در نهایت ناشی از همان تفکر و از یک مقوله و خانواده می‌دانیم – یقیناً آنجا هم آن انسجام و وحدت بیشتر می‌شود و تهاجم و حرکتهای توطئه‌آمیز بخصوص در بُعد حرکتهای فرهنگی و تبلیغاتی، برای فرونشاندن این موجی که ایجاد شده، روز به روز توسعه پیدا خواهد کرد. یقیناً این تهاجم هم بحث و دامنه‌اش منحصر به داخل ایران نیست یعنی در سطح جهان اسلام گسترده است. نمونه‌ای باارزش را هم ما در داخل کشور و هم در خارج از کشور می‌بینیم. در این زمینه هم اگر حضرات آقایان بحث دقیقتری داشته باشند مناسب است. ما (مردم و مسئولین جمهوری اسلامی) به عنوان کسانی که به هر حال در سطح جهان اسلام پیشتازان این نهضت شناخته شده‌ایم و اینجا ام‌القرا است و تا به امروز نقش خودش را به خوبی ایفا کرده چه کاری را می‌توانیم انجام بدهیم و مراکز فرهنگی و تحقیقاتی و تبلیغاتی و رسالتشان چیست! دانشگاهها، حوزه‌ها و مطبوعات به تناسب نوع کار و مسئولیتشان چه راههایی را باید پیش بگیرند؟‏

‏شیخ‌الاسلام: بحث به نظر دارد مسیر خوبی را می‌پیماید و من فکر می‌کنم آنچه که در کشورهای مختلف شاهد آن بوده‌ایم، عشق به اسلام و به حضرت امام است. امام به عنوان مظهر اسلام ناب. از آن هنگام که اسلام متبلور شد، عشق به اسلام با عشق به امام یکی شد و جمهوری اسلامی هم به عنوان سیستمی که حضرت امام آن را پایه‌گذاری کردند، روشی شد برای بازگرداندن عزت گمشده مسلمانان و منبع احترام و عشق به مسئولان جمهوری اسلامی. ‏

‏ما در پاکستان شاهد بودیم که وقتی ماشین حضرت آیت‌الله خامنه‌ای عبور می‌کرد جای چرخ ماشین را می‌بوسیدند یا در کشورهای مختلف مانند سودان عبای علمایی را که عضو هیئت جمهوری اسلامی بودند یا دست اعضای هیئت را می‌بوسیدند احترام می‌کردند. دلیل این موضوع به نظر من اسلامخواهی است و عزتی است که ما در پرتو رهبری حضرت امام و مقام معظم رهبری به مسلمانان برگردانده‌ایم. یعنی وقتی مسلمانها نگاه می‌کنند به اینکه حضرت امام در مقابل تهاجم فرهنگی و اعتقادی غرب و پایمال کردن ارزشهای ما مثل «قضیه سلمان رشدی»، فقط با چند کلمه کل عالم اسلام را بسیج می‌کنند، طبیعی است که با وجود چنین صحنه‌هایی که ما از احیای عزت و قدرت مسلمین در قضیه سلمان رشدی ‏


‏ دیدیم عشق به اسلام که برای قرنها در دل اینها جا دارد و جا پیدا کرده و اصلاً معنی زندگی آنهاست. در سفر مسئولین جمهوری اسلامی این چنین متبلور شود. چه آنهایی که امروز اسلام به صورت تعهد جدی و عبادات در زندگی‌شان متبلور می‌شود و چه آنهایی که اسلام را به عنوان یک دین از پدرانشان به ارث برده‌اند. ولی در هر صورت یک چیز را خوب می‌دانند که باعث افتخار، عزت و شناسایی‌شان است و آن اسلام است. فکر می‌کنم روی این قسمت ما هم توافق نظر داریم، اما فرمایش جناب آقای دکتر آیینه‌وند به نظر من حضرت امام با روش سیاسی و با نوع عملشان، راه و رسمی برای ادامه این روند را به جا گذاشتند. ما شاهد آن هستیم. ‏

‏روش حضرت اما چه بود. حضرت امام می‌فرمودند مردم به نام خدا بپاخیزند و هر جوری می‌توانند حتی با دست خالی متحداً بیایند به صحنه و یک چیز را بخواهند. تحت رهبری ایشان با انگیزۀ خدایی. آنچه که امروز در صحنه فلسطین می‌بینیم، در واقع همین است. ‏

‏حضرت امام این روش را در ایران به اجرا گذاشتند، آزمایش کردند و موفق شدند. ما آن را بردیم به حج و به بقیه مسلمانها یاد دادیم. به نظر بنده علت اهمیت مراسم برائت در حج برای حضرت امام و مقام معظم رهبری، معرفی این روش بود. این روش را به مردم ‏


‏کشورهای دیگر معرفی کردیم و الان هم در همه جا دنیای اسلام تمرین می‌شود. ببینید آنچه در سودان شاهد آن بودیم. آنچه که امروز در الجزایر شاهد آن هستیم، آنچه که در فلسطین شاهد آن هستیم تمرین همین روش است. آنچه که ما در قضیه سلمان رشدی شاهد آن بودیم، درست همین است. ‏

‏یعنی باز مسلمانها با انگیزۀ خدایی برای یک موضوع خاص تحت یک رهبری بسیج شدند و غرب را شکست دادند. در قضیۀ سلمان رشدی وقتی که فتوا صادر شد، همان چند سطری که حضرت امام در مورد سلمان رشدی صادر کردند آنقدر موجب معرفی شیعه و ایجاد عشق و علاقه به امام در دنیا شد که شاید خود انقلاب و جنگ چنین نکرد. ‏

‏موضوع سلمان رشدی با توجه به توطئه عظیمی که پشت سر آن بود توسط استکبار طراحی شده بود. برای زدن یک ضربه کاری به اعتقادات ما. ‏

‏کتاب خیلی مستهجن است و برای اینکه فروش بیشتری پیدا کند، به خانواده حضرت محمد(ص) به طور زننده‌ای پرداخته است. ما (شیعیان) در ذهن بعضی از برادران اهل سنت – البته به دروغ – متهم هستیم که توجه خاصی به این قسمت نداریم یا این اصولاً مراعات نمی‌کنیم. فتوای حضرت امام در موضوع سلمان رشدی باعث شد که زنگاری که در ذهن برادران اهل سنت نسبت به شیعه بود زدوده شود. من خودم یک نمونه عرض می‌کنم. در بمبئی بعد از فتوا تصمیم گرفتند که تظاهرات بکنند. در پشتیبانی از این فتوا طبق روشی که ما در انقلاب برای انجام تظاهرات داشتیم. مردم جمع شدند. روز پیش از تجمع و تظاهرات مردم، ائمه جماعت شیعه و سنی بمبئی در یک مسجد جمع شدند تا برنامه تظاهرات فردا را طرحریزی کنند. در این گردهمآیی روحانیون سنی اصرار می‌کردند که اجازه بدهید ما صف اول برویم، چون می‌دانیم فردا تیراندازی می‌شود. اجازه بدهید ما شهید بشویم و کفارۀ تهمتهایی که به حضرت امام و شیعه، در این مورد زده‌ایم، بپردازیم. همینطور هم شد. برادران محترم اهل سنت در صف اول رفتند. روز بعد تیراندازی هم شد. این عزیزان هم تعدادی شهید شدند. من می‌خواهم بگویم آن چیزی که حضرت امام باقی گذاشتند بلاشک در سایۀ وحدت امت و حضور مردم با انگیزه الهی در صحنه است برای به دست گرفتن سرنوشت مسلمانها در دست خودشان و حکومت ‏


‏ ‏

‏کردن اسلام بر جامعه. ‏

‏حالا در بعضی از جاها شرایط جوری است که محقق می‌شود. بعضی از جاها مثل فلسطین ممکن است مشکلتر باشد ولی مهم آن است که این انقلاب و این روش صادر شده و الان دارد در نقاط مختلف جهان اسلام به ثمر می‌نشیند و تبلور سیاسی آن بلاشک برای ما مسئولیت‌زاست. ‏

‏در عین اینکه گشایش در امور کشورهای اسلامی خواست کشور ماست. این تبلورهای سیاسی، برای ما مسئولیت‌زاست. در همه ابعاد، به خاطر اینکه ما را به عنوان یک الگو نگاه می‌کنند. جناب آقای دعایی  فرمودند در سودان می‌کوشند تا حجاب را آنچنانکه در جامعۀ ایران مرسوم است، در جامعه خودشان عملی کنند. سیستم اقتصادیشان را و سیستم اجتماعیشان را همچنین... در اینجا باید درست حرکت کنیم، دقیق حرکت کنیم. سرنوشت جمهوری اسلامی سرنوشت پنجاه میلیون ایرانی نیست، سرنوشت کل مسلمانهاست در جهان. ‏

‏دکتر نجفقلی حبیبی – راجع به این مسئله – به گونه‌ای که با موضوع بحث هم مربوط باشد – به نظر می‌رسد که حالا با مجموعۀ مشاهداتی که در سطح جهان اسلام، می‌بینیم تقریباً تردیدی برای ما نمانده که انقلاب صادر شده و اصول تفکر انقلاب اسلامی که امام می‌خواست جهان اسلام آن را بپذیرد به اندیشه‌های مسلمین راه یافته و دارد به یک ایمان بدل می‌شود و در این زمینه یک حرکت عمیق فرهنگی از جانب حضرت امام به عنوان رهبر انقلاب جهانی اسلام صورت گرفته است و آثار آن دارد ظاهر می‌شود و قطعاً دشمنان نیز یکی از طرقی را که برای مقابلۀ با این تهاجم فرهنگی انقلاب اسلامی برگزیده‌اند تهاجم فرهنگی غربی و غیراسلامی است و بنابراین ما به گونه‌ای حرکت کنیم که بتوانیم در مقابل تهاجم فرهنگی غرب بایستیم‌. تهاجم فرهنگی هم اتفاقاً طوری حرکت می‌کند که همان اصول را مورد هدف قرار بدهد و آنها را بشکند. راه مقابله‌اش هم همان راهی است که خود امام طی می‌کرده. یعنی امام آمد اولاً مسئله را این جوری مطرح کرد که اسلام و نه هیچ چیز دیگر و اجازه ندهیم چه در داخل و چه در خارج هیچ هویتی جز اسلام وارد عرصه شود، چون پیدا شدن هرگونه شبهۀ ناسیونالیستی با آن سوابق تاریخی خطرناک است و به این ترتیب اسلام هویت جمعی مسلمین تلقی می‌شود و قطعاً یک عامل مهم انسجام و وحدت خواهد بود بی‌آنکه بین اسلام و ملیت خاص ملتها تعارضی به وجود ‏


‏آید. به عبارت دیگر، ما باید به ملتهای مسلمان بفهمانیم که اگر از حرکتهای اسلامی حمایت می‌کنیم هدف ما صرفاً پیروزی اسلام  و مسلمین است و به هیچ وجه در پی آن نیستیم که برای خود به عنوان ایرانی بهره‏ء‏ سیاسی ببریم. صددرصد اینکه حضرت امام روی اسلام تکیه داشتند و ما هم باید روی همین موضوع تأکید بکنیم و کاری نکنیم که شائبه خودخواهی  و احساسات ناسیونالیستی ما مطرح بشود. چنانکه الحمدلله تاکنون چنین چیزی نبوده است. برای حفظ این روحیه، ما باید اسلام را بالا ببریم و ملاحظه می‌فرمایید که دشمنان انقلاب اسلامی چه حرکتهای فرهنگی گسترده‌ای برای مخدوش کردن چهرۀ اسلام می‌کنند و این دلیل روشن اهمیت مسأله است. دومین مسأله‌ای که امام مطرح کردند وحدت امت بزرگ اسلامی است. امام با تمام توان کوشیدند تا به امت اسلام بفهمانند و مذاهب فرعی فقهی و یا کلامی اسلامی در جنب وحدت در درون امت اسلام در قبال مستکبرین که دشمنان اصل اسلام‌اند، یک موضوع فرعی است و هرگونه تفرقه از جمله تفرقه شیعه و سنی را بشدت محکوم کردند. حضرت امام در ضمن تلاش وسیع در این مورد در اواخر عمر شریفشان، شعار اسلام ناب محمدی(ص) را انتخاب و مطرح کردند که دارای محتوای خاصی است و یکی از اصول مفاهیم عبارتشان شد اسلام ناب محمدی(ص) مندرج در آن، وحدت امت اسلام در پرتو اسلام ناب محمدی و پرهیز از جنگ هفتاد و دو ملت و بازگشت به اسلام خالص. و کوشش کنیم تمامی مفاهیم و ابعاد و اصول مندرج در این شعار را جامه‏ء‏ عمل بپوشانیم. حضرت امام با این خط ‌مشی، مسلمانان را به هویت خودشان متوجه کرد و فراخواند و امروز وظیفۀ ماست که با عمل به این اصول، آنها را عمق ببخشیم و تهاجم فرهنگی خود را از این طریق علیه فرهنگ سلطه به کار بگیریم و در این صورت است که انشاءالله این عشق و محبت مسلمین به امام و انقلاب اسلامی عمیقتر و مؤثرتر وارد عرصۀ جهانی می‌شود. ‏

‏مسئله دیگر حفظ قداست حضرت امام است. به عنوان تبلور این وحدت، وحدت امت اسلامی. امروز به هر نقطه‌ای از جهان اسلام می‌رویم، آنجا که فضای حرکت دیپلماسی دولتها و سیاستبازیهاست، مردم عموماً و حتی سیاستمداران آنجا – که خارج از فضای دیپلماتیک قرار می‌گیرند - و به عنوان یک فرد با دیگران برخورد می‌کنند، همه به امام به عنوان یک شخصیت زنده کننده اسلام نگاه می‌کنند. و این خود یک نعمت بزرگی است برای امت اسلام. پس باید شخصیت و قداست حضرت به عنوان یک تکیه‌گاه عظیم وحدت امت اسلام به تمام جهات حفظ شود. یعنی هر حرکتی، هر اتفاقی و هر کاری که به شخصیت امام ‏


‏خدای نکرده، بخواهد آسیب بزند، چه در ایران و چه در سایر کشورهای جهان باید حساسیت نشان دهیم و در مجموعۀ تبلیغات و اعمال و حرکاتمان باید این قداست را حفظ بکنیم. ‏

‏چون امام سمبل وحدت امت اسلام است. امام گوینده، توضیح دهنده، مفسّر و احیاکننده اسلام در قرن ماست. حالا این مفسّر مقبولیت عام پیدا کرده است. خدا این طور خواسته است که نورش به همه‌جا بتابد و محبت او در تمام دلها راه یابد. و ما باید کوشش بکنیم که این خورشید همچنان تابان و درخشان باقی بماند. و قطعاً یکی از وظایف ما در این مورد این است که برای معرفی سیاستهای کلی که امام طراحی کرده‌اند کوشش کنیم و در جهت تبیین و توجیه آنها از هیچ مجاهدتی دریغ نورزیم و در عمل، راه او را طی کنیم و این بهترین کار در جهت مبارزه و مقابله با تهاجم فرهنگی غرب و مستکبرین عالم است. ‏

‏آقای سیدمحمود دعایی: ما هنوز از امام فاصله نگرفته‌ایم. از امام و عصر امام فاصله نداریم. ما دقیقآً در دورانی داریم زندگی می‌کنیم که یاران امام، بازوان امام، شاگردان امام و در حقیقت پیکره‌ای از خود امام بر جامعه ما حاکم است. اگر خدای ناکرده این تصورات قوت بگیرد، یا این پندارها (که راه امام فراموش و انحراف از افکار امام آغاز شده) به عنوان یک سری توهمات ذهنی، ‏

‏ ‏


‏بخواهیم آن را به خارج سرایت بدهیم، تصور می‌کنم به انقلاب و جامعۀ اسلامی خودمان جفا کرده‌ایم. تجدیدنظر نسبت به برخی تاکتیکها طبیعت هر حرکت انقلابی در مراحل معین و مشخص از یک مبارزه مستمر است. فی‌المثل: ‏

‏یکی از تغییرات خیلی جدی که نسبت به بسیاری از سیاستهایمان داشتیم در رابطه با جنگ بود که در زمان و حضور حضرت امام صورت گرفت. همچنین تغییر تاکتیک در رابطه با شعار، بلکه رسالت حتمی انقلاب نسبت به رفع فتنه از عالم که باز هم در زمان حضرت امام بود. به این معنی که ضمن اعتقاد به این اصل در زمینه مناسبات خارجی و ایجاد روابط سیاسی و دیپلماتیک با دیگر کشورها مشی جدیدی اتخاذ کردیم که در حقیقت امکان ارتباط با مردم کشورها را از روزنۀ رابطۀ سیاسی با دولتها فراهم نمودیم. خوب انتخاب راه بعد از توقف جنگ، راه پذیرش قطعنامه است که طبیعتاً با شیوۀ هشت سال برخورد و مقاومت و صلابت و شعارهای بسیار آهنین و کوبنده متفاوت بود و به ثمر رساندن نتایج پذیرش قطعنامه راههای سیاسی و دیپلماتیک را می‌طلبید و باید به نحوی به اینها توجه داشته باشیم. حالا این را گذرا از کنارش می‌گذریم و واقعیت دیگر این است که انقلاب اسلامی پشتوانۀ حرکتهای مردمی بوده و هست و این واقعیتی است که همه اذعان داریم. یعنی در هر کجا که یک هسته آگاه و روشن‌بین و پایبند به اسلام انقلابی به وجود آمده، پایگاه و پشتوانه آن ایران و انقلاب اسلامی ایران بوده و به همین دلیل یک مسلمان واقعی در هر گوشه‌ای از دنیا می‌فهمد یک پایگاهی به نام ایران وجود دارد و به نوعی ارتباط با آن دارد و از این به بعد ما مواجه با یک مسئله جدیدی هستیم و واقعیت دیگری در برابر ما رخ نموده است. به عنوان یک قطب و یک محور، نظامهایی دارند به ما امید می‌بندند و به ما پیوند می‌خورند. یعنی پشتوانه‌شان را ما می‌دانند. اگر خدای ناکرده این حکومتها، این نظامها در توجهشان به ما و دست صمیمیتی که به سوی ما دراز کرده‌اند سست بشوند و ضعف ببینند و آسیب ببینند خوب نه تنها ما آن یاران را از دست خواهیم داد بلکه بسیاری از امیدها که در بسیاری از جاها نهفته است و به ما تکیه خواهند کرد، خاموش می‌شوند. نکته خیلی ظریفی است. اینطور که جهان دارد به جهت خاصی می‌رود – حالا نظم نوین به آن می‌گویند و یا شعارهای دیگری که می‌دهند که طبیعتاً فریبنده و توخالی هست – به هر حال در مقابل تمام این جهتهای انحرافی، تکیه‌گاه نیرو‌های اصیل و انقلابی و اسلامی ما هستیم. در یک جاهایی اینها به ثمر رسیدند مثلاً در سودان، اینها آمدند یک حکومتی را تشکیل دادند، مردمشان را توجیه کردند و همه را بسیج کردند. وقتی ما می‌رویم آنجا رهبران و ‏


‏مسئولین آنها از صمیم دل می‌گویند ما افتخار می‌کنیم اولین کشور خارجی که مسئولین آن به خاک ما پای می‌گذارند، جمهوری اسلامی ایران است، و ما این را به فال نیک می‌گیریم. و آن را به عنوان یک حرکت مبارک و میمون تلقی می‌کنیم. اما خدای ناکرده اگر اینها بیوفایی ببینند، دروغ ببینند، طبیعی است از ما روی خواهند گردانید. توجه داشته باشیم در کنار آنها کشور مصر است که می‌گوید تمام نیازهای شما را ما تأمین می‌کنیم. به شرطی که دم از اسلامی که ایران داعیۀ آن را دارد نزنید. در کنارشان عربستان سعودی است که همینطور به اینها پیغام می‌دهد که تمام مشکلات شما را ما حاضر هستیم حل کنیم، به شرط اینکه ایران الگوی شما نباشد. امریکا می‌گوید مشکل جنوبتان را حاضریم حل کنیم. مسائل جنگ داخلی تمام می‌شود به شرطی که دست از این مواضع بردارید. اینها بهای سنگینی را دارند می‌پردازند. بنابراین ما رسالت سنگینی در قبال تعهداتی که نسبت به اینها داریم بر دوش گرفته‌ایم و خدا نکند در بین ما عناصری باشند که طور دیگری فکر کنند و نظر و ذهن مسئولین ما را به مسائل دیگری معطوف کنند و از این چیزها باز بمانند. خیلی راست و پوست کنده بگویم: در گذشته، کشورهایی که در مقابل غرب و امپریالیسم به سرکردگی امریکا می‌خواستند قیام کنند به سمت بلوک شرق می‌رفتند. در آنجا بظاهر پشتوانه داشتند. آن پایگاه فروپاشیده است الان ما را دارند، خدا نکند روزگاری از ما مأیوس شوند... ‏

‏انصاری: بحث آقای دکتر حبیبی ناظر به حساسیتهایی است که به هر حال همه نیروهای مؤمن به انقلاب و عاشق امام دارند. ما حتی در قرآن نیز شاهد هشدارهای صریح الهی هستیم که مؤمنین باید مواظب باشند. اشاره‌ای که جناب آقای دعایی به مسئله جنگ و پذیرش قطعنامه داشتند مرا به یاد نکته‌ای ظریف انداخت، که بازگویی آن در اینجا بی‌مناسبت نیست. حضرت حجةالاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی در یکی از سخنرانیها و یا مصاحبه‌های اخیرشان گفتند که پس از قضیۀ قطعنامه و بعد از آنکه سراسر کشور یکپارچه بسیج شد برای حضور در جبهه‌ها و دفاع در برابر تهاجم احتمالی، حضرت امام ‏


‏فرمودند اگر می‌دانستم که مردم اینچنین آمادۀ فداکاری‌اند، قطعنامه را نمی‌پذیرفتم. (نقل به مضمون) ‏

‏سید محمد اصغری: سئوالی مطرح شد مبنی بر اینکه در وضعیت فعلی و برای حفظ این همه محبت و علاقه چه باید کرد؟ به طور خلاصه عرض می‌کنم، امام همانگونه که در سال 1341 فریاد زدند و گفتند که باید «عاشورای دیگری آفرید» امام آن عاشورا را محقق کرد. حفظ این حماسه و خون، به حفظ «پیام» و «ارزش»‌های ایجاد شده بستگی دارد. شکر خدا که مسئولان نظام و در پیشاپیش همه رهبر معظم انقلاب همواره بر ادامۀ راه امام حفظ ارزشها اصرار دارند و همانطور که جناب دعایی گفتند، ما هنوز از زمان امام فاصله‌ای نگرفته‌ایم. به نظر بنده با تأکید بر حفظ وحدت داخلی و تلاش در جهت وحدت مسلمین که مظهر آن اطاعت از «ولی امر و ولایت فقیه» است به نکات زیر باید توجه تام و تمام داشته باشیم: ‏

‏یکی از عمده‌ترین وظیفۀ ما، کار فرهنگی و حفظ «پیام» است. البته باید از همکاران و مسئولان مجله وزین «حضور» تشکر کنیم، بخصوص آقای انصاری که مدیر مسئول مجله‌اند، لیکن برای شناخت ابعاد وسیع و شخصیت بی‌نظیر امام و همچنین شناساندن این «روح بزرگ» به دنیا باید کار بیشتری کرد. تفکر فقهی امام با همۀ تحریفها، جای خود را بازکرده، این حقیقت در دیدار با علمای سودان و سنگال جلوۀ روشنی داشت. ‏

‏واقعاً علمای بی‌تعهد و بی‌تفاوت دیگر احساس شرم می‌کنند. تفکر فقهی امام، فتوای جدید آن حضرت، توجه امام به وحدت عالم اسلام، توجه به مستضعفین جهان، تفکر سیاسی و فقه سیاسی امام، تلاش آن بزرگوار در دعوت از سیاستمردان دنیا به معنویات که در نامۀ گورباچف منعکس گردید، اجتهاد و جهادی که امام، آن را احیا کرد. همه و همه باید به زبانهای مختلف ترجمه و تبیین شود. شعارهایی که امام مطرح کرد و بخصوص جهاد امام در زمینۀ پیوستگی دین و سیاست، شعار نه شرقی، نه غربی و... باید در بعد وسیعی مطرح و برای دنیا بیان شود. به نظر بنده ما هنوز زندگینامۀ جامعی از امام نداریم. ‏

‏آقای خرازی همین یکی دو هفته پیش می‌گفت: آقای مصباح، زمانی که از تفکر فلسفی امام در امریکا سخن می‌گفت، صاحبنظران شگفتزده شده بودند، آنها صرفاً به عنوان یک فقیه به امام می‌نگریستند، ولی زمانی که گفته شد، امام مبتکر تدریس فلسفه در حوزه در زمان معاصر هستند، و همچنین پس از بیان ابعاد عرفانی و جنبه‌های دیگر، آنها سخت تحت تأثیر قرار گرفتند. ‏

‏به خواست خداوند، مسئولین بخصوص مراکز فرهنگی در این زمینه‌ها همت کنند و البته این همه در پناه وحدت و همبستگی و امید به خداوند ممکن است. ‏


‏حضور: با تشکر از عزیزانی که دعوت ما را پذیرفتند و در این میزگرد شرکت فرمودند. برای همه آرزوی سلامت و موفقیت داریم. ‏

‏والسلام‏

‎ ‎