پرده دار رویا
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

زمان (شمسی) : 1370

پرده دار رویا

پرده‌دار رؤیا

‏اگر چه بی گل رویت بهار با ما بود ‏

‏به جان دوست قسم، کار چشم، حاشا بود ‏

‏در انتظار تو ای همنشین خسته‌دلان ‏

‏به هر کجا که نشستیم گریه با ما بود ‏

‏عبور یاد تو از کوچه باغ خاطره‌ها ‏

‏ز پشت پنجره ذهن خسته پیدا بود ‏

‏من از دریچۀ جوشان چشم خود دیدم ‏

‏که دست سبز دعا رو به آسمانها بود ‏

‏سکوت ثانیه‌ها را به گریه سرکردیم ‏

‏شبی که دست غمت پرده‌دار رؤیا بود ‏

‏به یاوه دل به بهار ندیده نسپردیم ‏

‏حضور عطر گل آن بها، با ما بود‏

□ محسن تندرو صالح 

‎ ‎