به یاد دارم در فروردین یا اردیبهشت سال 1358 میخواستند فرشهای اضافه کاخها را جمع آوری کنند، لذا از طرف مهندس صباغیان که معاون اجرائی دولت موقت بود یک نفر طی حکمی معرفی شد، دکتر بهشتی هم من را بعنوان نماینده خودشان برای جمع آوری فرشهای کاخ سعدآباد و نیاوران معرفی کرد. بنا به درخواست شهید بهشتی بنده و شهید عراقی و آقای محمود کریمی نوری، حاج علی شفیعی و حاج حسین برهمند، کمیته جمع آوری اموال بنیاد مستضعفان را در خیابان میرداماد جنب مسجد الغدیر به عهده گرفتیم و مشغول جمع آوری اموال شدیم.
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 271 در آن موقع آیتالله ملکی مسئول کمیته شمیرانات بود، ایشان برای این کار زحمت فراوانی کشیده بودند و بهترین امانت داری را در مورد کاخ سعدآباد و نیاوران انجام دادند. دکتر بهشتی هم همواره در مورد اموال مصادر شده رژیم پهلوی نگران بود. چرا که گزارشهای متعدد میرسید که اموال به سرقت میرود. با تماس با شهید عراقی، ایشان به من و آقای کریمینوری پیشنهاد کردند که شما چون در کارهای اجرائی تجربه دارید، شروع به جمع آوری اموال کنید. دو نفر دیگر از دوستان به نام حاج علی آقا شفیعی و حاج حسین برهمند هم به جمع ما پیوستند. تعدادی از سالنهای نمایشگاه آسیائی ومحلی در خیابان میرداماد که در اختیار تلویزیون بود نیز در اختیار ستاد جمع آوری اموال مصادره شده قرار گرفت. رئیس بنیاد مستضعفان، آقای دکتر هویدا بود که در کارهای اجرایی نیاز به کمک و مساعدت داشت. لذا واحد مذکور تشکیل گردید.
س: این محل تبدیل به ستاد شد؟
ج: بله، از افراد متعهد گروههائی برای جمع آوری اموال تشکیل شد که هر گروه زیر نظر یک مدیر شروع به جمع آوری اموال مصادرهای کرد. اموال، تقسیمبندی شده بود، نوع اموال، فرش، لوستر، تابلوهای نفیس و قیمتی، طلا وجواهرات، اتومبیل و آنتیکجات، هر کدام در محل مخصوص خودش نگهداری میشد. ابتدا برای جمعآوری، از کاخ سعدآباد و کاخ نیاوران بازدیدی کردیم، قرار بر این بود که در مورد جمعآوری فرشهای کاخ سعدآباد و نیاوران با تشخیص کارشناس، فرشهای بالای 15هزار تومان نگهداری و فرشهای زیر 15 هزار تومان جمعآوری شود، روز اول هم نماینده دولت موقت همراه ما بود.
متاسفانه نمایندهای که از طرف دولت موقت معرفی شده بود نماز نمیخواند. روز دوم من کاملاً مراقب بودم. از صبح تا شب هم با او بودیم و دیدیم که نماز نمیخواند. روز سوم به دفترم در خیابان میرداماد رفتم، حدود ساعت 9 بود که از دفتر مهندس صباغیان با عصبانیت تلفن زدند که آقای توکلی نیامده و نماینده در کاخ نیاوران است
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 272 و علت نیامدن ایشان چیست؟ به شهید عراقی که گوشی در دستش بود گفتم: عصبانی نشو. باید جلسهای باشد تا صحبت کنیم. آقا مهدی هم برای روز بعد قراری را در نخستوزیری گذاشت. به اتفاق شهید عراقی به دفتر مهندس صباغیان در نخستوزیری رفتیم، به مهندس صباغیان گفتم اجازه بدهید که نماینده شما در جمعآوری فرشهای کاخها بیرون باشد که ما اگر مسالهای داریم بتوانیم شفاف بیان کنیم، او هم پذیرفت. من و شهید عراقی وارد اطاق شدیم، جلسه با مهندس صباغیان توام با نهار بود. در این جلسه مسائل مورد اختلاف را با ایشان در میان گذاشتم اول اینکه نمایندهای که معرفی کردهاید نماز نمیخواند. دوم آنکه نماینده دولت دو نفر کارشناس از شرکت فرش معرفی کرده و قیمت فرشهای موجود را اکثراً به گونهای قیمتگذاری مینماید که در کاخ بماند و چیزی جمع آوری نشود. ستاد جمعآوری اموال دو نماینده از صنف فرش به نام حاج احمد آقا نوری و مشایخی، دو خبرهای که مورد وثوق اصناف فرش میباشند به ستاد اجرایی اموال معرفی نموده که به نحوه قیمتگذاری کارشناسان دولت انتقاد دارند. این جلسه به بعد از ظهر کشید، در همین موقع یک مساله دیگر به مشکل ما افزوده شد. دفتر کار مهندس صباغیان مشترک با دفتر امیر انتظام بود. دختر خانمی که بیحجاب بود و لباس مناسبی به تن نداشت در این محل مشغول کار بود. البته دو منشی دفتر مهندس صباغیان یک پارچه نیمه کارهای روی سرشان قرار داده بودند اما موهای جلو و پشت سر آنها کاملاً باز بود، من بدون مقدمه گفتم: این چه افتضاحی است که در آوردهاید؟ ما این همه شهید دادیم تا انقلاب به پیروزی رسید، این وضع بدی که در دفتر شما است قابل تحمل نیست، حداقل اگر این زنها کارمند زمان طاغوت هم هستند فعلاً به آنها اجازه ندهید که با این وضع زننده در نخستوزیری حضور داشته باشند. آن روز این مسائل بین ما رد و بدل شد. در مورد برنامه جمع آوری فرشهای کاخ مهندس صباغیان گفت: هر جور شما نظر دارید عمل شود. در هر حال جلسه تلخی بود.
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 273