حدود یک هفته از ورود ما به زندان شماره 3 نگذشته بود که طبق قولی که سرهنگ بهزادیان داده بود ما را به دادستانی ارتش احضار کردند، تقریباً خواسته ما یکی ملاقات با دادستان ارتش بود، بنا براین پرونده خوانی ما شروع شد. روزهائی که برای پرونده خوانی به دادستانی ارتش در خیابان سوم اسفند میرفتیم سعی ما این بود که دادگاه را طول بدهیم. لذا روزهایی که ما را برای پرونده خوانی میبردند تا بر میگشتیم ساعت 2 بعدازظهر بود و این برای ما تنوع بود.
آقای دکتر حسین عالی که در زندان شماره 3 قصر در کنار ما بود همان اولین روزهای پرونده خوانی از طرف آیتالله طالقانی پیام آورد که آقا فرمودند، شما وقتی میروید برای پرونده خوانی دیر برمی گردید لذا ناهار میهمان ما هستید، بنابراین وقتی از دادستانی ارتش بر میگشتیم حدود ساعت 2 بعدازظهر بود که ناهار ما را از زندان شماره 4 میفرستادند.
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 177 آیت الله طالقانی خیلی محبت میکرد ما شرمنده محبتهای ایشان بودیم انصافاً رفتار آیتالله طالقانی سازنده بود. پرونده خوانی ما که تمام شد و تاریخ محاکمه مشخص شد. بعد به ما اعلام کردند که وکیل انتخاب کنید، وکلائی که میتوانستیم انتخاب کنیم حدود 30 نفر در یک کادر بستهای بودند و غیر از اینها را نمیتوانستیم انتخاب کنیم. معمولاً اینها از وکلای ارتش بودند که از طرف ساواک انتخاب شده بودند. ما اعلام کردیم ما وکیل نمیخواهیم خودمان میتوانیم از خود دفاع کنیم. آنها وقتی دیدند ما حاضر به انتخاب وکیل نیستیم به ناچار برای ما وکیل تسخیری گرفتند و روز شروع دادگاه نظامی وکلای تسخیری را به ما معرفی کردند. هر یک از ما خودمان لایحه دفاعیه تنظیم کردیم و به وکلا هم تذکر دادیم که از طرف ما حق ندارید که تعریفی از شاه و یا حرفی که درخواست از شاه باشد بکنید، البته اگر شما ما را در دادگاه تبرئه کردید ما به شما حق الوکاله پرداخت خواهیم کرد. عجیب بود، دادگاه که تشکیل گردید آن وکیل ارتشی به جای دفاع از ما گفت: من افسر ارتش هستم. حقوقم را هر ماه از ارتش دریافت میکنم و... حرفهایی که برای ما کار ساز نبود. سرانجام حکم دادگاه فرمایشی که صادر شد به چهار نفر اول شامل من و شهید محمد صادق اسلامی، سید محمود میر فندرسکی و حبیبالله شفیق هر یک دو سال زندان، به آقایان عزت الله خلیلی و شهید سید اسدالله لاجوردی هر یک 5 / 1 سال، علی حبیب اللهیان و حسین رحمانی هم هر یک یک سال زندان بریدند. ما به حکم صادره اعتراض کردیم. یک ماه نگذشته بود که دادگاه تجدید نظر شروع شد و در دادگاه دوم همان نظر دادگاه بدوی تایید شد.
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 178