فصل پنجم: آزادی از زندان
وضعیت زندان شماره 3
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : شعاع ‌حسینی، فرامرز (گرد آورنده)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1389

زبان اثر : فارسی

وضعیت زندان شماره 3

‏زندان شماره سه قصر زندان نامناسبی بود. شاید بشود این تعبیر را کرد که یک جنگل بود و همه نوع زندانی سیاسی در آن وجود داشت؛ از افسران انقلابی حزب توده، کمونیست‌ها، فرقه‌های مختلف تا کردهای تجزیه طلب، خوزستانی‌ها به نام خوزستان آزاد، نهضت آزادی، جمعیت‌های موتلفه اسلامی، جاسوسهای سفارتخانه‌های ایران در خارج، معاودین زمان غلام یحیی ... وقتی مشخص شد که ما باید به زندان شماره 3 منتقل شویم، یکی از دوستان من که طی دوماه در این زندان، زندانی بود وضعیت این زندان را برای من تعریف کرده بود من هم با دوستان خودم در میان گذاشتم. به آنها گفتم: مرسوم بوده که هر کس در این زندان نماز بخواند انگشت ... ببخشید بی‌ادبی می‌شود. لذا به آنها گفتم: ما باید به محض ورود به آن زندان کاملاً سعه صدر داشته باشیم و یک مبارزه جدی را از نظر اعتقادی در آنجا شروع کنیم و اولین قدم آن اقامه نماز جماعت است، لذا آمادگی داشته باشیم که اگر تمسخر کردند و یا متلک گفتند با آنها با اخلاق کریمه برخورد داشته باشیم. این پیشنهاد من را دوستان پذیرفتند. آن روز وقتی وارد زندان شماره 3 شدیم ظهر گذشته بود اما برای نماز مغرب و عشاء یکی از برادران هم پرونده‌ای ما به نام آقای علی حبیب اللهیان صدای خوبی داشت، اول مغرب از او خواستیم که اذان بگوید، اذان که گفت یک فرشی در گوشه‌ای از حیاط زندان پهن کردیم و نماز جماعت را شروع کردیم. البته پیش بینی ما درست بود عده‌ای ما را به استهزاء گرفتند ولی ما کاملاً مصمم بودیم که این برخوردها را در آن زندان از بین ببریم. البته در نمازهای بعدی دکتر حسین عالی، نیل فروشان، مفیدی‌ها و آقای شاملو به جماعت ما پیوستند. بعد از آنها هم دکتر کاظم سامی‏‎[1]‎‏‌ که از حزب جاما بود با دوستان هم پرونده خود در نماز جماعت به ما پیوست. او شخصیت بزرگی داشت و از اخلاق و عزت نفس فوق‌العاده‌ای برخوردار بود. در مجموع بسیار حرکت خوب و سازنده‌ای را در زندان شماره 3 انجام دادیم. ‏


کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 179

‏ به موازات این حرکت، حرکت مثبت دیگری انجام دادیم. ما در هفته 2 روز ملاقات داشتیم، میوه و شیرینی و تنقلات زیادی برای ما می‌آوردند. هفت نفر هم پرونده بودیم. گاهی برای ما 10 تا 20 صندوق میوه می‌آوردند. زندانی‌های زندان شماره 3 که متشکل از کمونیست‌ها و گروه‌های مختلفی بودند بعضاً شش ماه یکبار هم ملاقات نداشتند. برنامه گذاشتیم پایان هرروز ملاقات، یک مقدار کمی از این میوه‌ها را برای خودمان می‌گذاشتیم و باقی مانده را میان سایر زندانیان سیاسی تقسیم کنیم. با این کار توانستیم اعتماد زندانیان را به خودمان جلب کنیم. عمل دیگری که انجام دادیم این بود که همه وفیات و اعیاد از جمله‌ تولد و وفات پیامبر گرامی‌ اسلام و ائمه معصومین را مراسم داشته باشیم. برای این کار یکی از اطاق‌های بزرگی که در اختیار ما و چند نفر از خوزستانی‌ها بود محل برگزاری مراسم قرار دادیم. این عمل ما در زندان اثر فوق‌العاده سازنده‌ای داشت و وضع زندان را بکلی دگرگون کرد. حتی خیلی از کمونیست‌ها و کردها و گروه‌های دیگر درجلسه‌ای که می‌گرفتیم، شرکت می‌کردند.‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 180

  • . دکتر سامی پیشنهاد کرد افطار و سحر را با هم باشیم، ما با گرمی از پیشنهاد او استقبال کردیم.