فصل ششم: از شهرک سالاریه تا مدرسه رفاه
احداث شهرک سالاریه قم
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : شعاع ‌حسینی، فرامرز (گرد آورنده)

محل نشر : تهران

زمان (شمسی) : 1389

زبان اثر : فارسی

احداث شهرک سالاریه قم

‏س: لطفاً درباره شهرک سالاریه قم که به اتفاق آقای هاشمی‌ و دوستانتان احداث شد، توضیح بدهید؟‏

‏ج: آقای هاشمی‌ رفسنجانی با آقای سید ابوالفضل تولیت‏‎[1]‎‏ ارتباط داشت و با مشارکت شرکت طاهر که مربوط به مرحوم تولیت بود شرکتی به نام «شرکت ‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 195

‏دژساز نو» در سالاریه قم تشکیل گردید و ابتدای کار هم آقای هاشمی رفسنجانی مدیر عامل شرکت دژ ساز نو شد. سهامداران هم اکثراً از دوستان مبارز و همفکران بودند. ‏

‏این شرکت پشتوانه‌ای برای مبارزه شد. از آنجا که آقای هاشمی رفسنجانی بیشتر وقتشان صرف مبارزه با رژیم شده بود، مدیریت شهرک سالاریه به درخواست ایشان و هیات مدیره به اینجانب محول گردید و تا سال 1355 بصورت فعال، فعالیت سازندگی را ادامه داد. سال 1355 که نشانه‌های پیروزی انقلاب به چشم ‌خورد، به سهامداران پیشنهاد شد که تشکیل این شرکت بنا به اهدافی که صورت گرفته اکنون که نشانه‌های پیروزی انقلاب به چشم می‌خورد، دیگر ادامه کار این شرکت به مصلحت نیست و باید به انقلاب بپیوندیم. در این راستا برای منحل کردن شرکت با دکتر میناچی مشورت شد و مقرر شد که زمین‌های مانده شرکت اقاله‏‎[2]‎‏ به شرکت طاهر گردد و زمین‌های مانده ین سهامداران تقسیم شود. این کار انجام شد و ما به برادران پیوستیم تا اینکه در 22 بهمن 1357 با عنایت خداوند متعال و رهبری امام خمینی انقلاب به پیروزی رسید. ‏

‏س: از موقعیت شرکت و شهرک چگونه در مبارزه استفاده شد؟‏

‏ج: اصولاً از ابتدای کار نظرمان این بود که یک کار اقتصادی انجام دهیم و در کنار آن بتوانیم به مبارزه کمک کنیم. در ابتدای کار هم پنج واحد ویلایی ساخته شد. برای نمونه وقتی آشیخ محمد جواد حجتی از زندان آزاد شد مرحوم بهشتی و آقای هاشمی و دوستان دیگرگفتند که ما تصمیم گرفتیم آقای حجتی بیاید و یکی از این خانه‌های آجری را که روی تپه‌ ساخته‌ایم در اختیار ایشان بگذاریم تا بتواند به مطالعه و تحقیق خودش بپردازد. خوب ما یکی از آن خانه‌ها را در اختیار ایشان گذاشتیم ولی دیری نپائید که آقای محمود هاشمی که معاون فرماندار قم بود تلفنی با من تماس گرفت و گفت معاون ساواک قم به اتفاق مدیر کل و یکی از کارکنان آن سازمان با من تماس گرفتند و گفته‌اند: به چه اجازه‌ای این شهرک را ساخته‌اند و در اختیار انقلابیون قرار ‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 196

‏داده‌اند؟ فهمیده بودند آشیخ محمد جواد حجتی به اینجا رفت و آمد دارد لذا به من تلفن زد که شما در هرحال نیائید که اگر بیائید شما را می‌گیرند. گفتم این حرف‌ها چیست که می‌زنید! من مدیر آن شرکت هستم. سرمایه شرکا در اختیار من است. این حرف‌ها چیست که می‌زنید؟ فکر می‌کنم که با آیت‌الله بهشتی یک ملاقات داشتم و به ایشان گفتم که آقا اینها (ساواکی) دارند رخنه می‌کنند. شما اجازه بدهید مثل سگی که پارس می‌کند ما یک لقمه‌ای در دهان اینها بیندازیم تا از دست آنها خلاص شویم. آقای بهشتی هم فرمود: هیچ اشکالی ندارد. شما این کار را بکن. من مجوز این کار را از ایشان گرفتم. بنابراین زنگ زدم به محمود آقا و به او اطلاع دادم که من فلان زمان می‌آیم و شما آن آقایان را به منزل خودت دعوت کن. یکی از آنها معاون ساواک قم بود. وقتی من آمدم محمود آقا خیلی وحشت کرده بود، گفتم: نترس من پاسخگو هستم. وقتی آنها آمدند، گفتم من مدیر این شرکت و مسئول اموال سهامداران هستم. اینجا یک موسسه اقتصادی است، نه سیاسی. ما همه جور مشتری داریم بازاری، روحانی، از همه طیف داریم. ما کارمان سیاسی نیست. ما اینجا یک کار اقتصادی می‌کنیم. زمین داریم و به همه هم می‌فروشیم ضمن این حرف‌ها این را هم پراندم که شما هم اگر بخواهید به شما هم می‌فروشیم. وقتی من به اینها این پیشنهاد را کردم که در واقع پیشنهاد رشوه و حق السکوت بود، اینها شل شدند. این شد که ما سه قطعه زمین به اینها به نصف قیمت دادیم. بعد از انقلاب که اینها در رفتند این زمین‌ها هم مصادره شد. خوب همین موجب شد که ما بتوانیم اینها را خاموش کنیم. البته آقای حجتی را هم بردیم. من به ایشان گفتم با وجود اینکه اینها الان مخالفتی ندارند ولی شما دیگر نمی‌توانید اینجا بمانید. من از پول اینجا برای شما جای دیگری تهیه می‌کنم. این هم یکی از کارهایی بود که انجام شد. خوب دوران مبارزه از این نوع کارها بسیار داشتیم.‏

کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 197

  • . آقای سیدابوالفضل تولیت، مشهور به مصباح التولیه در سال 1283 ه‍. ش متولد شده و در پنجم مرداد 1358 از دنیا رفت. وی از سال 1320 تا 1344 تولیت آستانه مقدسه حضرت معصومه(س) را به مدت 24 سال به عهده داشت. ایشان با ثروتهایی که در اختیارداشت، سعی می‌کرد به گروههای مبارز و اسلامی کمک نماید. حجت الاسلام و المسلمین هاشمی رفسنجانی در خاطرات خود درباره مرحوم تولیت می‌گوید: «کاری که ما بعد از آن سفر اول انجام دادیم، عمدتا جلب حمایت آقای تولیت[سیدابوالفضل] بود. امکانات مالی زیادی داشت، بچه هم نداشت. فردی بود روشنفکر و از نظر اعتقادی هم بیشتر جریان مبارزه‌ اسلامی را قبول داشت. آماده شد که همه ثروت خود را وقف مبارزه بکند، به عنوان تاسیس حکومت اسلامی. برای این منظور موسسه‌ای تاسیس کردیم، اساسنامه آن را نوشتیم و هیات مدیره‌ای تعیین کردیم که من عضو آن بودم. تولیت همه ثروت و اموالش را ـ به استثنای خانه تهران، خانه سالاریه و مقداری برای گذران زندگی شخصی ـ در اختیار گذاشت. به صورتی که انجام کارها از حضور و تصمیم خود ایشان بی نیاز بود. در روزهایی که امام پاریس بودند، تولیت، اموال خود را در اختیار ایشان گذاشته بود. رفته رفته، رنجشهایی برای او پیش آمد، توقعاتی داشت که مورد توجه قرار نگرفت. در نتیجه منعطف شده بود به سمت نهضت آزادی و وصیتی برایش تنظیم شده بود که همه اختیارات به خانم ایشان داده می‌شد؛ اما بعد از مرگ تولیت، بهره برداری از این امکانات با مشکلی اساسی برخورد کرد. بخش عمده‌ای از این ثروت در یکی از بانکهای انگلیس بود که برای برداشت از آن اشکال قانونی مطرح شد و مطالبه انحصار وراثت کردند...». هاشمی رفسنجانی، دوران مبارزه، زیر نظر مهندس محسن هاشمی، ج 1، ص 285 ـ 282.
  • . به معنی: فسخ کردن، پس خواندن و بر هم زدن معامله (فرهنگ فارسی عمید، حسن عمید، امیر کبیر، چاپ سوم، 1373، ص 177