رابط شورای مرکزی با شاخه نظامی، حاج مهدی عراقی و صادق امانی بودند و اجرای حکم به آنها ابلاغ شد. شاخه نظامی هم پس از ابلاغ اجرای حکم تمام مسیرهای این سه نفر را زیر نظر گرفت. شاه که در دسترس نبود و از او شدیداً مراقبت میکردند. در بین این سه نفر از همه مهم ترحسنعلی منصور بود. اعدام منصور میتوانست این خفقان را در سراسر کشور بشکند. منصور در روزهای خاصی به مجلس میآمد و تیم تعقیب و مراقبت شاخه نظامی بارها تردد او را به مجلس شورای ملی زیر نظر داشت و تمام راههای ممکن را پیش بینی کرده بود.
مرحوم محمد بخارائی روی اسلحهاش شعاری نوشته بود:
«انا لله و انا الیه راجعون»؛ «حکومت فردی شاه موقوف»؛ «ملت استعمار را نمیپذیرد»؛ «این حکومت رسمیت ندارد»؛ «جاوید باد اسلام، دین جهانی».
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 144 یک نوار هم با صدای خودش قبلاً پر کرده بود و مسئولیت اجرای حکم انقلابی حسنعلی منصور را بر عهده گرفته بود. از آن طرف گروه پشتیبانی هم قرار بود پس از اجرای حکم، محمد بخارائی را از صحنه خارج کنند. منتهی همه حوادث را نمیشود پیش بینی کرد. شهید محمد بخارائی اسلحه خود را خشابگذاری کرد و در جیب بغل خود قرارداد، نامهای هم تهیه کرده بود تا به مجردی که منصور از ماشین پیاده شد نامه را دو دستی به او تقدیم کند، وقتی منصور نامه را گرفت محمد، اسلحه را میکشد و دو تیر پشت سر هم به گلوی او میزند و یک تیر هم به شکم او ؛ سپس گروه پشتیبانی با تیراندازی، محافظین منصور را گیج میکنند و محمد هم بطرف مدرسه شهید مطهری فرار میکند. تمام این عملیات به خوبی انجام گرفت اما وقتی محمد در حال فرار بود با توجه به لغزندگی زمین او به زمین میخورد و مامورین او را بازداشت میکنند. محمد را به کلانتری 2 مجلس میبرند، نصیری رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور در کلانتری حضور پیدا میکند، به محمد میگوید: تو که هستی؟ محمد میگوید: تو که هستی؟ نصیری میگوید: من رئیس سازمان اطلاعات و امنیت کشور هستم. محمد میگوید: هر که میخواهی باش، نصیری هم با سرنیزه دستی به دهان محمد میزند و لب او زخمی میشود.
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 145