یک شب من، شهید عراقی و آقای عسگر اولادی رفتیم منزل امام؛ یکی دو نفر داخل بودند که ایشان اصرار کردند که خوب بیایید بروید. رفتیم داخل، دیدیم آقای طاهری ریزی آنجا است. جریان از این قرار بود که مرحوم فلسفی رفته بود به استان اصفهان و
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 58 کرمان و رفسنجان و امام پیام داده بودند شما که به آن منطقه می روید و دوستانی که میبینید، مردم را در جریان مسائل اجتماعی و سیاسی قرار بدهید. منتهی مرحوم فلسفی به آن مناطق که میروند هیچ بحثی از مسائل روز نمیکنند. ما که وارد شدیم خدمتشان، من و شهید عراقی سلام کردیم و نشستیم و دیدیم که ایشان دارند با آقای طاهری صحبت می کنند. میفرمایند: «من پیامی دارم شما برای آقای فلسفی میبرید؟» آقای طاهری هم فرمودند: بله.
س: کدام طاهری؟
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 59 ج: طاهری ریزی. اصفهانی است و الان هم شاید در هلال احمر باشند.
س: معلم بودند؟
ج: خیر روحانی هستند.
امام رو کرد به ایشان و فرمودند: آن بخشنامه را بیاورید. ماجرا مربوط به آن لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی بود که در آن، قید اسلام از انتخاب شوندگان برداشته شده بود و در مراسم سوگند، به جای قرآن، کتاب آسمانی قید شده بود. این بند بصورت یک بخشنامه سری به ارتش ابلاغ شده بود و یک نسخه از آن را شهید عراقی از طریق بعضی افسران ارتش که با او در ارتباط بودند، به دست آورده بود. وقتی امام بخشنامه را ملاحظه فرمودند، همان جا فرمودند: این را ببرید و به آقای شیخ محمود حلبی نشان دهید. آقای حلبی خودش را وقف مبارزه با بهائیان کرده بود و شاید هدف امام از ارسال این بخشنامه برای ایشان آن بود که میخواست مبارزه آنان به سمت رژیم شاه نشانه گرفته شود.
امام بعد در درس خارجشان به این قضیه اشاره کردند. این جریان وقتی قوت گرفت رژیم شاه، ارتشبد حجازی را مامور کرده بود که به شکلی با امام تماس بگیرند تا رضایت امام جلب شود؛ ارتشبد حجازی هم یک افسر گلپایگانی را نزد امام فرستاد.
امام هم به آنها اولتیماتوم داده بود: من به این قانع نمی شوم شما باید کتباً امضا کنید و در رادیو هم اعلام بکنید که ما از این دو چیز صرفنظر کردیم. بعد امام رو کردند و فرمودند: به این رژیم باید ضربه زد تا در جای خودشان میخکوب شوند. اگر بنا باشد سکوت کنیم آنها پیشروی خواهند کرد. درست من یادم هست ایشان این جمله را فرمودند: اگر ما سکوت کنیم آنها پیشروی خواهند کرد ما باید به اینها ضربه بزنیم و اینها را عقب بنشانیم. بالاخره حرف امام به کرسی نشست و آنها به طور کتبی در رسانهها اعلام کردند.
س: منظورشان این بود که چرا مرحوم فلسفی سکوت کردهاند؟
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 60 ج: بله، اشاره ای هم به مرحوم فلسفی بود که چرا ایشان که به دو استان اصفهان و کرمان سفر کرده سکوت کردهاند، و مطلبی در رابطه با مسائل اجتماعی و سیاسی نگفته است. مرحوم فلسفی خطیب توانایی بود و اگر خدای ناکرده آقای طاهری که می خواست پیام امام را بدهد با ظرافت عمل نکند ممکن است اثر منفی به جای بگذارد. بلافاصله نمی دانم من بودم یا شهید عراقی گفتیم: آقا اجازه می دهید؟ ما این ماموریت را انجام بدهیم. امام تاملی کردند و فرمودند: باشد شما انجام بدهید. لذا ما وقتی که آمدیم تهران با ایشان مسائل را در میان گذاشتیم. ایشان هم در سخنرانی خودشان در مسجد ارک بیانات زیبایی علیه دولت ایراد کرد و در مسجد آذربایجانیها هم به استیضاح دولت پرداخت.
کتابدیدار در نوفل لوشاتوصفحه 61