نمی گفت قیامت را قبول ندارم
در آن ایام جوانی، یک روز ما دیدیم دو ـ سه تا از این طلبه ها آمدند (که البته آن وقت هم اعوجاج داشتند اما این حرفها خیلی پیدا نشده بود) یک چیز تازه ای آورده بودند، گفتند: ما یک چیز تازه ای فهمیدیم؛ گویا آن عبارت از این است که قیامت همین جا[ست]؛ هر چه هست همین است؛ اینکه قیامت است همین است. همین جا جزاست و همین جا، هر که هر چه هست؛ ختم می شود به همین. حیاتْ یک حیات حیوانی است و وقتی مُرد تمام است، مابقی اش همین جاست دیگر. نمی گفت قیامت را قبول ندارم، می گفت قیامت اینجاست. نه اینکه اصل آیات قیامت را من قبول ندارم، می گفت آیات قیامت هم مقصود همین جاست.
این طایفه ای که حالا پیدا شده اند و متدینند و انسان به آنها علاقه دارد لکن اشتباه کارند، مشتبه اند، انسان وقتی نگاه می کند همۀ کتابهایشان را و همۀ نوشته هایشان را، چیزهایی که در مجلات و در غیر مجلات نوشته اند و اینها، می بیند که اصلاً مطلبی نیست؛ اسلام آمده است که آدم بسازد یعنی یک آدمی که طبقه نداشته باشد دیگر، همین را بسازد؛ یعنی حیوان بسازد. اسلام آمده است که انسان بسازد اما انسان بی طبقه؛ یعنی همین. یعنی در این زندگی یکجور زندگی بکنند و در این عالم یک نحو زندگی بکنند؛ و یک دولت باشد و به اینها جیره بدهند، همه علی السّواء جیره بدهند، و همه هم خدمت دولت را بکنند و اینها.
* * *
کتابامام به روایت امامصفحه 290