دستمالها بیرون آمد برای گریه
در زمان رضاخان ـ که من شاهد مسائل بودم ـ طوری کرده بودند که شاعرش، نویسنده اش، گوینده اش، همه بر ضد روحانیت بودند. این شاعرهایی که شاعرهای خودشان بود، گوینده هایی که گویندگان خودشان بود، نه گویندگان ما، شاعرش می گوید ـ شعرش را حالا نمی خواهم بخوانم ـ که تا آخوند و قَجَر در این مملکت هست، این ننگ را کشور دارا به کجا خواهد برد! آخوند را ننگ می دانستند؛ قَجَر هم که با او دشمن بودند. یک جلسه ای درست کردند اینها ـ من شنیدم آن وقتها ـ یک مجلسی نمایش دادند فتح اعراب را که از ایران فتح کرده بود. در آن مجلس نمایش دادند عربهایی که مثلاً پابرهنه بودند و با آن وضعی که بوده نمایش دادند، و اینکه کاخهای آنها را گرفته اند از آنها. در آنجا، دستمالها بیرون آمد به گریه که اسلام غلبه کرد بر ایران!
* * *
کتابامام به روایت امامصفحه 265