تو خود واعظ غیر متّعظی
و ای مدعی حکمت الهی و علم به حقایق و مبدأ و معاد، اگر عالم به حقایق و ربط اسباب و مسبباتی، و اگر راستی عالِم به صور برزخیه و احوال بهشت و دوزخی، باید آرام نداشته باشی و تمام اوقات خود را صرف تعمیر عالَم باقی نمایی و از این عالم و مشتهیات آن فرار کنی. تو می دانی که چه مصیبتها در پیش است و چه ظلمتها و عذابهای طاقت فرسایی در جلو است، پس چرا از حجاب الفاظ و مفاهیم قدمی بیرون نگذاشتی و ادله و براهین حکمیه در دلت به قدر بال مگسی تأثیر نکرده؟ پس با این حال بدان که از زمرۀ مؤمنین و حکما خارج و در صف منافقان محشوری. و وای به حال کسی که صرف عمر و همت در علوم مابعدالطبیعه کرده و سکر طبیعت نگذاشت لااقل یکی از حقایق
کتابامام به روایت امامصفحه 23 در قلب او وارد شود.
ای مدعی معرفت و جذبه و سلوک و محبت و فنا، تو اگر براستی اهل الله و از اصحاب قلوب و اهل سابقۀ حُسنایی، هنیئاً لَکَ! ولی این قدر شطحیات و تلوینات و دعویهای جزاف، که از حب نفس و وسوسۀ شیطان کشف می کند، مخالف با محبت و جذبه است: إنَّ أَوْلِیٰائی تَحتَ قِبٰابی لاٰیَعْرِفُهُمْ غَیْری. تو اگر از اولیای حق و محبین و مجذوبینی، خداوند می داند؛ به مردم این قدر اظهار مقام و مرتبت مکن، و این قدر قلوب ضعیفۀ بندگان خدا را از خالق خود به مخلوق متوجه مکن و خانۀ خدا را غصب مکن، بدان که این بندگان خدا عزیزند و قلوب آنها پر قیمت است؛ باید صرف محبت خدا شود؛ این قدر با خانۀ خدا بازی مکن و به ناموس او دست درازی مکن: فإِنَّ لِلْبَیْتِ رَبّاً. پس اگر در دعوی خود صادق نیستی، در زمرۀ دورویان و اهل نفاقی. بگذرم، و بیش از این طول کلام سزاوار من روسیاه نیست.
ای نفس لئیم نویسنده که اظهار می کنی باید فکری برای روز سیاه کرد و از این بدبختی باید خود را نجات داد، اگر راست می گویی و قلبت با زبانت همراه است و سرّ و علنت موافق است، چرا این قدر غافلی و قلبت سیاه و شهوات نفسانیه بر تو غالب است و هیچ در فکر سفر پر خطر مرگ نیستی. عمرت گذشت و دست از هوی و هوس برنداشتی؛ عمری را در شهوت و غفلت و شقاوت گذراندی. عنقریب اجل می رسد و پایبند و گرفتار اعمال و اخلاق زشت و ناهنجار خودی. تو خود واعظ غیر متعظی و در زمرۀ منافقان و دورویانی؛ و بیم آن است که اگر به این حال بگذری، با دو زبان از آتش و دو صورت از آتش محشور شوی.
* * *
کتابامام به روایت امامصفحه 24