فصل دوم: امام و مردم
محرومان
فقیرها عیال خدا هستند
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: کتاب فارسی

پدیدآورنده : رجائی، غلامعلی

محل نشر : تهران

ناشر: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)

زمان (شمسی) : 1387

زبان اثر : فارسی

فقیرها عیال خدا هستند

فقیرها عیال خدا هستند

‏این مستمندها، فقیرها، عیال خدا هستند، اداره باید اینها بشوند. فقرا را خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی امر کرده است که اداره شان باید بکنیم. یک دسته غنی بنشینند کنار، و اینها‏‎ ‎‏بیچاره ها به فقر بگذرانند. من پیشتر به این کارخانه دارها و این متمکنین، که گاهی‏‎ ‎‏می آمدند اینجا ـ و بعضیشان هم می خواستند من را اغفال بکنند! ـ به آنها گفتم آقا این‏‎ ‎‏نمی شود که همان مسائل زمان طاغوت حالا هم اجرا بشود. یک دسته آن بالاها بنشینند‏‎ ‎‏مُرفَّه و هرچه بخواهند هرزگی بکنند، یک دسته هم این زاغه نشینهای تهرانی، که همه تان‏‎ ‎‏می بینید و در شهرهای خودتان هم هست امثالش. این نمی شود. این عملی نیست. من‏‎ ‎‏اخطار کردم، این یک خطری برای مردم هست.‏

‏     اگر خدای نخواسته جمهوری اسلامی نتواند جبران کند این مسائل اقتصادی را، که‏‎ ‎‏اول مرتبۀ زندگی مردم است، و مردم مأیوس بشوند از جمهوری اسلامی و مأیوس‏‎ ‎‏بشوند از اینکه اسلام هم برای آنها بتواند در اینجا کاری انجام بدهد، اگر در این محیط‏‎ ‎‏یک انفجار حاصل بشود، دیگر نه من و نه شما و نه هیچ کس، نه روحانیت و نه اسلام،‏‎ ‎‏نمی تواند جلویش را بگیرد. انفجار اگر در زمان طاغوت حاصل می شد، ماها‏‎ ‎‏می توانستیم با نصیحت، با موعظه، با امر، مهارش کنیم. اما انفجار اگر در متن اسلام‏‎ ‎‏حاصل بشود، مردم با یأس از جمهوری اسلامی منفجر بشوند، دیگر قابل مهار نیست.‏‎ ‎‏این ثروتمندها بفهمند این مطلب را که اگر خدای نخواسته یک وقت یک انفجاری که‏‎ ‎‏نشود مهارش کرد در یک ملتی پیدا بشود، همۀ این بزرگها و همۀ این ثروتمندها و اینها‏‎ ‎‏تر و خشک با هم خواهند سوخت.‏

‏     فکر بکنند، بنشینند برای این ملت فکر بکنند، هِی ننشینند آن کنار و خودشان‏‎ ‎‏هر طوری بخواهند عمل بکنند و هر طوری بخواهند زندگی بکنند، و تماشا کنند این‏

‏زاغه نشینها و تماشا کنند این مردمی که نمی شود اسمش را ‏‏[‏‏زندگی‏‏]‏‏ گذاشت. این زندگی‏‎ ‎‏است که اینها می کنند؟ زندگی است که من وقتی نگاه می کنم حیوانات هم بهتر از اینها‏‎ ‎‏زندگی می کنند! ‏‎[1]‎

*  *  *

‎ ‎

  • )) همان؛ ج 10، ص 334ـ335.