من هم با ایرانیها رفیقم
[همان برادر ارتشی خطاب به امام: یک موضوع دیگر اجازه بدهید به عرضتان برسانم و آن اینکه الآن خیلی انتظار تشریف فرمایی شما را به قم دارند و منتظر هستند که شما تشریف ببرید آنجا. و معتقدند که راحت می شوند که آقا می روند قم؛ دیگر از این
کتابامام به روایت امامصفحه 144 دردسرها راحت می شوند!]
امام: نه! بگویید که من تا شما را راحت نکنم نمی روم. نه، نه ان شاءالله !
[یکی دیگر از برادران ارتشی: قم را می توانند خیلی زود محاصره اش کنند و خیلی راحت ارتباط را قطع کنند.]
امام: نخیر، این را خاطر جمع باشید. من اهل قم و اهل تهران و اهل جایی [نیستم]! من اهل ایرانم. من در ایران هستم و با همۀ ایرانی ها رفیقم.
* * *
کتابامام به روایت امامصفحه 145