فقط فرنگیها می توانند؟!
من یک قصه شنیدم که مال شاید صد سال پیش از این باشد. صد و بیشتر از صد سال از شیخ ما مرحوم آیت الله حائری ـ رحمة الله ـ نقل شد که من بچه بودم. فرموده بودند من بچه بودم در یزد، و تازه این لامپها را لامپاهایی که آن وقتها بود آورده بودند و یک جلسه ای درست کرده بودند. مردم جمع شده بودند آنجا و این لامپها را گذاشته بودند.
کتابامام به روایت امامصفحه 287 یک پله هایی درست کرده بودند و این لامپها را گذاشته بودند آنجا؛ آن بالا. مردم تازه می دیدند او را. چراغشان قبلاً چراغهای غیر از آن ترتیب بوده، و یک نفر فرنگی هم آنجا بود. این هر چند دقیقه یا چند وقت یک دفعه از این پله ها می رفت بالا و آن ماشۀ لامپها را حرکت می داد. این یک قدری نورش می رفت بالا، مردم صلوات می فرستادند. بعد می آمد پایین یک قدری می ماند و مردم مشغول تماشا بودند، دوباره می رفت بالا آن را می کشید پایین، مردم باز تظاهر می کردند. این از آن وقتها مطرح بوده است که ما حتی نمی توانیم پیچ یک چراغ را بالا ببریم. این باید فرنگی این کار را بکند. باید از خارج فرنگیها بیایند و دستشان را این طور کنند تا این ماشۀ چراغ، فتیله را بالا ببرد و بعد هم اینطور کنند تا پایین بیاورد.
* * *
کتابامام به روایت امامصفحه 288