در همان زمان ما گروه دانشجویی کوچکی برای مبارزه تشکیل داده بودیم.
□ این گروه شامل چه کسانی بود؟
■ عمدتا دانشجویان بودند، یعنی ما یک تیم دانشجویی داشتیم که چون همه در سالهای آخر دانشگاه بودیم، قصد داشتیم بعد از دانشگاه طرحی برای فعالیت خودمان در پیروی از حضرت امام اجرا کنیم که
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 12 متأسفانه یکی از افراد ما را، ساواک در تنگنا قرار داده بود و قول همکاری گرفته بود که خیلی موفق نشدند به همه مسائل دسترسی پیدا کنند؛ به خصوص اینکه دوران نزدیک به شروع انقلاب، خود ساواک یک مقدار دیگر دستپاچه شده بود، یعنی آشفتگی داخلی داشتند و نمیتوانستند آن تسلط کامل را داشته باشند.
البته برادر کوچک من را دستگیر کردند آن هم به خاطر حضرت امام بود، برای پخش نوارها که منجر به آسیب های بدنی ایشان گردید.
□ آقای مهندس ارتباط این گروه دانشجویی با روحانیت به چه شکلی بود و مدت فعالیت آنها چه زمانی بود؟
■ دوره دانشگاه را بیشتر روی تکامل فکری خودمان کار کردیم و در اواخر دوره دانشجویی بود که دیگر تصمیم های عملی گرفته بودیم. در آن مقطع ما بیشتر با استاد مطهری مرتبط بودیم و کمک های فکری و کمک های ایدئولوژیک را از ایشان میگرفتیم. البته ایشان در جریان فعالیتهای مخفی ما نبود. ما در آذربایجان در یکی از روستاها فعالیت را شروع کرده بودیم که فکر میکردیم زمینه مناسبی در آن جاها وجود دارد ولی عمدتا کمک فکری را درمورد مسائل روز و مسائل ایدئولوژیکی از دکتر شریعتی و آقای مطهری میگرفتیم، البته قبل از دستگیری دکتر شریعتی.
□ این نکته که ساواک توی گزارش آورده که شما به دنبال تهیه سلاح بودید آیا حقیقت داشت؟
■ بله حقیقت داشت به خصوص آن روستایی که ما در آذربایجان غربی انتخاب کرده بودیم و سابقه مبارزاتی افرادی که به شهامت و جسارت، شهرت داشتند مؤید این بود. در آنجا با فعالیت کشاورزی ما شروع کرده بودیم و در فکر تهیه سلاح هم بودیم. دلیلش این بود که ما
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 13 میدانستیم در آن روستا و در خانه ها و جاهایی که متروک شده سلاح زیادی وجود دارد و از زمان گذشته مردم آنجا عموما همگیشان دارای سلاح بودند و بعضی سلاحهایشان را مخفی کرده بودند.
فکر ما، فقط همین قدر میرسید که این مجموعه را آنجا شروع کرده بودیم و با هیچ جایی مرتبط نبودیم، یعنی یک ارتباط تشکیلاتی با یک جریانی خارج از گروه خودمان هم، نداشتیم.
□ محورهای فعالیت فکریتان چه بود؟
■ آنچه برای ما جالب بود این بود که بعد از رنسانس که کلیسا و حکومت دینی شکست خورد و همچنین بعد از دوران حکومت حضرت علی (ع) فردی آمده و تعریف حکومت دینی را میکند و ابعاد مختلفی را در قرن بیستم معرفی میکند، لذا من شگفتزده شده بودم. البته قبل از حضرت امام مسأله ولایت فقیه را مراجع دیگری هم مثل آقای نائینی و آقای خوانساری مطرح کرده بودند، ولی با این جامعیتی که امام شروع کردند، نبود. با یک چنین حکومتی با تعریفهای مشخصی از ولایت فقیه، حاکمیت دینی، عدم جدایی دین از سیاست و پرداختن دین در زندگی اجتماعی مردم و حرف داشتن برای اداره یک حکومت دینی در قرن بیستم، بسیار بنده را جذب کرده بود و علاقه مند شده بودم.
وقتی که این جریان فکری را بنده دنبال میکردم و انقلاب شروع شد این مسأله ابعاد جدیدتری پیدا کرد و امام تئوری حکومت دینیشان را به مرحله ظهور رساندند و آمدند یک حکومت دینی تشکیل دادند.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 14