در آن زمان در دانشگاه کسانی بودند که اسم مستعار داشتند. من نیز بعداً با این مسأله آشنا شدم. در دانشگاهها رسم بود با اسم کوچک همدیگر را میشناختند ما نیز یک گروهی بودیم که اسم کوچک من «سید اسماعیل» است آنها مرا به نام «علی» میشناختند. مثلا زمانی که رفت و آمد میکردم آنها در نامه مینوشتند «علی» آمد، مخصوصا این مسأله برای کسانی که در کارهای نظامی بودند مهم بود آقای کلاهدوز در زمانی که هر دو نفر عضو شورای فرماندهی شدیم به من گفت: من کجا شما را دیدم؟ (وی چون دارای یک خال بود؛ قیافهاش خیلی مشخص بود) به وی از سابقه آشنایی گفتم. بعد خندید و گفت: اسمت را عوض کردهای؟! گفتم: نه من آن موقع اسمم را تغییر داده بودم؛ اسمم همین است. به هر حال این حالتی بود که گاهی در جلسات مخفی هم داشتیم.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 130