در زمان اوج گرفتن انقلاب پس از قیام 29 بهمن تبریز وضع من نیز به گونهای شده بود که میتوانستم به این طرف و آن طرف بروم، به خاطر دارم در قضیه تبریز یکی از دوستان گفت: برویم تبریز ببینیم چه خبر است؟ من آنجا کسی را دارم، ببینیم چه اتفاقاتی رخ داده بیاییم در جاهای دیگر بیان کنیم، این حداقل کاری است که ما میتوانیم بکنیم. در چهلم شهدای تبریز تظاهرات عظیمی در یزد برگزار شد و درگیریهایی هم پیش آمد.
من خود یزدی هستم ولی چون تظاهرات در تعطیلات نوروز (دهم فروردین) بود، من به علت مسافرت آن جا نبودم ولی پس از این اتفاق فردا به یزد برگشتم. پخش خبر به شهرهای دیگر شروع شد.
یکی از کارهای آن ایام تکثیر نوار سخنرانیهای انقلابی روحانیون بود. ما در تهران به اتفاق یک گروهی این نوارها را تکثیر میکردیم، شاید هم در هر هفتهای یک نوار. فرض کنید در آن موقع دو ضبط صوت را با یک رابط که روش پیشرفتهای بود کنار هم گذاشته، در یک اتاق ساکت نوار را با همان سرعت ضبط و بعد از یک ساعت نوار دیگری ضبط میشد، حالا دیگر از ذکر جزئیات آن خودداری میکنم که خیلی وقت میبرد همه این کارها زیر زمینی بود. اول یا آخر نوارها بعضیها مطالب دیگری ضبط میکردند و وسط آن را مثلا سخنرانی آقای راشد در یزد را ضبط میکردند. گاهی مراسم یادبود شهدای نهضت را ضبط میکردند و چند تایی را به دوستان میدادیم و یا از یکی میگرفتیم و به دیگری میدادیم. گاهی متن همان نوار را دستنویس یا در صورت امکان تایپ شده با دستگاه پلیکپی تکثیر میکردیم.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 134