ما یک کارخانهای داشتیم به نام ایران ناسیونال که ایران خودرو شد، این کارخانه ماشین از خارج میآورد و اینجا یک مقداری کار رویش میکرد ودست مردم میداد. هیچ انسان متعهد و عاقلی نمیآمد بگوید که کارخانه را بخوابانیم. کارخانه بایستی که قطعات از خارج بیاورد. وزیر صنایع و آقای رجایی رفتند قراردادی بستند که قطعات بیاید، این قرارداد دو ساله باشد یا پنج ساله فرقی ندارد، ایرانخودرو بایستی که این کار را بکند. اگر روزنامه انقلاب اسلامی آن روزها را بخوانید میبینید که چه یاوهها و چه حرفهای غیراصولی راجع به نخست وزیر مملکت زد. من
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 107 یادم نمیرود آن روز توی نخستوزیری که آقای رجایی و آقای نعمتزاده وزیر صنایع وقت بودند، دیدم که از نخستوزیری میرفتند خدمت امام توضیح بدهند. اصلا بنیصدر کارش شده بود بنشیند و هرکاری که آقای رجایی میکند به عنوان یک سند خیانت بیاورد توی روزنامه خودش اعلام بکند. خب در آن سال جنگ ما شروع شده بود و پول هنگفتی بایستی برای خرید اسلحه و هزینههای جنگ میپرداختیم. آن سال کل بودجه ما 400 میلیارد تومان بود که فقط 50 میلیارد تومانش برای جنگ بود. این مسلم است که اشتباه بود. ایشان شروع کرد در این مورد به ناملایمی کردن و قلم زدن. خب اقتصاددان هم بود و نمیشد که اگر جدا از شرایط بخواهیم نگاه کنیم، بگوییم حرفش بیربط است. ولی جدا از شرایط نگاه میکردیم حرف درست بود ولی اگر آگاه به شرایط نگاه میکردیم که این جنگ تحمیلی است، بعداً هم خواست مردم در میان بود. در آن موقع آگاهانه میدانستیم که این هزینهها بیخود است، چنان چه جنگ هم بیخود است ولی جنگ تحمیلی بود و ما باید به میدان میرفتیم. بر این اساس شروع کرد به صحبت کردن درباره نفت. خوب میدانست وقتی که ما جنگ داریم احتمال دارد که یک سری صادرات نفت ما دچار تعلل بشود. همه میدانستیم و اتفاقاً هم شد. اما اینکه بودجه را با یک اعداد و ارقام بدبینانه بنویسیم این هم درست نبود. این نوع حرفها را برداشت و در روزنامه نوشت و ما هم موظف بودیم برایش توضیح بدهیم که آقا ما میخواهیم مملکت را بگردانیم. ما فرضمان بر این نباید باشد که خارک له میشود و از بین میرود، بلکه باید با تمام قدرت حفظش کنیم. آن 50 میلیارد پول را میدهیم برای حفظ منابع مالیمان. بحث این بود، از نظر بنده حرفهای آقای بنیصدر یک ذره حرف غیرروشن برای متخصصان و برای مسئولانی که تنظیم
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 108 بودجه کردند، نداشت، حرفها روشن بود و میدانستیم که موجود است ولی با حفظ مسائل مملکت بایستی رجایی و کابینه تصمیم میگرفت. یعنی میگویم کار بنیصدر یک هوچیگری بود.
در مجلس هم دو گروه بود. یک گروه که از هم خوانهای بنیصدر، مثل سلامتیان و اینها بودند و یک گروه هم از بچههای متدین حزباللهی بود، آقای هاشمی و افرادی با این نوع تفکر. یک عده هم بودند که آدمهای منصفی بودند. یادم میآید که آقای مهندس عزت الله سحابی رئیس کمیسیون برنامه و بودجه بود. او یقینا با بنیصدر خوب نبود و او را آدم صالحی نمیدانست اما در جریان جنگ نگرانیهایی داشت. در نتیجه آقای سحابی و افرادی شبیه او منتظر نبودند ببینند بنیصدر چه میگوید. بنیصدر در مجلس دار و دستهای هم داشت حداقل هم ده تایی بودند که حرفهای او را میزدند. ولی یک تیمی هم بودند که تیم وطن دوست و انسانهای خوبی بودند اما اختلاف سلیقه داشتند، آنها هم جمع شدند، منتها تیمی که دفاع میکرد از حرکتی که امام کرده بود و به اصطلاح خط امامیها در مجلس خوشبختانه بیشتر بودند. در نتیجه ما که بودجه را بردیم توی مجلس و من هم از طرف دولت میرفتم توی کمیسیونها شرکت میکردم، افراد بیشتری بودند که به ما حساسیت نشان میدادند و حرفهای ما را بهتر دوست داشتند بشنوند و البته بعضیهایشان نقد و بعضیهایشان نگرانی هم داشتند. این اولین بودجهای بود که دولت آقای رجایی ارائه میداد، در نتیجه من حق میدهم به بعضی از مسئولان و نمایندگان که بگویند آقا حالیتان هست چه میکنید؟ حالا اسم نمیبرم به دلیل اینکه شبهه ایجاد نشود که فقط آنها مخالف بودند همین وسواسی که الآن هست و الآن هم شما توی مجلس ببینید، توی تمام روزنامههای مکتبی ما و خط امامیها نگاه کنید همه
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 109 معتقدند که بالاخره این بودجه و این ساختار بودجه جوابگوی مملکت نیست. من به عنوان کسی که چهار دفعه بودجه مملکت را بردم توی مجلس به این مسأله اعتقاد دارم که ما هم نواقصی داریم ولی نواقص به کل جامعه برمیگردد. الآن میگویم نقدها و بدبینیها با بودجه سال 60 به این دلیل فرق دارد که 16 ـ 17 سال است ما داریم بودجه تنظیم میکنیم و فهمیدیم که بودجه منعکس کننده ساختار است، منعکس کننده آنی هست که ما میبینیم و آن جور نیست که همه دوست داریم باشد. باید تلاش کنیم بهبود پیدا کند. نقدهایی که سال 60 بود الآن هم همان نقدها هست و حول این محور میگردد، چه قدر این بودجه ما را به اهدافمان میرساند و این حرفها درست است، این را بچههای مسلمان و متدین و حزب اللهی و خط امامی همان موقع داشتند و الان هم دارند و تا وقتی که ما به جامعه مطلوبمان نرسیم این نقدها باید مرتب باشد. این نقد باید مرتب در تنظیم بودجه و برنامههایمان باشد تا ما را در فشار بگذارد که ما به طرف آن آرمان حرکت کنیم. آقای بنیصدر بزرگترین هدفش شده بود کاهش قدرت اجرایی آقای رجایی و با توجه به اینکه فرمانده کل قوا هم بود، سعی میکرد که تمام پیروزیهایی که توی جبههها رزمندگان پیدا میکنند منسوب کند به خودش و بگوید که دولت با ما همکاری نمیکند.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 110