یکی از جاهایی که عراق مکرر بمباران میکرد، جزیره خارک بود و در یکی از سفرها به محض رسیدن به خارک وضعیت قرمز شد، هواپیماهای عراق حمله کردند به یکی از مخازن نفت ما که یک میلیون بشکهای بود، بمب درست به سقف این مخزن برخورد کرد و یک آتش عظیمی آنجا را فراگرفت. آن موقع این مخازن برای جمهوری اسلامی بسیار مهم بودند، چون ما باید نفت را از منابع تولید کنیم، بیاوریم توی این مخازن، تثبیت شان کنیم بعد وارد کشتی بکنیم.
خاطرم هست که انبوهی از آتش آنجا را گرفته بود. بچه های خارک و تمام کارکنان شرکت نفت و آتشنشانها روحیه کاملا جنگی داشتند، کسی دنبال پناهگاه رفتن و اینجور چیزها نبود. به محض اینکه آتشسوزی شکل گرفت، گروه تشکیل شد. از چهل ـ پنجاه متری، حرارت این مخازن در حال سوختن اجازه نمیداد کسی نزدیک بشود. دیدم آن مسئولان خارک و پرسنل شان جمع شدند، با هم یک جلسه چند
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 21 دقیقهای تشکیل دادند و تصمیمشان این شد که مخزن را باید نجات بدهند. از طرف دیگر کار به این سادگیها هم نبود چرا که ارتفاع مخزن بسیار بالا بودو امکانات و تجهیزات آتش نشانی این قدر وسیع نبود و نمیتوانستند صرفا با شلنگی این کار را انجام دهند. دور مخزن اگر دیده باشید پله های اضطراری نصب میشود، من دیدم دو نفر از بچه های خارک شلنگ را به دست گرفتند، از این پله ها در میان آتش دارند میروند بالا و از پایین دو تا شلنگ دیگر روی اینها آب میگرفتند که آتش نگیرند، بعد اینها رفتند و این شلنگ ها را به بالای مخزن رساندند که هر لحظه امکان انفجارش بود و از آن بالا شروع به کار کردند و آتش را مهار کردند.
از این نوع اتفاقات و از این نوع کارها، در صنعت نفت خیلی زیاد افتاده است و این امکان نداشت مگر اینکه این کار و این وظیفه را به عنوان یک ارزش و وظیفه دینی انجام دهیم. هیچ عامل دیگری به غیر از دین باعث نمیشود که کسی بیاید از جانش بگذرد.شهدای زیادی را صنعت نفت به انقلاب تقدیم کرد. همه اینها ناشی از این نگرش به مسائل است که اینها را ما مرهون حضرت امام(س) میدانیم.
اواخر جنگ روزی بدون اینکه نکتهای یا درخواستی کرده باشم، دیدم حاج احمد آقا زنگ زدند به بنده و فرمودند که امام یک پیام بسیار جالبی در مورد صنعت نفت دارند میدهند که ساعت دو از رادیو خوانده میشود. ما پای رادیو ساعت دو جمع شدیم ، وقتی که آن پیام امام به کارکنان صنعت نفت شروع شد به خوانده شدن و هر چی رفت جلو من حیرانتر میشدم که امام، این پیرمرد در جماران نشسته و بدون اینکه صنعت نفت را ببیند، بدون اینکه با این تجهیزات و تکنولوژی پیچیده روبهرو شود، بدون آن که تقسیمبندی دریا و خشکی، بالای کوهها و زیر
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 22 دریاها را دیده باشد، به قلم بسیار شیوایی اینها را چنان ترسیم کرده و به توصیف کشیده بود که اصلا باور نکردنی بود. در حدی که بنده که در آن مقطع احتمالا 10، 11 سال بود که وزیر نفت بودم، اگر میخواستم نفت را توصیف کنم، قطعا به این ترتیب بلد نبودم و اصلا همه مانده بودیم که امام از متخصص ترین ماها متخصصتر شده بود در این بیانی که دارد میگوید و توصیفی که از این بچه ها میکند و دیگر آن مقطعی بود که امام کاملا ثمره این رهنمودشان را دیده بودند. یعنی کارکنان صنعت نفت به خودباوری رسیده بودند، ضمن اینکه کار خودشان را ارزش میدانستند و باور کرده بودند که صنعت نفت را میتوانند حفظ
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 23 کنند و به این دلیل در دوران جنگ، حتی یک روز صادرات نفت متوقف نشد. برای اینکه چرخهای جنگ با پول نفت باید میچرخید. تهیه اسلحه، پرداخت حقوق، تأمین نیازمندیهای ارتش و سپاه با پشتوانه نفت باید انجام میشد و ما اهمیت این قضیه را میدانستیم و به همین دلیل در اواخر جنگ به جایی رسیده بودیم که واقعا ما از سر لوله های نفت در خارک شلنگهای بزرگی بسته بودیم و این شلنگها را آورده بودیم روی اسکلهای که داغان شده بود، بعد کشتیها که میآمدند این شلنگها را میبردیم در مخزن آن کشتیها همینجور وارد میکردیم، اینجوری نفت میفروختیم.
امروز خیلی زود یادمان رفته که چی بود و چی شد. امروز اگر شما به خارک بروید اندازه گیریهای الکترونیکی، تجهیزات بسیار مدرن و پیشرفته و همه چیز آنجا الآن هست و آن روز، این بچه ها با این مشقات نفت را صادر میکردند، اینها را نباید بگذاریم از یادها برود و اینها را همه اش من مدیون حضرت امام میدانم که در دیدارهای خودشان، حمایتهای خودشان، دعاهای خودشان، پشتیبانیهای خودشان ما را به حرکت در آوردند و یک نیروی عظیمی را در این مقطع برای ما به وجود آوردند که در دوران جنگ صنعت نفت با یک چنین پشتوانه معنوی هدایت میشد.
بعضی از پالایشگاهها بود مثل پالایشگاه تبریز که بعد از اتمام کار بازسازیاش چند ساعت از کارش نگذشته بود که دوباره بمباران شد. ساده نیست اینها را دوباره به حرکت درآوردن. یا پالایشگاه اصفهان در اواخر جنگ که عراق به تجهیزات و موشکهای لیزری پیشرفته مجهز شده بود به آن جا حمله کرد. چون پالایشگاه اصفهان سوخت تمام هواپیماهای جنگی را تأمین میکرد، دشمن آمد برج تقطیر را که
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 24 ارتفاعش 70 متر است، موشک را به نقطه بالای آن زد که برج تقطیر داغان شد و یک بمب دیگر روی دیگ بخار پالایشگاه زد و این آب جوشی که در دیگ بخار پخش میشد سبب شد چند نفر زیر این دیگ جزغاله شوند. چند نفر در اثر بمبارانها شهید شدند و خون اینها روی پله های پالایشگاه ریخته بود که من رسیدم به پالایشگاه.
من دیدم در آن شرایطی که آتش هست و جنازه ها روی زمین ریخته است، پرسنل پالایشگاه تقسیم شدند به دو گروه، یک گروه داشتند جنازه شهدا را جمع میکردند و گروه دیگر داشتند برنامه بازسازی را تنظیم میکردند که چگونه این پالایشگاه را به هم بدوزند تا سریع پالایشگاه به تولید برسد. ما در تاریخ وقتی نگاه میکنیم از این نمونه ها وجود ندارد.
در ملاقاتهای بعدی با حضرت امام(س)، سه نکته را همیشه از امام میشنیدم: یکی تکیه دائمیشان بر تلاش و خدمت خالصانه برای جمهوری اسلامی بود، دومی هماهنگی جدی به عنوان وزیر با دولت، و سومی رسیدگی به پرسنل و کارکنان. این سه نکته را من مرتب از امام دریافت میکردم که به پرسنل برسید و به محرومین برسید. به خودباوری و خود اتکایی هم خیلی بها میدادند.
□ همینطور که اشاره کردید، اخبار بمباران ها در طول جنگ خیلی نگران کننده و مأیوس کننده بود و خیلی از آنها را در اخبار عمومی نمیآوردند، و مردم مطلع نبودند. اما نحوه اطلاع خود امام چگونه بود و آیا شما ترجیح نمیدادید که بعضی از اخبار نرسد، با توجه به بیماری و کهولت سن به ایشان منتقل نشود؟
■ ما معمولا امام را، به روزتر از هر کسی در کشور دیدیم. راجع به اتفاقاتی که در کشور میافتاد منابع و کانالهایی که داشتند خیلی متنوع بود، بعضیهایش اصلا آشکار بود. مثلا فرض کنید یک اتفاق مهمی اگر
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 25 در صنعت نفت میافتاد باید گزارش آن را میفرستادیم، ولی ما میدیدیم که امام از کانالهای متعدد در جریان قضایا هستند و اطلاعاتشان هم خیلی به روز است. البته ما جزو سربازان گمنامی بودیم که هیچ کارمان را نمیتوانستیم بروز بدهیم و خبر دهیم. برای این که اطلاعات را دشمن پیدا میکرد. وقتی که حملات به کشتیها با حجم وسیعی شروع شد، هیچ مشتری خارجی حاضر نشد بیاید خارک. یعنی اگر ما نفت داشتیم، مشتری حاضر نبود ریسک کند، کشتیاش را بیاورد خارک و از ما نفت بخرد. ما باید روشی اتخاذ میکردیم، چون که نمیتوانستیم صادرات را متوقف کنیم. آمدیم خودمان تعدادی کشتی خریدیم، پرسنل خودمان را روی این کشتیها گذاشتیم، بعد میرفتیم در نهایت خارج از تنگه هرمز به مشتریها نفت را تحویل میدادیم. این یک کار عملیاتی بسیار سنگینی بود که در آن مقطع باید انجام میدادیم و یک کار ابتکاری و استثنایی بود در دنیا. یا حتی درباره ابزار جنگی چون ما باید اسکورت کشتیها را از طریق هواپیماهای خودی انجام میدادیم و این کار بسیار سنگین و زمانبری بود، مجبور شدیم تجهیزات نظامی را روی کشتیها پیاده کنیم و حتی به ابتکاراتی در این زمینه رسیدیم.
مثلا وقتی که وضعیت قرمز میشد، یا حمله هوایی انجام میشد، از پودر آلومینیوم یک هدف های کاذبی درست کرده بودیم. وقتی که کشتی حرکت میکرد این هدفهای کاذب را در دریا رها میکردیم، موشکهای هواپیمای دشمن که میآمدند به این هدفهای کاذب میخوردند. خیلی از این نوع نمونه ها در صنعت نفت وجود دارد. همه اینها تجربیاتی بود که ما در دوران جنگ یاد گرفتیم.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 26 خدا رحمت کند شهید ستاری را که خیلی به ما کمک کرد. یعنی واقعا نیروی هوایی یک بخش عمده از خدماتش برای خدمترسانی به بخش صنعت نفت بود که کشتیها را اسکورت میکردند، درگیریهای هوایی که پیش میآمد، باید حفاظت میکردند از تأسیسات و تجهیزات صنعت نفت.
□ درباره قطع وابستگی از درآمد نفت و اقتصاد تک محصولی حضرت امام چه نظری داشتند؟
■ من چه در آن دوران که با حضرت امام در این رابطه خدمتشان رسیده بودم، سؤال کرده بودم و چه در دوره مقام معظم رهبری هر دو بزرگوار نظرات صریحی در رابطه با قطع وابستگی از نفت داشتند.
من خدمت مقام معظم رهبری رسیدم پرسیدم آیا منظورتان از قطع وابستگی به نفت این است که مثلا ما نفت را صادراتش را قطع کنیم؟ گفتند: نه اصلا. گفت امروز ما محتاج به درآمد نفت هستیم ولی اگر از این احتیاج رها شدیم، یک روزی تصمیم میگیریم که اصلا نفت صادر نکنیم که قیمت برود بالا. یک روزی تصمیم میگیریم صادر کنیم تا ذخایر ارزیمان را ببریم بالا. سرمایهگذاریهایمان را افزایش دهیم. این به این معنی نیست که نفت را باید درش را تخته کنیم و دیگر تعطیل بشود. نفت با همه اقتدارش باید به فعالیتش ادامه بدهد، ایجاد درآمد بکند، ارزش افزوده به وجود بیاورد، ولی دستگاه های اجرایی، بخش های تولیدی، بخش های خدماتی و بخش های دیگر نباید برای بر طرف کردن احتیاجات روزمره خود وصل به این منبع بشوند.
اگر با این نگرش، ما نگاه کنیم نفت هم در کنار صنایع دیگر میتواند، عامل رشد و توسعه اقتصادی کشور باشد و در کشورهای
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 27 پیشرفته هم به همین نگاه دیده میشود. ما که نگاه به نفت داریم و آنچه که از امام دریافت میکردیم، همین معنی بود. گسستن از نفت هم به همین معنی تعبیر میشد. ما این را به عنوان سیاست کلی کشور دریافته بودیم. چه از طریق حضرت امام و چه از طریق مقام معظم رهبری و چه در دولتی که بودیم.
□ آیا توصیهای از امام را درباره اداره کردن هر چه بهتر صنعت نفت به یاد دارید؟
■ یکی از مشخصه های حضرت امام این بود که در منافع جمهوری اسلامی هیچ گونه ملاحظهای را نمیپذیرفتند. از جمله این چیزها توصیه ایشان به این بود که دولت جمهوری اسلامی امروز احتیاج به درآمد دارد. احتیاج به درآمد نفتی دارد، یعنی آن انسجام به طور جـد مورد نظر حضرت امام بود و از اختلاف دوستان و همکاران ما در دولت رنج میبردند و به همین دلیل همیشه ما به عنوان جمع دولت هم که میرفتیم خدمت حضرت امام، امام تکیه شان روی این بود که هوای نفس را زیر پا بگذارید، منافع شخصی را زیر پا بگذارید، منافع فردی را بگذارید زیر پا و حتی میگفتند بالاخره دین این را میگوید که شما اگر فردی از خودت بهتر، در آن مسئولیت احساس کردی وجود دارد، تکلیف شرعیات این است که باید واگذار کنی. فکر نکنی چون تو هستی همه چیز خوب میتواند اداره بشود. باید ببینید که کی اصلح است و کی این مسأله را دارد. امام در این وادی توصیهشان به هماهنگی و همکاری و اتحاد قوای سه گانه بود.
باز یکی از خصیصه های دیگری که امام داشت و حاکی از تیزبینی و حساسیت حضرت امام نسبت به مسائل جامعه بود این بود که اگر در جامعه میدید که یک حرکتی دارد شروع میشود و دارد به سمتی که
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 28 حالا ایجاد نارضایتی میکند یا موجب مشکلات اجتماعی میشود میرود و یا اینکه بعضی از خطاها دارد تکرار میشود، معمولا امام خودشان وارد میدان میشدند.
یکی از این مقاطع یادم هست، (که البته از بحث نفت خارج است) مسأله فرمان هشت مادهای امام بود که در آن مقطع مسأله گزینش ها و تجسس در مورد مسائل زندگی مردم، یک نارضایتی عمومی پیدا کردهبود.
من خاطرم هست که ما مطلع شدیم که حضرت امام فرمانی را دارند صادر میکنند و در این فرمان آقای نخستوزیر و رئیس قوه قضاییه را دارند مسئول میکنند که به این مسأله رسیدگی بشود و این فرمان هشت مادهای صادر شد؛ بسیار هم بجا و به موقع بود چون یک آرامشی را در جامعه به وجود آورد.
بعد از این فرمان جلسهای تشکیل شد در دولت و در میان رؤسای قوا و مجموعه اینها منجر به این شد که یک ستادی لازم است تشکیل بشود برای پیگیری فرمان حضرت امام. افرادی در آن مقطع انتخاب شدند که بنده بودم، آقای محقق داماد به عنوان رئیس بازرسی کل کشور بود و آقای موسوی اردبیلی رئیس قوه قضاییه بود و آقای مهندس موسوی نخستوزیر. ما وارد رسیدگی به امورات و شکایاتی که در آن مقطع میشد و به ستاد میرسید شدیم. مقداری اطلاعات که جمع شد و نواقص و نارساییهایی که چه درباره گزینش، چه در رابطه با رفتارهای اجتماعی با مردم وجود داشت و مسائل گوناگونی که نمونه های مشخصی که در این رابطه پیدا کرده بودیم، ما اینها را جمع کردیم در یک جلسه، آقای امامی کاشانی هم بود، خدمت امام رسیدیم. این در حقیقت اولین جلسه گزارش کار ستاد به امام بود. ما مشکلات قضیه و
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 29 مسائلی که با آنها روبهرو بودیم و همچنین وقتی میخواستیم برویم در جزئیات به یک جایی برمیخورد و به خصوص روی این نکته میخواستیم تکیه کنیم که ببینیم نظر امام چیست. فرض کنید ما وارد یک موضوعی شدیم، تا هر جا که پیش رفت، باید برویم. این گزارش را خدمت امام ارایه کردیم. من در آن جلسه استنباط و احساس خودم را عرض کردم. دیدم که امام وقتی که منافع ملت میآمد جلو و مسأله مردم طرح میشود یک حالت عجیبی به ایشان دست میداد و در آنجا دیدم که امام به شدت، این ستاد را مورد خطاب قرار دادند که شما خدمتگزار این مردم هستید، وظیفه شما و تکلیف شما این است که احقاق حق بکنید. در جمهوری اسلامی حق یک انسان و یک پابرهنه را ما مجاز نیستیم که بگذاریم ضایع بشود و این به هر جا برمیخورد بروید دنبالش. شما باید به این مسائل برسید. ما وقتی که از جلسه آمدیم بیرون و جلسهای خودمان تشکیل دادیم دیدیم که امام همه راه ها را به رویمان بسته و تنها راهی را که باز گذاشته راه احقاق حق است. ثمرات آن فرمان خیلی زیاد بود. خیلی از تنگاندیشیها و تنگنظریها و سختگیریهای بیمورد دیگر جمع شد که از آنجا مسأله شورای عالی گزینش شکل گرفت و این از رفتارهای امام بود که در هر مقطعی به اقتضای زمان ورود پیدا میکردند و یک آرامشی به جامعه میدادند و نواقص را بر طرف میکردند.
کاستیها و مسائل اقتصادی که پیش آمد، فرمان حضرت امام در مورد تنظیم بازار بود که آن موقع اصلا موضوع را از قوه قضاییه منفک کردند و اختیارات را به نخستوزیر دادند و این هم احکام همان استفاده
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 30 از احکام ولایت فقیه بود که دیگر یک ستادی تشکیل شد در نخستوزیری. در رأسش آقای نخستوزیر قرار گرفت و من هم جزو آن ستاد بودم با اختیارات زیادی که مراحلش را طی کرد و رفت. در مقطعی از دوران جنگ، امام احساس کردند که نیاز به یک ستاد فرماندهی جنگ هست که مشارکت دولت را در جنگ بیشتر کند. در آن مقطع این ستاد تشکیل شد که ریاست ستاد فرماندهی جنگ با آقای هاشمی رفسنجانی بود. آقای نخستوزیر به این ستاد اضافه شدند. همراه یک تعدادی از وزرا، آن موقع یادم هست با آقای بهزاد نبوی، بنده و یک تعداد دیگر از همکاران، یک ستاد فرماندهی جنگ تشکیل شد که بنده در آن مقطع وزیر نفت بودم و به عنوان معاون خرید خارجی ستاد فرماندهی. چون پشتیبانی منابع ارزی از طریق نفت باید باشد در آنجا شکل گرفت.
حضرت امام مثل یک کارشناس زبده اجتماعی تمام مسائل جامعه در اختیارش بود و میدانست که در کجا باید چه دستوری، چه فرمانی و چه دخالتی و چه نوع فعالیتی را بکند تا جامعه را در جهت اصلی خودش هدایت کند و این ورود حضرت امام در مقاطع حساس بسیار بسیار تعیین کننده بود.
امام تمام دورانی که بنده از نزدیک با ایشان آشنا شدم و کار کردم، ندیدم آنچه را که تکلیف احساس میکرد، یک جمله کمتر یا یک جمله بیشتر بگوید. هیچ وقت ندیدم که امام بنشینند و محاسباتی بکنند که نتیجه این چه میشود. وقتی به تشخیص میرسیدند و به تکلیف میرسیدند، آن تکلیف را انجام میدادند و این نشان از آن تکیه خالصانه ایشان به خدای تبارک و تعالی و اخلاص واقعا بینظیر ایشان بود و اینکه یک عارف، یک سیاستمدار، یک رهبر، یک هادی، بسیار بسیار
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 31 ورزیده و اینکه در عین اینکه سنی از ایشان گذشته بود، ولی همیشه ذهن ایشان پویا و فعال و به روز نسبت به همه چیز بود، این جزو استثنائات تاریخ است.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 32