در همان زمان من وقتی به محله خودمان در خیابان نیروی هوایی، محله «کوکاکولا» که در حقیقت مردم مستضعف در خانههای کوچک و در زیر زمینها «کوکتل مولوتف» میساختند رفتم، در یک جایی چیزی در حدود صد تا دویست تا بطری بنزین پر کرده و البته درست روی هم نچیده و همین طور روی هم انباشته بودند که با کوچکترین جرقه کبریت به آتش کشیده میشد. گفتم اینها را باید سازماندهی کرد و باید کسی در محله این فعالیت ها را هدایت کند. البته هیچ وقت نظر امام آتش زدن و کارهایی از این قبیل نبود معمولا گروههای چپ چنین نظری داشتند. امام معتقد بود که به مردم نباید خسارت وارد شود. این مسأله را من میدانستم. میرفتم و میگفتم باید این کارها را کنترل کرد. به خاطر دارم که به مساجد همان محلهها رفته و به ائمه جماعات که بعضی از آنان را میشناختم گفتم که این قبیل فعالیتها باید در محلات سازماندهی شود، آنان نیز با استقبال از این پیشنهاد میگفتند خداوند به شما خیر بدهد و همان جا یک نفر را مأمور این کار میکردند. میگفتم من از محله دیگر آمدهام تا این پیام را به شما بدهم که الان امشب و فردا شب لازم است که ما چنین کاری را بکنیم و مراقب باشید کسانی هم نفوذی نباشند. مثلا اینها را پخش کنید و زودتر برای محلاتی که باید استفاده شود بفرستید.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 138