زمانی که مبارزه در فاصله سالهای 57 ـ 56 اوج گرفت نوارهای سخنرانیهای امام آمد. قبل از آن اگر کسی عکس امام را داشت تا میکرد و در جیب خود میگذاشت؛ این عکس قدیمی و مربوط به حدود سال 1340 بود و حالا در کتابها و روزنامهها هم چاپ میشود، تکثیر و به همدیگر میدادند و آنان نیز تا کرده در جیب خود قرار میدادند.
یک بار در سال 1354 در مسجد بازار تهران مراسم ختم مادر یکی از علما بود. به اتفاق چند نفر دیگر در حال بحث بودیم که همان موقع کسی آمد و جیبهای همه را گشت و در جیب یکی از دوستان یک قطعه عکس امام پیدا شد. وی عکس را از یک نفر دیگر در کوه گرفته بود که من هم شاهد بودم. در آن هنگام او عکس را گرفت و گفت من میخواهم این قطعه عکس را داشته باشم و ببرم به بچهها نشان بدهم. گفتنی است که او دانشجوی دانشگاه صنعتی بود. خلاصه عکس را از
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 132 داخل جیبش در آوردند و پس از اینکه کتکش زدند؛ بردند، حاجآقایی را در بازار دیدیم به او گفتیم حاجآقا پسر فلانی را به جرم داشتن یک قطعه عکس دستگیر کردند. او رفت و پولی به آن مأمورین داد و آن دانشجو را آزاد کردند. وقتی وی برگشت از اینکه عکس را به وی بازنگرداندند، خیلی ناراحت بود. به حاجآقا گفتیم حاجآقا عکس را پس نگرفتید؟ گفت: تا دوباره نیامدند شما را دستگیر کنند بروید، فرار کنید.
روزهای سختی بود. من در آن زمان شاهد مبارزات مردم بودم، کسانی که زحمتهای زیادی میکشیدند و جلساتی را برگزار میکردند مثلا میگفتند: عصر جمعه بیایید پلاک فلان، پرچم هیأت هم میزدند این در حالی بود که ممکن بود روضه و عزاداری هم نباشد، دو ـ سه ساعت گاهی تا غروب جمعه حتی تا اذان صبح بیدار مینشستند. جوانها بحث و تبادل نظر کرده و از اخبار مطلع میشدند. به هر حال قبل از انقلاب زحمات زیادی برای پیروزی انقلاب اسلامی کشیده شد.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 133