در آبان 43 که من تازه به دانشکده فنی رفته بودم در آن سال شاه اولین سالی بود که ساواک را در دانشگاه مستقر کرده بود.
تا قبل از سال 43 ساواک به صورت افراد ناشناس در دانشگاه حضور داشت اما در سال 43 چون [دکتر جهانشاه] صالح رئیس دانشگاه شده حضور امریکاییها هم تثبیت شده بود، در هر راهرویی تقریبا یک نفر از این لباس آبیها که از عوامل ساواک بودند مستقر شده بودند که
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 82 درحقیقت نظارت بر کارهای دانشگاهی بکنند. 13 آبان که ما آمدیم، بچهها در گوش هم گفتند که امام را دیشب گرفتند و آوردند و امام را میخواهند تبعید بکنند که مبارزه بالاخره شروع شد. دیگر منتها به قدری خفقان زیاد بود که مثلا همان روز نشد تظاهرات بکنند. 13 آبان 43 خیلی تلاش کردند بچهها کلاسها را به تعطیلی بکشانند، منتها میگویم فضا آنقدر آلوده بود که به جز مثلا 10، 15 نفری که من اعتماد داشتم نمیتوانستم به کس دیگری بگویم و به هر صورت حادثه تلخی در ذهن من است که در آن 13 آبان دانشگاه به تعطیلی کشیده نشد و علیرغم اینکه همه حادثه را فهمیده بودند و آن موقع بچهها بیشتر مصر بودند به رفتن و کارهای زیرزمینی و مخفی کردن که الحمدلله به نتایج خوبی هم رسیدند.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 83