آخرین روز امتحانات ما بود که یک دفعه تهران دگرگون شد. ما کلاس پنج متوسطه بودیم. یادم میآید که من به مدرسه علوی میرفتم که در فخرالدوله بود، توی سرچشمه، با چرخ میرفتم و میآمدم.
یادم میآید که از مدرسه آمدم بروم، دیدم که در خیابان تقریبا هیچکس نیست، ولی صدای تیر میآمد. ما رفتیم خانه و یک هفته هم مدارس
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 78 تعطیل شد و بعد هم خبرها را جسته و گریخته میشنیدیم. حکومت نظامی تشکیل شده بود و دستگیری امام بود و آقای میلانی و بعضی از علما از مشهد و از جاهای دیگر برای اعتراض به دستگیری امام به تهران آمدند. باز این خاطره یادم است که میگفتند امام چند روز بیشتر در بازداشت نبوده و بعد در خانه آقای روغنی نامی توی خیابان دولت سکونت داشته است. آقای میلانی آمده بود توی امیریه و ما میرفتیم دیدن آقای میلانی قبل از اینکه امام آزاد بشود. من دو بار یادم میآید که رفتم آنجا. خب چون مراسم سوگواری هم بود آقای میلانی تشریف میآوردند و عده زیادی هم میآمدند. یک باغ بزرگی بود که در آن روضه خوانی میکردند. ما هم میرفتیم. بچه بودیم و بالاخره در سنی هم نبودیم که بتوانیم برویم و از نزدیک با آقایان آشنا بشویم ولی خیلی دوست داشتیم که در این جریانات باشیم.
کتابعصر جهاد، دوران خدمتصفحه 79