آشنایی من با داریوش فروهر از طریق برادرم حاج مرتضی بود. وقتی مرتضی را دستگیر کردند و به زندان قزل حصار بردند تعدادی روزنامه نگار و زندانی سیاسی هم آنجا بودند.
زندانبان زندان هم فردی بود به اسم «ساقی»، مردی خشن و بسیار بداخلاق که بچه های زندان را مدام شلا ق می زد.
وقتی به همراه خانواده به ملاقات حاج مرتضی می رفتیم خانم پروانه اسکندرپور همسر داریوش فروهر هم جزو ملاقاتی ها بود. بعدها که
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 9 بیشتر ایشان را شناختم متوجه شدم که داریوش فروهر با بازار در ارتباط است و طرفدارانی در آنجا دارد که هنوز هم اندکی از آنها باقی مانده اند. البته از جبهه ملی جدا شده بودند و برای خودشان حزب مستقلی ایجاد کرده بودند.
داریوش فروهر اگر چه مذهبی نبود، ولی انگیزه ملی و وطن خواهی داشت و تا آنجایی که من اطلاع دارم و از ایشان شناخت داشتم، اهل خیانت و خدعه به ملک و مملکتش نبود و من موردی از ایشان ندیدم که با خائنین خارج از کشور ارتباط و سازش داشته باشد.
فروهر مرد آزادیخواهی بود که در دفاع از آرمانش ایستاد و بارها دستگیر شد و هر بار که آزاد می شد، باز هم دست از مخالفت با رژیم شاه برنمی داشت.
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 10