آمار کشته های 15 خرداد معلوم نیست. فقط یادم هست که مردم چند تا از شهدا را شب به مسجد هفت تن بردند و گذاشتند تا صبح تشییع کنند ولی از ساواک شبانه آمدند و خادم مسجد را ارعاب کردند و جنازه ها را بردند و نگذاشتند که به عنوان یک حربه سیاسی به نفع نهضت استفاده شود.
حتی من یادم هست که عده ای از گاردی ها جلوی بازار ایستاده بودند و به سوی هر کس پیراهن سیاه به تن کرده بود، تیراندازی می کردند. اینها روی پیراهن سیاه خیلی حساسیت داشتند. حتی اتوبوسها و تاکسی ها را بازرسی می کردند و با افرادی که پیراهن سیاه پوشیده بودند برخورد می کردند. تصور می کردند حادثة 15 خرداد زیر سر اینهاست.
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 35