در زنـدان کلاسهای مختلف و متعددی گذاشته بودند. کلاس جهان بینی اسلامی، اقتصاد، تفسیر، فلسفه و... .
مدرسین هم آقایان: منتظری، ربانی، طالقانی، حقانی، حسین شریعتمداری، احمد کاشانی، دکتر پیمان، مشکینی و... بودند.
مجاهدین خلق هم برای تازه واردها کلاس می گذاشتند.
من هم در این کلاسها شرکت می کردم. در آن زمان مسئولیت زندان من از طرف منافقین با عباس مدرسی فر بود. آقای عباس مدرسی فر تیپی بود مؤتلفه ای و با آقای کلافچی با هم بودند. خودش می گفت ده سال درس طلبه گی خوانده و حتی بیرون از زندان هم که بوده، قبا و لباس بلند می پوشیده و وقتی به تور مارکسیستها می خورد، بی دین و لامذهب می شود و وقتی به کرمانشاه می رود، بچه های مسعود رجوی روی او کار می کنند.
از دیگر افرادی که در زندان بودند و در این کلاسها شرکت می کردند و بچه ها را با مسائل آشنا می کردند، لطف الله میثمی بود. شهید حقانی هم از دیگر کسانی بود که در جمع ما زندگی می کرد و حتی یادم هست وقتی به ایشان می گفتند: چرا در این جمع هستی و با منافقین زندگی می کنی؟ ایشان می گفت : مصلحت در همین جاست. ایشان رویِ این بچه ها کار می کرد، مسائل اینها را بازگو می کرد و اینها را نم نم
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 97 هوشیار می کرد.
از دیگر کسانی که در جمع ما بودند، آقای حسین شریعتمداری، مسئول فعلی روزنامه کیهان بود. ایشان از کسانی بود که آنجا خوب، آخوند نبود، ولی فلسفه را خوب می دانست و به زبان انگلیسی هم مسلط بود و فقه و معارف اسلامی را نیز می دانست. به اضافه اینکه به علم جدید هم آشنایی داشت و دکتر داروساز هم بود. او هم با بچه ها فلسفه کار می کرد.
آقای احمد کاشانی فرزند آیت الله کاشانی نیز آنجا با ما بودند. او هم بسیار کمک می کرد تا بچه ها را هوشیار کند.
به تدریج، تعداد بچه ها زیاد شد و تیپهای مستقلی در زندان به وجود آمد که آموزششان، آموزش منافقین نبود. ما در زندان کم و بیش با اینها درگیر بودیم و اینها آموزششان را روی ما قطع نکرده بودند تا اینکه آن فتوای هفت نفره درآمد که می بایست غذا و خوراک خودمان را از اینها جدا کنیم. که آقای منتظری، آقای مشکینی و آقای ربانی شیرازی جزو فعالین بودند.
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 98