بعد از حادثه 15 خرداد تشکیلاتی به نام مؤتلفه به این نتیجه رسیدند که باید حرکات شتاب بیشتری به خود بگیرد و چنگ و دندانی به رژیم نشان داده شود. مسئله ترور حسنعلی منصور پیش آمد که حاج مهدی
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 28 عراقی نقش مهمی داشت. علتش هم این بود که در ماه مبارک رمضان یک سری روضه خوانی در مسجد جامع بود و در هر محرابی یک نفر منبر می رفت. اینها آمدند با برادر من و حاج مهدی عراقی جلسه گذاشتند و گفتند ما می خواهیم این روضه خوانی را داشته باشیم، اما هیچ مجلسی ما را راه نمی دهند. ما چون نفوذ محلی داشتیم در آنجا مسجدی بود به نام مسجد آقای بسط، می گفتند؛ تقریباً بزرگترین شبستانهای آنجا بود. آنجا را انتخاب کردند برای روضه خوانی و تعدادی از گویندگان انقلابی آن زمان را هم انتخاب کردند. یکی از سخنرانها آقای سید علی اندرزگو بود. البته چند نفر در نظر گرفته شده بود که اگر یکی دستگیر شد، نفر بعدی منبر برود. ظاهراً 30 نفر بودند؛ آقایان نجم، فضل الله محلا تی مروارید، عبدالرضا حجازی، موحدی و... از جمله منبری ها بودند که چند روز که صحبت می کردند دستگیر می شدند. ولی روز بعد سخنران دیگری بالای منبر می رفت. تا اینکه تصمیم گرفتند که باید از ریشه جلوی سخنرانی را بگیرند. خادم مسجد را دستگیر کردند و از او پرسیدند چه کسی هزینه روضه خوانی را می دهد؟ نفت مسجد را چه
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 29 کسی می دهد؟ خادم مسجد ابتدا نمی گوید. چند سیلی که می خورد، می گوید و اسم من و برادرم را به آنها می دهد.
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 30