«طیب»، یکی از مشاهیر چاقوکش و به اصطلاح باجگیرهای بزرگ آن زمان در تهران بود که در ایران نظیرش پیدا نمی شد. اما همین فرد وقتی اعدام می شود کسی مثل آیت الله حکیم به ایشان لقب «حُرّ زمان» را می دهد و می گوید: " طیب، حُرّ زمان خودش بود".
حتی من یادم هست که طیب روی سینه اش عکس شاه را خالکوبی
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 22 کرده بود و به نفع شاه در تظاهرات شرکت می کرد. اما بعدها این باجگیر از طرفداران امام خمینی می شود. حتی زمانی که رژیم می خواست حرکت 15 خرداد را خنثی کند گفته بود که طیب هم در میان اینها بود. او عده ای را دورِ خود جمع کرده و از آنها پول گرفته و بین تظاهرکنندگان پخش کرده است و پنج - ده تومان به اینها پول داده که بیایید خیابان و شعار بدهید که «مرگ بر فلانی، درود بر فلانی».
حتی وقتی وی را دستگیر می کنند و به زندان می برند از او می خواهند که بیا و در تلویزیون اعلام کن که من از آقای خمینی پول می گرفتم و بینِ مردم توزیع می کردم تا ما آزادت کنیم و حتی به او وعده و وعید هم داده بودند.
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 23 رژیم در آن زمان به این گونه زندانی ها امتیازاتی می داد، مثل امتیاز تأسیس قمارخانه، فاحشه خانه و یا گاردن پارتی و مشروب فروشی و...، که طیب از تمام این امتیازات گذشت. که حالا من نمی دانم از چه طریقی به آقای مهدی عراقی پیغام داده بود که: اینها از من می خواهند که بیایم و پشت تلویزیون راجع به این سید بد بگویم و اعلام کنم که از او پول گرفته ام و با او ارتباط داشتم، تا این بلوا را راه بیندازم؛ ولی من مرگ را ترجیح می دهم تا اینکه این مصاحبه را انجام بدهم. به آقا بگویید که ما همهِ فشارها را تحمل کردیم و حاضر به مصاحبه نشدیم .
خوب، یک آدمی که عمرش را در مراکز فساد گذرانده و با اوباش و اراذل زندگی کرده، در این شرایط تغییر جهت دهد چیزی نیست جز عنایت حضرت پروردگار. که سرانجام طیب در آخرِ عمرش، با آبرومندی از دنیا رفت.
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 24