مدتها پس از شهادت طیب و حادثه 15 خرداد، در بازار تهران تشکیلاتی ایجاد شد که گردانندگان اصلی آن صادق امانی، هاشم امانی و مهدی
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 24 عراقی بودند. اینها تشکیلات را اداره می کردند. اما قبل از اینکه این تشکیلا ت شکل بگیرد حضرت امام را دستگیر کرده بودند.
چهار نفر از وعاظ آن زمان؛ آقایان: علی اصغر مروارید، فضل الله محلاتی، اعتباری و آقا نجم سپهر سخنرانی هایی برپا می کردند که خیلی هم داغ بود و به همین واسطه چندین شب متواری شدند و در منزلِ ما مخفی بودند.
برادری داشتم به نام حاج محمد تجریشی که از دنیا رفته است. من را که دستگیر کردند، او را هم گرفتند و به 11 سال زندان محکوم شد. اما من به حبس ابد محکوم شدم. ایشان در ارتباط با مسائل روزمره و طرفداری از علما مؤاخذه شده بود. اما من ارتباطم با تشکیلاتی بود که معتقد به انقلاب و حرکتهای مسلحانه بود. خوب اینها با برادر من ارتباط داشتند و چند شبی در منزل ما بودند، تا به دست مأمورین نیفتند.
بین بازار نوروزخان و بازار آهنگرها مسجد مخروبه ای بود به نام
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 25 مسجد شیخ علی که نه امام جماعتی داشت و نه امکاناتی، مثل فرش و زیلو که اغلب جلسات تشکیلات به دور از انظار در این مکان تشکیل می شد.
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 26