شبهای عید نوروز در زندان یک حرکت جمعی برای نظافت سلولها بود. طوری که هر فردی باید سلولش را تمیز کند و هر دو پتویش را بشوید. خوب، من هم مسئول بند بودم و باید کارها را تقسیم می کردم که کی تی بکشد، کی دستشویی و حمام را بشوید و... برنامه داشتیم که همه در این کارها حضور داشته باشند. حتی آقای منتظری و آقای هاشمی هم کار می کردند. یادم هست که آقای هاشمی زیر شلوارش را بالا می کشید و با یک زیر پیراهن تی می کشید. غذا تقسیم می کرد، ظرفها را می شست و خودش به تنهایی سفره را جمع می کرد. البته آقای طالقانی چون نقاهت
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 100 داشت از این گونه کارها معاف بود.
در همین ایام از بند مارکسیستها ، یکی از افراد نفوذی را وادار کرده بودند که با آقای منتظری صحبت کند که در این مراسم پتوشویی و نظافت همه با هم کارها را انجام بدهند. این نباشد که بند پائین جدا باشد و بند بالا جدا. این گروه جدا، آن گروه جدا. وقتی با آقای منتظری صحبت کردند، ایشان هم پذیرفتند. بعد آقای منتظری به من گفت : فلانی این کار را بکنید. اما اگر این کار انجام می شد اینها سوء استفاده می کردند. اینها نیتشان این بود و می خواستند در این ایام که صلیب سرخی ها برای بازدید آمدند رهبری تمام گروههای ضد سلطنت و ضد امریکا با اینها باشد و این مسئله به گوش آنها هم برسد و بگویند در حرکتهایی که در زندان می شود، بزرگانی چون آیت الله طالقانی و... از ما حرف شنوی دارند. که این خیلی به ضرر روحانیت و مبارزین اصیل بود و انعکاس این اخبار در خارج از زندان و در رسانه های خارجی و داخلی انعکاس خوبی نداشت.
من این قضیه را بارها به آقای منتظری می گفتم، ایشان هم ابتدا قبول می کرد، اما باز وقتی آن فرد می آمد و با ایشان صحبت می کرد دوباره نظر ایشان بر می گشت.
فردا شب آقای منتظری من را صدا کرد و گفت : فلانی بیا و کاری کن که اختلاف نباشد. من ناراحت شدم و گفتم : این بی ثباتی تصمیم گیری شما را می رساند. خوب از آنجا که ایشان به من علاقه
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 101 داشت، خندید و گفت : حالا بگذار ببینم چه می شود.
کتابخاطرات اسدالله تجریشیصفحه 102