یکی دو ماه قبل از عملیات طریق القدس، زمان تشکیل تیپ های سپاه بود. تازه اولین باری بود که سپاه تیپ هایش را تشکیل داده و سازماندهی می کرد. من مامور تشکیل تیپ احتیاط محمد رسول اللّه شدم تا آنها را برای شرکت در عملیات آماده سازم. تیپ های کربلا، امام حسین و عاشورا، تیپ های عمل
کتابامام و دفاع مقدسصفحه 114 کننده بودند و چون نیروهایشان کم بود، گردانهای ما به تیپ عاشورا مامور شدند و من هم به عنوان جانشین فرمانده به کمک سردار جعفری فرمانده وقت آن تیپ رفتم. عملیات طریق القدس به اتمام رسید و در فاصله این عملیات با عملیات فتح المبین، مامور تشکیل تیپ المهدی شدم و به عنوان خادم [فرمانده] برادران تا عملیات فتح المبین در این تیپ خدمت می کردم. بعد از عملیات فتح المبین، قرار شد فرماندهان تیپ ها و قرارگاههای سپاه به حضور حضرت امام بروند. ساعت و روز ملاقات معین شد و برادران درست سر قرار حضور پیدا کردند. ما هجده تا بیست نفر بودیم که همگی سپاهی بوده و تعدادی از آن عزیزان شهید شده اند. از جمله شهدا می توان از شهید خرازی، شهید بقایی، شهید حسن باقری، شهید حسن درویش، شهید همت، شهید ردّانی پور و شهید میثمی نام برد.
برادرانی همچون شمخانی، رحیم صفوی و ... نیز حضور داشتند. جلسه بسیار خودمانی و بی آلایش درون اتاق حضرت امام تشکیل شده بود. برادر رضایی گزارشی از عملیات ارائه کردند و حضرت امام با آن نشاط و نورانیت چهره؛ خوب دقت فرموده و چند دقیقه ای رهنمودهایی ارائه کردند. احساس می شد که امام از عملکرد رزمندگان در جبهه رضایت دارند. من که در بین فرماندهان از همه کم سن و سال تر بودم، بلافاصله پس از اتمام فرمایشات ایشان روی مبل کنار آن بزرگوار نشسته و دست انداختم گردن ایشان و شروع کردم بر سرو صورت مبارکشان بوسه زدن. واقعاً احساسات بر من غلبه کرده بود. من سلامت چشمان خود را با دعای آن حضرت به دست آورده بودم و از این رو ابراز احساسات من بی دلیل نبود. حضرت امام نسبت به موضوع چشمان من حضور ذهن داشتند و برای بار سوم دست مبارک خود را به
کتابامام و دفاع مقدسصفحه 115 چشمانم کشیده و دعا فرمودند. لازم به ذکر است که من یکی از چشمان خود را در سال 64 به خداوند تقدیم داشتم اما چشم دیگرم با دعای حضرت امام کاملاً بهبودی خود را باز یافته است. البته سایر حاضرین خیلی به من مهلت ندادند که در خدمت حضرت امام باشم و مرا از جا بلند کرده و یکی یکی در نهایت صدق و صفا و اخلاص بر سر و روی آن حضرت بوسه می زدند. امام هم با صبر و حوصله با آنها برخورد داشته و از این که از دیدار ایشان لذت می بردیم، خوشحال بودند و این خوشحالی حضرت امام برای ما لذت مضاعفی داشت.
کتابامام و دفاع مقدسصفحه 116