در طول دفاع مقدس، با توجه به اینکه توفیق داشتم هشت سال در جبهه های نبرد حق علیه باطل حضور داشته باشم، مجموعاً سه دیدار خصوصی در جمع فرماندهان و یک دیدار عمومی با حضرت امام داشتم. یکی از جلسات خصوصی در جمع فرماندهان ارتش و سپاه بود. زمانی که وارد اتاق شدیم، همه نشستیم، حضرت امام از اتاق بعدی وارد شدند. ما همگی ایستادیم تا حضرت امام در جای خودشان قرار گرفتند. از لحظۀ ورود حضرت امام در جمع فرماندهان، من و عده ای دیگر از آقایان فقط نگاهمان به چهره با صلابت حضرت امام بود. کسی که در آرزوی چنین دیداری است و انتظار می کشد که به زیارت حضرت امام نائل بشود، نگاه به چهرۀ حضرت امام را نباید لحظه ای از دست بدهد. در طول آن جلسه که بیش از نیم ساعت در خدمت حضرت امام بودیم، ما چشممان به جمال ملکوتی حضرت امام بود. از نگاه به چهره آن بزرگوار به طور قوی احساس می شد که انسان در حال عبادت است. همان طور که در روایت داریم نگاه به چهره عالم و پدر و مادر عبادت است، این هم همین طور بود و ما با عمق وجودمان حس می کردیم داریم در یک حالت عبادت، سیر می کنیم. در آن جلسه حضرت امام در مورد وحدت فرمودند که «زمانی شما پیروزید که وحدت داشته باشید» و واقعیت هم همین بود.
نکته و خاطره دوم مربوط به این جلسه، این است که حضرت امام دست
کتابامام و دفاع مقدسصفحه 23 برادر سردار محسن رضایی و برادر تیمسار صیاد شیرازی را گذاشتند در دست هم. چون شیاطین می خواستند بین سپاه و ارتش تفرقه بیندازند. چه توسط عناصر داخلی و چه از بیرون به این امر دامن زده می شد که بین ارتش و سپاه تفرقه بیندازند، آنهم در زمانی که ما در اوج انجام عملیاتهای بزرگمان بودیم. پس از اتمام جلسه حضرت امام دست یکی از آنان را که هنوز در محضرشان بودند، در دست خودشان گرفته و دست یکی دیگر را روی آن گذاشتند و بدون صحبت و با لبخند و تبسم این معنا را القا کردند که نگذارید بین شما اختلاف بیندازند. بعد از این مطلب و اتمام صحبت حضرت امام،نفر به نفر دست حضرت امام را بوسیدیم. حتی بعضی از دوستان محاسن حضرت امام را استلام کرده و به صورت خودشان می کشیدند. خلاصه پس از دستبوسی از محضرشان مرخص شدیم.
کتابامام و دفاع مقدسصفحه 24