در طول هفت ـ هشت روزی که حضرت امام در بیمارستان ماندند گاهی حالشان خوب و گاهی بد می شد. یک روز صبح حاج احمد آقا پیشنهاد دادند که امام را برای هواخوری به حیاط ببرند. دکترها هم نظر موافق دادند و امام را به حیاط آوردند که یک دفعه حالشان بد شد و دوباره ایشان را به داخل برگرداندند. روز قبل از رحلت شان بود. دکترها تصمیم گرفتند آقا را دوباره عمل کنند اما منصرف شدند و گفتند که بدن آقا طاقت عمل ندارد. ساعت 12 بود که حال ایشان بد شد و به وخامت گرایید. آقای کفاش زاده به توصیه آقای دکتر فاضل به انگلستان زنگ زد تا یک آمپولی بیاورند. نوبت شیفت من از ساعت 10 تا 12 بود که قرار بود ساعت 12 تا 2 آقای کفاش زاده و 2 تا 4 آقای انصاری بیاید. آقای کفاش زاده به فرودگاه رفت و نیامد و من خدمت حضرت امام ماندم. از آن به بعد مقداری حال آقابد شد. ایشان دائمامی گفتند آب بدهید، آب بدهید. آن شب تا صبح شاید من پنجاه بار آب در دهان ایشان گذاشتم،
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 206 شاید هم بیشتر. دکتر فاضل می گفت آب کمتر بدهید. حوالی ساعت یک بود که آمپول را آوردند و به ایشان تزریق کردند. سپس آقای انصاری آمدند برای کمک به امام که ایشان وضو بگیرند و نماز بخوانند.
ساعت 12 روز بعد حال امام وخیم شد و به حالت اغما رفتند و هر چه ایشان را صدا زدند دیگر جواب ندادند. حضرت امام به نماز اول وقت خیلی اهمیت می دادند و با اینکه حالشان وخیم بود آقای انصاری به حضرت امام عرض کردند که آقا وقت نماز است بلند شوید نماز بخوانید. امام ابرویشان را تکان دادند. در حالت اغما بودند و اصلا نمی توانستند تکان بخورند. دکترها گفتند که امام بیهوش شدند.
دقایقی بعد آقایان هاشمی و موسوی و آیت الله خامنه ای بالای سر امام حاضر شدند و جلسه گذاشتند. دکترها دائما در حال تلاش بودند. چند پزشک دیگر هم برای مشورت آوردند. یادم هست که یکی از دکترها به آقای هاشمی گفت ما نمونه مریض هایی این گونه داشتیم که از آنها ناامید بودیم و حالا ممکن است حضرت امام بتوانند 24 ساعت زنده بمانند. ساعت 10 مانیتور نشان می داد که یواش یواش ضربان قلب امام کم می شود دکترها خیلی تلاش کردند و دستگاههایی را از این طرف و آن طرف آوردند تا بلکه مفید باشد که نشد. آنها با دست روی سینه آقا فشار می آوردند و از شوک ها استفاده می کردند. حاج احمد آقا در آن لحظات به دکترها گفتند که آیا این اقدامات اثر دارد؟ آنها گفتند نه. سپس حاج احمد آقا فرمودند که پس آقا را اذیت نکنید. چند لحظه بعد آقای دکتر عارفی اعلام کرد که تمام شد و حضرت امام روحشان به ملکوت اعلی پیوست.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 207