راننده حاج حسین حسینی بود، بعضی مواقع هم حاج مرتضی رنجبر بود، امام راننده خاصی نداشت.
وسیله رفت و آمد هم یک ماشین آهو بود که آن را حاج مهدی عراقی فرستاده بود. قبل از آن پیکان و این اواخر لندرور بود که دست آقا شهاب اشراقی ـ داماد امام ـ بود و ما روی سقفش می نشستیم و یا پشت آن سوار می شدیم. یک زمانی هم آقای صباغیان وزیر کشور وقت، یک ماشین بنز فرستاد که برای تشریفات بود. یادم هست که آقای صانعی یا کس دیگر گزارش داد که آقا از تهران برای شما ماشین فرستاده اند. آقا فرمودند: من ماشین نمی خواهم. راننده را نگهدارید و از او پذیرایی کنید و فردا ماشین را با همان راننده بفرستید برود تهران، من ماشین نمی خواهم. ایشان ماشین بنز را قبول نکردند. زمانی که آقا بازدید می رفتند ما ایشان را با پیکان می بردیم. این اواخر هم پژو بود که در تهران فروختند. پژوی
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 109 سفیدی که خریدند 36 یا 40 هزار تومان بود که بعد حاج احمد آقا آن را فروخت؛ ولی پژوی سبز ماند که خانم حضرت امام با آن تردد می کردند و گاهی پیکان معمولی سوار می شدند.
در مسیر فیضیه تا خانه، بچه ها که داخل خیابان می دویدند، آقا به راننده می فرمودند: آهسته تر برو و گاهی شیشه را هم پائین می آوردند و دست روی سر بچه ها می کشیدند.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 110