آقای معلم دامغانی یکبار یک انگشتری به امام داده بود. چند وقت بعد این انگشتر از دست حضرت امام افتاد و نگین آن شکست. حضرت امام به آقای بهاء الدینی گفته بودند که اگر می شود این را طوری ترمیم کنند و بچسبانند. آقای بهاء الدینی انگشتر و نگین را به من داد و موضوع را توضیح داد. من به میدان هفتم تیر رفتم و انگشتر را به یک طلافروشی دادم. چند روز بعد به طلافروشی مراجعه کردم آنها گفتند نمی شود این نگین را چسباند و درست کرد، نگین و انگشتر را گرفتم و به بیت آوردم. حضرت امام آن نگین را در همان وضعیت نگهداشته بودند و زمان بستری شدن ایشان در بیمارستان آن نگین را به تخت حضرت امام بسته بودند حالا نمی دانم خود حضرت امام فرمودند که نگین را ببندند یا افراد خانواده این کار را کرده بودند. فکر می کنم حاج عیسی به من گفت که خود حضرت امام آن نگین را خواسته بودند که نزدشان باشد. یادم هست که پس از رحلت حضرت امام آن را باز کردیم و به حاج احمد آقا دادیم.
کتابخاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)صفحه 194