مرکز درمانی جماران که شکل یک بیمارستان کوچک به خود گرفته است و با تعدادی پزشک و پرستار و پیراپزشک آمادۀ ارائه خدمات درمانی می باشد، در سال 1363 به همت و تدبیر فرزند امام، مرحوم
کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 4 حاج احمد آقا، و کمک و همراهی سپاه پاسداران ساخته شد.
دکتر نوربالا، مسئول این مرکز درمانی، فردی متواضع و پرتلاش و با حس مسئولیت زیاد است که او را از سالها قبل می شناسم و به محض ورود به اتاقش، خوشامد می گوید و پس از آنکه دقایقی را به احوالپرسی در کنار هم می گذرانیم، دکتر صحبتهای لازم را دربارۀ فلسفۀ ایجاد این بیمارستان کوچک بیان می کند. دکتر نوربالا از یک سال پیش هنگامی که امام خمینی(س) دچار مشکل قلبی شده اند برایم می گوید: «هنگامی که امام مشغول گرفتن وضو در منزل بودند دچار ناراحتی قلبی و اُفت فشار خون می شوند و بیهوش بر زمین
کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 5 می افتند در آن لحظه حضور مؤثر و مفید خانم طباطبایی، عروس دانشمند امام، بسیار چشمگیر و حساس بود. ایشان به سرعت پزشکان و پرستاران موجود در بیمارستان را در جریان امر قرار می دهد، و به لطف خدا و به کمک تیم پزشکی و وجود امکانات بیمارستانی، از بروز یک فاجعه جلوگیری می شود. پس از انتقال امام به بیمارستان و به هوش آمدن ایشان، حضرت امام از حاج احمد آقا نام بیمارستان را می پرسند که به ایشان گفته می شود در نزدیک منزل و در بیمارستانی در جماران بستری هستند و برای اطمینان خاطر حضرت امام، کسی را به منزل می فرستد تا وسیله ای از وسایل شخصی امام را بیاورد. آنگاه امام کاملاً باورشان می شود که در کجا بستری می باشند.»
همچنین دکتر در ادامه می گوید: اگرچه امام از قبل راضی به ساختن درمانگاه یا بیمارستانی مختص به خود نبودند و این کار به دور از اطلاع و چشم ایشان انجام گرفت؛ اما پس از اطلاع، توصیه می کنند که باید مردم از این درمانگاه استفاده کنند. این خواستۀ امام باعث شد تا برای گسترش بیمارستان، خانۀ یکی از همسایگان خریداری شود تا عموم مردم از آن استفاده کنند.
دکتر تأکید زیادی مبنی بر حفظ اسرار این مکان دارد و می خواهد که موضوع وجود این بیمارستان و مسائل احتمالی آینده آن را پیش خود به امانت نگه دارم و حتی اعضای خانوادۀ خود را هم در جریان امر قرار ندهم. به عبارتی، او به من تکلیف می کند که به خاطر حفظ
کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 6 مصالح ملی و انقلاب، راز نگهدار باشم. صحبتهای دکتر که از دل بر می آید بر دل می نشیند و او نیز از بابت حفظ اسرار، اطمینان خاطر حاصل می کند.
***
امروز یک هفته است که به این مرکز درمانی آمده ام، در این مدت کارم آشنایی با محیط، افراد و چگونگی انجام وظایف بود و اکنون باید مهیای پیوستن به گروه پرستاری ـ پزشکی مستقر در منزل امام باشم. کار گروه مواظبت و کنترل 24 ساعته از وضعیت جسمانی امام است و این افتخار نصیبشان شد تا محافظ قلبی باشند که میلیونها قلب برای او می تپد!
گروه شامل هشت پرستار و چند پزشک متخصص قلب می باشد که به صورت نوبتی در طبقه دوم اقامتگاه امام در کنار دستگاههایی که حداکثر تا دویست متر فاصله، قلب را کنترل می کنند، به مراقبت مشغولند.
این اقامتگاه در قسمت شمالی بیمارستان و در یک حیاط مجزا واقع شده است. در اینجا یک ساختمان دو طبقه با سقف شیروانی و با آجرهای قرمز و تقریباً قدیمی قرار دارد که حدود یک سال است محل اقامت امام می باشد. حضرت امام باید در دسترس گروه محافظان قلب باشد تا اگر مشکلی پیش آمد اقدام سریع و بدون مانع انجام گیرد. این گوهر گرانبها را باید با حساسیت مراقبت کرد، گرچه دستان گروه، لرزان و ناتوان است؛ اما باید گوهرداری را به هر شکل
کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 7 ممکن انجام داد! البته در پس این دستان، دعای عاشقان و دوستداران امام وجود دارد که بهترین دلگرمی و پشتوانه کار گروه می باشد.
کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 8