آنچه هرگز برای گروه پرستاری ـ پزشکی معمولی نمی شود و صورت عادی به خود نمی گیرد، دیدن و به حضور امام رسیدن است. به طوری که اگر صدبار به حضور و دیدارشان رسیده باشی، انگار این اولین دیدار است؛ و هر بار حریصتر از بار دیگر به سوی ایشان می رویم.
در این بین فقط یک استثنا وجود دارد و آن هم رفتار یکی از همکاران ما، سعید است؛ او برخلاف دیگران عجله ای برای رسیدن به حضور امام در مواقع عادی و غیر اورژانسی ندارد. شاید به خاطر خجالتی بودنش است! نه. شاید هم به خاطر اینکه مبادا دست و پایش را گم کند و دسته گلی آب دهد! اما باز هم نه. او اعتقاد دارد که امام دارای یک دید وسیعتر از همۀ ماست؛ یعنی یک دید معنوی خارق العاده که باطن همه را می بینند، و به دلیل اینکه مبادا شکل
کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 16 اصلی ما مانند آنچه در ظاهر می بینیم، نباشد، احتیاط می کند و در مواقع غیر ضروری به حضور نمی رسد. او می گوید: صورت واقعی من شاید حیوانی باشد و نمی خواهم با دیدن این شکل، امام آزرده خاطر شوند! او شعار نمی دهد و واقعاً به آنچه می گوید اعتقاد قلبی دارد.
کتابگوهری در دستهای لرزانصفحه 17