ذکرالله
در دل منی و باز دور و بیکرانهای
دور از منی و با دلم هم آشیانهای
*
دل به بیکرانهها، به دیدن تو پر زند
با صدای بالها، میان لب ترانهای
*
جان که آسمان بیکران بیحدود توست
آب اوست، نور و دانه ستاره، دانهای
*
باغ بیشماره از تو باردار و بارور
ای تو باعث درخت و اصل هر جوانهای
*
ای تجلی غریب تو بذره و به سنگ
طور پر فروغ، از تو کمترین زبانهای
*
خون میان رگ به اسم توست مرتسم به اسم
تو
موج نور در میان رشتهها روانهای
*
هر نشانهای به قالبی ز اسم تو، ز اسم تو، ز اسم تو
نقش اسم تو نوشته روی هر نشانهای
ای نوشته،
رشته، رشته
ریشه، ریشه
ای همیشه
ـ ای خدای تو جوهر یگانهای
گردوی بلند
کوه سرکشیده، پرکشیده در فضا
ذات بیزوال نور
باعث درخت دور آسمانهای*
از شرابت ای طبیعت دلنواز مهربان
بیقرار میپرم، ز لانهای، به لانهای
*
میپرم ز شاخهای، به شاخهای، ز شاخهای
سر به روی شانهها، ز شانهای به شانهای
*
خواب من، لبالب از جمال دلپسند توست
تو فراتر از گمان، رساتر از گمانهای*
*ذکر تو، چو فکر تو، چراغ پر تَسَلّیم
ای دوای دل، فروغ جان، فراغ خانهای
□آبان، آذر 1364