جنگ نفت؛ پیامدها و عبرتها
□حمید انصاری
سحرگاه یازدهم مرداد سال جاری دوم آگوست 1990 میلادی) دستور حملۀ فرماندهی نظامی حزب بعث عراق توسط نیروهای زرهی، پیاده و هوایی به معرض اجرا گذارده شد. هدف، تصرف سریع کویت و شاید بخشهایی از مناطق استراتژیک و نفتخیز عربستان بود. حکام کویت با شنیدن خبر حمله، به سرعت خاک کشورشان را به مقصد عربستان ترک کردند و چند ساعت بعد، بدون درگیری و مقاومتی قابل توجه، کویت به اشغال درآمد و نیروهای عراقی در مرزهای عربستان ـ به دلایلی که هنوز دقیقاً روشن نیست ـ متوقف شده، به استحکام مواضع پرداختند. و بدین ترتیب، بهانه و زمینۀ گستردهترین درگیری نظامی بعد از جنگ جهانی دوم تحقق یافت.
عوامل مؤثر در تصمیمگیری صدام و حزب بعث عراق
ریشههای تاریخی پیدایش حزب بعث در ممالک عربی، بویژه عراق، نوع آموزشها و تفکرات ناسیونالیستی حزبی، سرخوردگیهای شدید سیاسی اعراب در رابطه با قضیۀ فلسطین، خلأ ناشی از نبود رهبری قاطع و قدرتمند در جهان عرب بعد از جمال عبدالناصر و آرزوی رهبری دنیای عرب، ناکامی حزب بعث در حمله به جمهوری اسلامی و لزوم پاسخگویی به مسائل و مشکلات سیاسی مردم عراق بعد از جنگ با ایران، ادعاهای ارضی تاریخی عراق نسبت
به کویت، دسترسی به منابع سرشار نفتی جهت حل مشکلات اقتصادی در دوران بازسازی این کشور، و در صدر اینها روحیۀ قدرتطلبی و فزونخواهی و خصلتهای روانی صدام، از جمله عواملی بود که لشکر کشی عراق به کویت را در تصمیم فرماندهی حزب موجه مینمود.
پیروزی سریع نیروهای عراقی و حفظ آن میتوانست قدرت عراق را در حدی فوقالعاده در منطقه تأمین کند و نقش این کشور را در سازمان اوپک افزایش دهد، به نحوی که این کشور بتواند پاسخ منفی قاطعی به تقاضای بازدهی وامهای پرداختی کویت و عربستان در طول جنگ با ایران بدهد، و حتی غرامت بیشتری را در این راستا مطالبه کند، در مذاکرات نهایی صلح با ایران از موضعی برتر برخورد نماید، ذائقۀ تلخ مردم و ارتش عراق از تحمیل هشت سال جنگ بینتیجه به ایران را با شیرینی پیروزی بدون تلفات به دست آمده در کویت تغییر دهد، و در دراز مدت، نقش شوروی در منطقۀ خلیج فارس را ـ که بر اثر تحولات داخلی این کشور به شدت محدود و کمرنگ شده بود ـ با اهداف و اشکالی دیگر، مستقلاً و یا به نیابت، ایفا نماید، و بتدریج زمینۀ اقتدار رهبری حزب بعث در جهان عرب را فراهم ساخته، در شکل احتمالی دیگرش، با پذیرش نقش ژاندارمری منطقه، پس از تثبیت و تحمیل قدرت خود، عملاً انقلاب اسلامی و راه و اهداف جهانی امام را در مرزهای اقتدار سیاسی و اقتصادی و جغرافیایی نوین به دست آمده، سدّ نماید.
اشتباهات حزب بعث عراق
قبل از هر چیز، باید بر این واقعیت تاریخی تکیه کنیم که ریشۀ اشتباهها را باید در وابستگیهای حزب بعث عراق در جنبههای مختلف آن، از مبانی مسلکی و عقیدتی گرفته تا ساختار تشکیلاتی و مواضع سیاسی و قدرت نظامی آن، جستجو کرد. اساساً احزاب و رژیمها و حکومتهایی که در نقاط استراتژیک خود دچار وابستگی به قدرتهای دیگر هستند، همواره در معرض چنین اشتباههای مهلکی قرار داشته و دارند.
حکام عراقی بیش از حد به ماشین جنگی و سازماندهی نیروها و اقتدار پلیسی و حزبی بعث در ارتش، دل بسته بودند. آنها در محاسبۀ اولیۀ خود در مقایسه با جنگ روانی و سیاسی، امکان رودرویی نظامی مستقیم با امریکا و همپیمانان غربیاش را در سطحی گسترده که بعداً اتفاق افتاد، کمتر پیشبینی کرده و به حساب آورده بودند. اتکا و امید به حمایتهای سیاسی و تبلیغاتی و حتی نظامی شوروی احتمال بروز جنگ را تا حد زیادی منتفی میساخت. عراقیها برای توقف احتمالی در مرزهای عربستان و عدم دستیابی سریع بر منابع نفتی و نقاط حساس آن کشور، که میتوانست نقش بازدارنده در عملیات
تهاجمی و تخریبی غرب داشته باشد، در معادلۀ خود حساب باز نکرده بودند، اتکا به تعیین کنندگی نقش نیروی زمینی و بیتوجهی نسبت به کارآیی نیروی هوایی در شرایط کاملاً نابرابر، از جمله اشتباههای دیگر صدام بود. رهبران عراق بدون توجه به سابقۀ ذهنی ملل مسلمان جهان از ماهیت و نقش حکومت عراق در گذشته و بیتفاوتی این کشور در جنگ اعراب و اسرائیل و لطماتی که تحمیل جنگ به جمهوری اسلامی ایران بر هر دو ملت مسلمان وارد ساخت، بیش از حد به برانگیختن احساسهای ضد امریکایی و اسرائیلی ملتها به نفع مواضع خود در جنگ احتمالی دلخوش داشتند.
پافشاری بر مواضع و رد پیشنهادات و نصایح کشورهای بیطرف
عدم پیشدستی در تهاجم، دادن فرصت کافی برای تجهیز و سازماندهی نیروهای چند ملیتی در عربستان، عدم استفادۀ به موقع از نیروی زمینی در نقاط ضعف جبهۀ متحدان به عنوان تنها امکان باقیمانده پس از شروع جنگ هوایی، برای خروج از بنبست، پذیرش ناگهانی طرح صلح شوروی بعد از خراب کردن تمامی پلها ـ که این امر با توجه به تبلیغات گستردۀ قبلی به هیچ وجه برای نیروهای نظامی عراق قابل هضم نبود ـ و در واقع، از لحاظ روانی تیر خلاص مقاومت را وارد ساخت و هرگونه انگیزۀ احتمالی را در سربازان عراقی از بین برد و تأکید مجدد بر
ادامۀ نبرد بعد از دیدن واقعیتهای جنگ. رد طرح صلح شوروی بدون در نظر گرفتن روحیه و امکانات و تواناییهای نظامی و بدون توجه به پیامدها و به دنبال آن، دستپاچگی و بیتدبیری در نحوۀ اعلام پذیرش آتشبس و مفاد قطعنامههای سازمان ملل موجب شد که نیروهای عراقی تمامی برگهای برنده را یکی پس از دیگری از دست بدهند و یک دنیا خرابی امکانات اقتصادی، صنعتی، و خدماتی و از هم پاشیدگی نیروهای نظامی، تخلیه کامل کویت و واگذاری بخشها وسیع از نقاط حساس جنوب و غرب عراق به نیروهای چند ملیّتی، به همراه داغ مرگ هزاران زن و مرد و کودک، و ننگ اسارت هزاران نیروی نظامی، به عنوان ارمغان شوم اشتباهات حکام ناصالح بعثی و نتیجۀ جنایات امریکا و غرب، برای ملت مظلوم عراق و منطقه و جهان اسلام، به جا بماند.
واقعیتها در آن سوی میدان نبرد
سقوط چند ساعته ثروتمندترین کشور جهان و فرار مفتضحانۀ کاخنشینان کویتی در نخستین دقایق حمله ثابت کرد که دلارهای نفتی و زندگیهای تجملی و اشرافی و حمامهای طلایی، هرگز در مواقع بحران به داد ملتها نخواهد رسید. مردم جهان نتیجۀ سرسپردگی کامل به قدرتهای جهانی را در اتکای صددرصد حکام سعودی و رژیم آل صباح به حمایتهای امریکا و غرب و دعوت
آنان برای کشتن و غارت برادران همکیش و پذیرش خفّتبار تمامی شروط متحدان را در جنگ اخیر، شاهد بودند.
واقعیت آن است که دولت سعودی و خاندان آل صباح در این جنگ جز اجرای سیاستهایی که در کاخ سفید طرحریزی میشد و در مجامع چند ملیّتی مورد تأیید قرار میگرفت، نقش دیگری به عهده نداشتند. فراهم ساختن همهگونه امکانات برای حضور صدها هزار سرباز امریکایی، انگلیسی و غربی، و در اختیار گذاردن سرزمین مقدس حجاز، لکۀ ننگی است که تحمل آن برای جهان اسلام سخت دشوار خواهد بود. سرزمینی که روزانه میلیونها مسلمان به سوی آن نماز میگزارند، با حضور زنان و مردان فاسد و کافر غربی آلوده شد. شرمآورتر آنکه جشن پیروزی حمام خونی که غربیها در عراق به راه انداختند، در اردوگاههای امریکاییها و انگلیسیها و غربیها در این سرزمین مقدس بر پا شد آتشبیار معرکه و فراهم کنندۀ امکانات عیاشی و آدمکشی غربیها در جوار خانۀ خدا به عهدۀ کسانی بود که خود را خادمالحرمین مینامند!
آثار شوم حضور گستردۀ دشمنان آشکار اسلام و حامیان سرسخت اسرائیل در سرزمین وحی، امری نیست که با خاتمۀ عملیات نظامی و بازگشت استقلال امریکایی به کویت، و حتی خروج کامل نیروهای غربی از منطقه محو شود. بزرگترین لطمۀ روحی و روانی به مسلمانان سراسر جهان وارد شد. بیدلیل نبود که منادی راستین اسلام ناب محمدی ـ حضرت امام خمینی (س) ـ همواره خطر اسلام امریکایی و سردمداران آن را حتی از خطر صهیونیستها و دشمنان رودرروی اسلام بیشتر و مهلکتر میدانستند. ننگی بالاتر از این نیست که پناهگاه و مأمن ثروتمندترین کشورهای اسلامی، امریکا و انگلیس، دشمنان سوگند خورده مسلمانان باشند. به راستی آیندۀ جهان اسلام در صورت حضور صاحبان اینگونه گرایشها و نگرشها در ممالک اسلامی به کجا خواهد انجامید؟!
بدون تردید، عریان شدن بسیاری از واقعیتها برای ملل اسلام و کنار رفتن پردۀ تزویر تبلیغات اسلامخواهی و اسلامگرایی حکومتهای آل سعود و آل صباح، امریکا و غرب را ناگزیر از ایجاد تغییرات و رفورمهایی در ساختار حکومتی اینگونه ممالک، برای ادامۀ حفاظت منافع نامشروع خود، میسازد و میزان بهرهبرداری نیروهای انقلابی از شرایط آیندۀ منطقه را رقم خواهد زد.
جنگ نفت و جبهۀ متحدین غربی
روند فعل و انفعالات، از ابتدای اشغال کویت تا زمان اشغال آن، توسط امریکا و همپیمانانش، جای هیچگونه شبههای را باقی نمیگذارد که امریکا سردمدار جریان جبهۀ
مقابل و بازیگر اصلی و عامل همه جنایتها و پیامدهای شوم بعدی آن است. دعوت رسمی و غیررسمی حکومتهای کویت و سعودی و اعضای شورای همکاری و مصر از امریکا و غرب، تنها بهانه صوری لشکرکشی بیسابقه در این منقطه بوده است. برای امریکا و جهان غرب، هرگز کویت و خلیج فارس مانند پاناما و گرانادا و افغانستان و ویتنام نیست. شریان حیاتی اقتصاد غرب در این منطقه است و موجودیت غرب بسته به حکومتهایی است که نگهبانی آن را بر عهده دارند، چرخش چرخهای اقتصاد و تکنولوژی و ماشین جنگی غرب و امریکا در سراسر جهان بستگی فراوان به نفت این منطقه دارد. دنبالهروی صددرصد و تمام عیار انگلیسها از امریکا، تردیدی را باقی نمیگذارد که انگلیس در ماهیت، شکل، محتوا، انگیزهها، حکومت و همه چیزش بخشی و ایالتی از امریکاست و حُکام به ظاهر مستقل این کشور، در تمامی جنایات امریکا به یک نسبت سهیمند. عامل اصلی اتحاد سایر دول اروپایی با امریکا علیرغم تضادهای روبناییشان، در حقیقت، وحدت منافع آنها در رابطه با نفت خلیج فارس است. شاید یکی دیگر از اشتباهات صدام کم بها دادن به ارزش ثبات در منطقه انحصاری تولید نفت غرب و امریکا و دلخوش ساختن به بهرهبرداری از تضادهای دولتهایی همچون آلمان و فرانسه و ایتالیا با امریکا در شرایط بعد از تحولات اروپای شرقی و طرح نظریه تشکیل اروپای متحد بود.
قاطعیت شورای امنیت در قبال اشغال کویت و مواضع سرسختانۀ سازمان ملل و مجامع بینالمللی دیگر، و تصویب قطعنامههای سریع و پیاپی و تضمین اجرای کامل آنها، عمق نفوذ امریکا و غرب و تبعیت شوروی از سیاستهای امریکا را آشکار ساخت. شورای امنیت که مصوبۀ آن بهانۀ مشروعیت جنایتهای سبعانۀ امریکا در عراق میشود، همان شورایی که در پی اشغال پهنۀ وسیعی از خاک ایران تا مدتها سکوت میکند و بعداً به نفع متجاوز وارد میدان میشود و طرف مورد تجاوز را تحت فشار میگذارد، همان شورایی که تجاوز وحشیانۀ اسرائیل و آوارگی ملت فلسطین و اشغال قدس را به رسمیت میشناسد و در طی سالیان دراز، تحت فشار ملتها، هر چند گاه قطعنامهای بیروح و بیپشتوانه صادر میکند که اکثراً با وتوی امریکا و انگلیس مواجه میشود، اینک در رابطه با اشغال کویت ظرف چند ماه دوازده قطعنامه شدیدالحن به نفع امریکا
صادر میکند و تمامی ابزارهای اجرایی آن را در اختیار میگذارد.
گرچه هماکنون جبهۀ متحدان در صحنۀ نبرد نظامی پیروز شده و عراق هزیمت را پذیرفته، اما همزمان با آن، واقعیت دیگری نیز به وضوح ثابت شده، و آن آشکار شدن حدّ تواناییهای واقعی امریکا و غرب است. بعد از جنگ جهانی دوم و در هنگامه جنگ سرد دو بلوک، غربیها با استفاده از امکانات گستردۀ تبلیغاتی و فرهنگی خود، قدرتی افسانهای نظیر قدرت خدایانی که با یک اخم دنیا را «کن فیکون» میکنند. در اذهان ملتها و دولتهای دیگر ساخته بودند. جنگ اخیر بسیاری از مسائل را روشن ساخت و ابهت کاذب قدرت افسانهای امریکا را فرو ریخت یک کشور جهان سومی که تازه از جنگ فرسایشی و طولانیاش کمر راست کرده، با جمعیتی کمتر از بیست میلیون، در حالی که از لحاظ امکانات و تکنولوژی به شدت وابسته به دیگران است و حکومتش پایگاه مردمی قابل اعتنایی نداشته است، منطقه کوچکی را اشغال میکند در مقابل، تقریباً تمامی جناحهای درگیر در جنگ جهانی دوم فاتح و مغلوب، با تمام قوا به میدان میآیند. امریکا با آنهمه کبکبه و دبدبۀ جنگ ستارگانش پرچمدار جبهۀ متحدانی میشود که 28 کشور در آن عضویت دارند. ناوهای جنگی و موشکهای کروز و زیردریاییها و تیپها و لشکرهای زرهی و پیاده نظام و موشهای صحرایی انگلیس، مردان قورباغهای و کلاه سبزها و نیروهای واکنش سریع و زیردریاییها و هواپیماهای هاریر عمود پرواز و آواکس و ب 52 و انواع فانتومها و میراژهای امریکا و انگلیس و فرانسه و ایتالیا و آلمان و امکانات نظامی پایگاههای امریکایی عربستان و مصر و... و پشتوانۀ اقتصادی نیرومند دلارهای سعودی و کویت و حمایتهای ژاپن وارد عمل میشوند قبلاً تمامی راههای تأمین مایحتاج ملت مظلومی را مسدود میکنند، که هیچگونه نقشی و جرمی در وقایع و حوادث جاری ندارد حتی جلو ارسال شیر خشک و دارو و مواد غذایی را میگیرند. راه به جایی نمیبرند و درمانده، تنها راه خرابی کامل و وحشیانۀ یک کشور و نابودی همه امکانات اقتصادی و صنعتی و خدماتی آن میبینند. دهها هزار سورتی پرواز انجام میشود، شهرها و روستاهای بیدفاع بر سر ساکنان بیگناهش خراب میشود، حقایق و واقعیتها در بدترین شکل ممکن از چشم جهانیان و مردم خودشان پوشیده میماند، دموکراسی و آزادی
بیان و حقوق بشر، ممنوعیت بمباران مناطق مسکونی و محدودیت استفاده از سلاحهای استراتژیک و صدها واژه فریبندهای که سالها ملعبه امریکا بوده، فراموش میشوند و سرانجام با دادن تلفات و تحمل خسارات فراوان و با یک دنیا لشکر و تجهیزات مدرن تمامی قدرتهای غربی و خرابی یک کشور و بیخانمانی و آوارگی هزاران هزار زن و مرد بیپناه و بیدفاع، موفق به باز پسگیری منطقه کوچک اشغال شده میشوند و به شیوهای که گذشت، بر رژیمی پیروز میشوند که پایگاه واقعی، نه در قلوب ملت خود و نه در میان سایر ملل بیشمار مسلمان جهان دارد و انگیزۀ جنگیدن در سربازانش به خاطر اشتباهات تلخ گذشته، به کلی از بین رفته است. آیا این پیروزی است یا شکست مفتضحانه و فاحش یک ابرقدرت؟!
نقش شوروی و بلوک شرق در جنگ
جنگ نفت و نتیجه آن، آزمونی شکننده برای رهبران کرملین بود، مشکلات سیاسی داخلی شوروی، از همپاشیدگی اتحاد بلوک شرق و پیمان نظامی ورشو، شکستهای پیاپی احزاب کمونیست در پایگاههای حاکمیت دیرینۀ خود و نیاز شدید طرح گورباچف به حمایتهای سیاسی و مادی غرب، هیچ یک نمیتواند منطقاً در برابر امتیازاتی که به ظاهر شوروی به دست آورده است، مواضع به شدت ضعیف این کشور و همپیمانان سابقش را در جنگ خلیج فارس توجیه نماید.
حتی اگر رهبران شوروی در صدد قربانی کردن یکی از عمدهترین پایگاههای اقتدار سنتی خود در ممالک عربی و اخاذی میلیاردها دلار حق سکوت از کویت و عربستان به نفع حل مشکلات داخلی خود و مطمئن ساختن غرب از اصلاحات به اصطلاح دموکراتیک در جامعه سوسیالیستی سابق کشورشان بودند، راههای مؤثرتر دیگر وجود داشت که هرگز تجربه نشد. تحلیل علل واقعی مواضع ضعیف و متزلزل روسها در جنگ نفت، احتیاج به گذشت زمان بیشتر و دستیابی به اسناد و توضیحات و افشاگریها مستند از سوی طرفین درگیر دارد. ولی به هر حال، میتوان گفت روسها یکی از بازندگان این حادثه بودند. شوری نه در جبهۀ متحدان و نه در جبهۀ عراق، و نه خط بیطرفی، هیچگاه نقش مؤثر قابل دفاع و قابل ملاحظهای ـ حتی از نقطهنظر منافع ملی خود ـ ایفا نکرد.
امروز غیرقابل اعتمادترین قدرت جهانی از نظر دولتهایی که به نحوی درگیر در بحران اخیر بوده و یا خود را در معرض بحرانهای مشابه در آینده میبینند، شوروی است.
چنانکه منفورترین دولتها از نظر ملل مسلمان، آنهایی هستند که برای حفظ بقای خود، به دامن خونآلود جنایتکاری چون امریکا پناه میبرند. افت آشکار سیاسی و
نظامی روسها در جنگ نفت، کمتر از شکست ابهت قدرت نظامی امریکا و غرب در انظار مسلمانان منطقه و جهان و ملتهایی که شاهد وقایع جنگ نفت بودند، نیست.
تناقض در مواضع روسها در طول دوران بحران، سکوت آنان در مقابل جنایات متحدان و تأیید قطعنامههای شورای امنیت و نقش ضعیف آنان در مذاکرات شورا و طرحهای آن، دیپلماسی شکست خورده شوروی در حل بحران و رد سریع صلح آنان از سوی امریکا، حکایت از توافقهای خطرناک پشت پردۀ اصلاحطلبان شوروی و هیأت حاکمه امریکا در رابطه با مرزبندیهای جدید سیاسی جهان داشته، نشانه از هم پاشیدگی شدید اوضاع داخلی و فروپاشی اقتدار شوروی در پهنۀ سیاست جهانی است.
به هر حال، جنگ خانمانسوز اتفاق افتاد، شوروی از اهرمهای خود استفاده نکرد، بلکه به تأیید جنگ پرداخت و در مقابل جنایتها سکوت کرد. شورای امنیت مشروعیت بخشید، ندای صدها هزار ملیتهای مختلف در سراسر جهان نادیده گرفته شد، سانسور شدید خبری و تبلیغاتی حاکم شد، خانهها ویران گردید و امکاناتی که با رنجهای فراوان یک ملت به دست آمده بود، تخریب شد.
ارتشی که میتوانست در خدمت آرمان اسلامی به نفع آزادی قدس وارد عمل شود با خیانت رهبران بعثی خود و جنایات امریکا و انگلیس، متلاشی شد و سرانجام در نمایش مسخره پیروزی، سربازان امریکایی و غربی، شراب پیروزی را در مقدسترین اراضی زمین، از دست حکام سردمدار اسلامی امریکایی آل سعود گرفتند و نوشیدند و بر سختیها و مرارتهای مردم مظلوم عراق و رنجها و عقیدههای ملیتهای اسلامی مستانه خندیدند و پرچم مشترک امریکا و کویت را در سفارت امریکا در این کشور به نشانه پیروزی به اهتزاز در آوردند.
اما تاریخ در همین جا به پایان نمیرسد. رسالت بر دوشان اسلام ناب محمدی و رهروان راه خمینی ـ سلامالله علیه ـ در کوران حوادث آبدیده میشوند و اندوختههای گرانبهای خود را با آموختهها و عبرتهای جنگ مرارتبار اخیر، افزوده میکنند و راه حقیقی نجات ملتها را در عمل تجربه میکنند.