ای دریغا!
گفت و شنودی با محمدعلی شکوهی سازنده سرود ای دریغا
از شعر
تا سرود
مشخصۀ سرود دریغا
در ابتدای آهنگ ریتم مارش عزا با ضربهای پرحجم سازهای کوبهای و سنج وقوع حادثهای عظیم را خبر میدهد، سپس اورتور در حجم سازهای زهی و بادی با ملودی مرثیهگونهای در بیان این مصیبت جانکاه آغاز میشود و پس از یک حرکت ملودیک روان و بیانی از انبوه و درد و رنج نقش خود را به دست کلام میسپارد.
تنالیته در دومینور است و در عین حال خط ملودی سراسر سرود ملهم از موسیقی اصیل ایرانی و حول محور گوشۀ شوشتری، سوز هجرانی را که سالهاست در احساس و عواطف مردم این مرز و بوم ریشه دارد در سوگ امام تداعی میکند.
ملودی کلام نیز در همین راستا و در تلفیق شعری ـ مبین لطیفترین و ظریفترین احساسات پاک و مردی نسبت به ارتحال امام عزیزمان ـ دریغ و افسوس این ملت را در حسرت از دست دادن اسطورهاش متبلور میکند.
این ملودی با استفاده از گوشۀ بهبهانی آهنگسازی شده و جانمایۀ کلام را با سوز و آه هر چه تمامتری توسط تکخوان بسط میدهد و به شیوۀ مرثیهخوانی و عزاداری پس از اجرای هر قسمت گروه کر با همخوانی ترجیعبند «دریغا ای دریغا ای دریغا...»
بیان عظمت این فاجعه را به اوج میرساند.
* یک روز پس از ارتحال امام سرودی از رادیو تلویزیون پخش گردید به نام دریغا اثری که سرودن شعر، ساخت و تنظیم آهنگ، خواندن، اجرا و ضبط آن فقط 24 ساعت به طول انجامید. پای صحبت محمد علی شکوهی آهنگساز و تنظیم کننده سرود دریغا مینشینیم...
شکوهی: قبلاً خبر بیماری امام را از رسانههای گروهی شنیده بودم، بامداد آن روز
احساس کردم که اتفاقی افتاده، برنامههای عادی رادیو قطع شده بود و مرتباً قرآن پخش میشد. تا اینکه ساعت هفت صبح خبر رحلت امام از رادیو پخش گردید مثل همه، بهت و ناباوری و موجی از اندوه و غم یکباره همۀ وجود مرا فرا گرفت، به اداره رفتم. اداره تقریباً تعطیل بود. یکی دو نفر از همکارانم آمده بودند، در فکر بودم که باید کاری کرد. خبر خیلی غیرمنتظره و غیرمترقبه بود و ما آمادگی قبلی نداشتیم. هنوز از انعکاس شور و حال و تأثر عمومی در رسانهها خبری نبود. برنامهها محدود میشد به خبر و پیام.
ما به حسب وظیفه در یک مرکز هنری مثل همیشه فقط میتوانستیم ابراز احساساتمان را به شکل ارائه سرود و موسیقی نشان بدهیم، برای این کار باید با آهنگسازان و هنرمندان دیگر تماس میگرفتیم. اما در آن شرایط به هیچ کدام از هنرمندان دسترسی پیدا نکردیم ـ به فکر افتادم که حداقل خودم کاری بکنم ـ در وضعی که خودم داشتم از نظر تأثیرات و تألمات شدید روحی ناخودآگاه فکر میکردم که خودم آمادگی دارم تا قطعهای بنویسم، در همین فکرها بودم که متوجه شدم یک ملودی را با خودم زمزمه میکنم، هر چه زمان میگذشت عمق مسأله بیشتر میشد و عظمت موضوع روشنتر از لحظات اولیه خبر شده بود. من همانطور که ملودی را زمزمه میکردم در این میان با شاعر گرانقدر آقای سبزواری نیز تلفنی صحبت کردم. ایشان چند خط از شعری را که سروده بودند تلفنی خواندند. من دیدم که امکان تلفیق آن شعر با ملودی من وجود دارد. یک اثر هنری ماحصل ذوق و استعداد فردی یک هنرمند است ولی من در آن شرایط به طور غیرمستقیم نوعی احساسات درونی را که شاید تنها مربوط بخودم هم نبود در هنرمندانی که با آنها تماس میگرفتم، میدیدم به این دلیل که از نظر روال معمولی امکان خلق یک قطعه موسیقی در یک لحظه یا یک آن به وجود میآید. کار هنری در یک شرایط خاصی متبلور میشود. اما امکان اجرا و ضبط یک سرود در زمان محدودی امکانپذیر نیست ـ در آن روز واقعاً نه به امکانات ضبط دسترسی داشتیم نه به نوازندگان و هنرمندان ـ دیدم چارهای نیست جز اینکه با توکل به خدا تمام نیرو و توان خودم را به کار بگیرم، مجدداً با آقای سبزواری تماس گرفتم که آن چند خط شعر را ادامه بدهد و خودم هم کار روی ملودیهای مختلف را دنبال کردم حدود ساعت یک یا دو بعدازظهر بود که برخلاف انتظار خودم و فقط به خواست خدا، چهارچوب این قطعه موسیقی تا حد زیادی به صورت بیکلام در ذهنم شکل گرفت در این مدت آقای سبزواری هم در منزل روی شعر کار میکردند. در این شرایط امکان اینکه کنار هم کار کنیم نبود، من آهنگ را روی شعر ایشان تلفیق میکردم و ایشان هم قسمتهای مختلف شعر را با وزن مشخصی که با هم
هماهنگ کرده بودیم ادامه میدادند. در عین حال من در تلاش تماس با هنرمندان نوازنده و خواننده هم بودم، وضعیت شلوغ و نامشخصی بود خودم که نمیدانستم نتیجه کار چه خواهد شد. اما با آن وضع روحی عجیبی که داشتم احساس میکردم باید به وظیفهام عمل کنم. خوشبختانه همراه با مشخص شدن چهارچوب آهنگ، چهارچوب شعر نیز معلوم شده بود البته در این فاصله شعرای دیگری هم با هم تماس داشتند و اشعار ارزندهای را تلفنی برای ما خواندند ولی امکان ساختن آهنگ بر روی همه آنها برایم نبود. لذا شعر آقای سبزواری را انتخاب کردم چون هم ساده و سلیس و روان بود و شاعر برآیند هیجانات مردم را ساده و روان در زمانی بسیار کوتاه به شعر در آورده بود.
حضور: موسیقی را بر چه مبنایی انتخاب کردید؟
شکوهی: انتخاب من از نظر نوع موسیقی بر روی یکی از دستگاههای موسیقی ایرانی بود و به نظر من گوشه شوشتری از دستگاه همایون مناسب آمده بود. شوشتری یک حالت غم بخصوصی دارد نه غمی ساده بلکه غمی عظیم که درخور چنین فاجعهای است. در عین حال قابلیت موسیقاییش هم در حدی است که امکان کار ارکستری بر روی آن زیاد است. البته این بستگی به برداشت آهنگساز از نظر فرم و ملودی از این مایه است در عین حال این گوشه در تکایا در مرثیهها و نوحهها ریشه داشته و در موسیقی فلکور و موسیقی سنتی ایران هم جایگاه مخصوصی دارد. و به دلیل همین نقاط مشترک گوش ما کاملاً با آن آشنا بوده و احساسات مردم را به راحتی برمیانگیزد و از طرفی برای مضامینی که آقای سبزواری انتخاب کرده بودند نیز مناسب بود.
من ضمن اینکه شوشتری را مایه اصلی قطعه قرار دادم در عین حال از گوشه بهبهانی نیز استفاده کردم. گوشه بهبهانی یکی از گوشههای بسیار قدیمی و تقریباً از بین رفته است که از زمان تکیۀ دولت به بعد دیگر متداول نیست. من این گوشه را که از قبل در ذهنم داشتم به صورت فرم شعری تغییر حالت دادم و آن را با اشعار تلفیق کردم خوشبختانه تلفیق خوبی شد. بخصوص آن
ترجیعبند «دریغا ای دریغا ای دریغا...» به این ترتیب و دور از انتظار، کار آهنگسازی تا بعدازظهر به پایان رسید.
حضور: در مورد تکیۀ دولت و گوشههای موسیقی بیشتر توضیح بدهید؟
شکوهی: تکیۀ دولت مرکز تعزیهخوانی و مرثیهخوانی بود و میتوان گفت اوج موسیقی مذهبی ما در آنجا بود. نوحهخوانیها و مرثیههایی که در تکیۀ دولت انجام میشد نقطه عطف تعزیهخوانی و موسیقی مذهبی صد سال اخیر بود و در گذشته این محل را از بین بردند و الان وجود ندارد.
گوشهها در موسیقی سنتی ایرانی نغماتی هستند که در مجموعه یک دستگاه قرار میگیرند و لذا شوشتری و بهبهانی نیز جزء متعلقات دستگاه همایون میباشند. در گذشته حفظ موسیقی سنتی فقط از طریق انتقال سینه به سینه انجام میگرفته و به همین دلیل به مرور زمان بسیاری از نغمات و گوشهها از بین رفته است. بخصوص در این پنجاه سال اخیر که موسیقی مدرن و نوع اروپایی به ایران سرایت کرد و به موازات آن از موسیقی ایرانی حفظ و حراست نشد.
حضور: ارتباط شما با آقای سبزواری و سرودن شعرشان چگونه بود؟
شکوهی: از قبل هیچ ارتباطی در این زمینه بین ما نبود به نظر من هر هنرمند متعهدی که در قبال آن حادثه احساس تعهد میکرد خود به خود دست به کار میشد ایشان هم بودن هیچگونه سفارشی در حال آماده کردن چند شعر بودن و پس از تماس من، ایشان اشعارشان را خواندند و من به نظرم رسید که دریغا از بقیه بهتر است. البته در طول کار با هم تلفنی در تماس بودیم و جایی که شعر و ملودی با هم سازگار نبود با هم اصلاحاتی صورت کرده بودیم و لذا شعر با وزن ملودی سروده میشد.
حضور: یعنی کلام شعر تأثیری
ندارد؟
شکوهی: بله، حالت کلام تأثیر دارد. ولی مسلم بود که کلام در رثای ارتحال امام گفته میشد و من کارم را بر اساس آن وزن مشخص شده ادامه میدادم.
بدین ترتیب من چهارچوب آهنگ را در آوردم و وقتی ایشان شعر را تمام کردند، من هم کار آهنگسازی را کامل کردم.
حضور: در مورد نحوۀ آهنگسازی و تنظیم بیشتر توضیح دهید:
شکوهی: نحوۀ آهنگسازی، انتخاب سازها و ارکستراسیون خیلی سریع و فیالبداعه بود با توجه به فضای شعر، یک آنسامبل سازها بادی و کوبهای را انتخاب کردم و قسمت اورتور سرود را تنظیم کردم ولی حتی نرسیدم تمام قطعه را به صورت پارتیتور بنویسم.
حضور: مراحل ضبط سرود چگونه بود و تا زمان پخش چقدر طول کشید؟
شکوهی: کار خیلی ضربالعجل انجام میشد. در استودیو مقدار زیادی از ملودی در ذهنم بود. در مورد بعضی از تکرارها و تغییرات ملودیک و ارکستراسیون در حین اجرا و ضبط تصمیم میگرفتم البته چهارچوب کار را مشخص کرده بودم. آن روز تا ساعت دو بعدازظهر منتظر نوازندگان شدم و چون نتوانستم همه را آماده کنم، با استفاده از یک تجربۀ قبلی به فکر افتادم که از کامپیوتر استفاده کنم و بدینترتیب توانستم پایههای ارکستر را با استفاده از کامپیوتر و امکانات آن ضبط کنم البته بعضی از سازهای بادی، از جمله ترومپت را بعداً اضافه کردم و با استفاده از امکانات استودیویی ارکستر حجیمتر و تعداد سازها زیادتر شد. ریتم کار هم سه ضربی بود و با ایجاد فضای نوحهخوانی و عزاداری حالت با وقار و عظیمی به ارکستر داده بود.
آقای گلریز و تعدادی از گروه کُر از بعد از ظهر به استودیو آمده بودند، ایشان هم آمادگی نداشتند و در وضع روحی خاصی بودند. درعین حال از ساعت هشت و نه شب بود که کار گروه کُر را شروع کردم و از ساعت یازده هم خواننده را اضافه کردم.
در استودیو مقدار زیادی از ملودی در ذهنم بود و در همان حال که خواننده میخواند اگر به نظرم میرسید که خوب نشده آن را همانجا عوض میکردم و انصافاً خواننده و گروه هم همکاری صمیمانهای داشتند، از نظر روال عادی آهنگساز باید ملودیها را تنظیم کند و به صورت پارتیتور بنویسد و نقش سازها، خوانند و گروه کر را جداگانه مشخص کند ولی فرصت این کار نبود چون در صدد بودم سرود را تا فردا آماده کنم و بالاخره تا سحر کار ضبط و میکس نهایی تمام شد و هفت صبح برای پخش به تلویزیون رفتیم و بقیه کار را آنجا دادیم و به
یاری خدا درست زمانی که تلویزیون رفتیم و بقیه کار را آنجا انجام دادیم و به یاری خدا درست زمانی که تلویزیون پخش مستقیم مراسم وداع با امام در مصلا را شروع کرد. سرود همراه مراسم پخش شد.
حضور: لطفاً مختصری راجع به ضبط کامپیوتری توضیح دهید؟
شکوهی: این موضع بحث مفصلی دارد و من تا حدی که امکان دارد توضیح میدهم زیرا هم برای عامه مردم و هم برای خیلی از آهنگسازان تعجبآور بوده است. که یک کار ارکستری در ظرف فقط یک روز آماده شود و به آنتن برسد.
البته در وهله اول توفیقات الهی است. توضیح اینکه، امکانات فعلی استودیویی و شیوه ضبط به صورت یک باندی معمولی است که نوازندگان هر کدام جدا جدا قسمت مربوط به خودشان را میزنند و کارشان ضبط میشود. بعد خواننده قسمت خودش را میخواند و گروه کُر هم به همین نحو، در مورد ضبط کامپیوتری با توجه به تحقیقاتی که چند سال است در زمینه سیستمهای کامپیوتر و استفاده از قابلیتهای آن در موسیقی به طور مختصر دارم، میتوان با استفاده از کیبردهای الکترونیک و آشنایی با زبان و سیستم برنامهنویسی کامپیوتر تلفیقی به وجود آورد موسیقی را با استفاده از آنها ضبط کرد. من هم با به کارگیری این امکانات و با نمونهگیری این امکانات و با نمونهگیری از صدای سازها توانستم سازهای زهی و بادی و کوبهای ارکستر را همچون ویلن و ترومپت را با کیفیت عالی روی کامپیوتر بیاورم و از آن مانند نوازنده استفاده کنم یعنی همان کاری را که یک نوازنده در استودیو انجام میدهد میتوان با برنامهنویسی قبلی و انتقال صدای آن ساز بر روی دیسک به کامپیوتر منتقل کرد. تا کامپیوتر حکم یک نوازنده را پیدا کند. در این صورت کامپیوتر آماده است تا هر دستوری را بپذیرد. و یک قطعه نُت را مثل یک
نوازنده اجرا کند. من آن روز به نظرم رسید که تنها راه و سریعترین راه استفاده از این امکانات است.
خوشبختانه کارمان موفق بود. هیچ کس باور نمیکرد این آهنگ به طور غیرطبیعی ضبط شده باشد گروه کُر هم با توجه به اینکه همه از هنرمندان مرکز سرود و آهنگهای انقلابی هستند و خواننده هم چون در زمینه کارش درایت کافی داشت بنابراین همگی توانستند با تمرین کم از عهدۀ کار برآیند.
البته بعد از پخش سرود از تلویزیون یک شعر به اول سرود اضافه کردیم و به صورت آوازی مجدداً اجرا شد و آقای محمد موسوی هم سلوی نی را زدند.
حضور: خودتان از نتیجه کار راضی هستید؟
شکوهی: امروزه شاید یکی از ارزشهای هنر قرن بیستم سادگی و روان بودن مفهوم آن است. این طور نیست که اگر اثری پیچیدگیهای مخصوص داشته باشد حتماً ارزش هنریاش هم بالاتر باشد. من هنوز وقتی آن ملودی را میشنوم فکر میکنم چیزی اضافه یا کم ندارد.
البته من زیاد کار موسیقی نمیکنم مگر موقعی که ضرورتی پیش بیاید. در آن روز هم ساختن آن آهنگ برایم یک ضرورت و ناشی از یک احساسی درونی بود. و به دور از هر گونه حساب و کتابهای هنری و سفارشی. این فقط یک ارادتی بود به امام و احساس مسئولیتی برای خودم که انجام آن را وظیفه خودم میدانستم و نمیخواهم آن را بینقص بدانم.