از خرداد تا خرداد
زمانی که مقدر میشود سرنوشت قومی رقم بخورد و در وجودش تحولی پدید آید، همه چیز به فرمان خدا بر وفق مراد میشود. حتی در ورق خوردن برگهای «تاریخ» نیز میتوان گونههای شگفتانگیزی از دمسازی و سازگاری را احساس کرد.
برای اقوام و ملل مختلف جهان، لحظهها و روزهای به یادماندنی و ماندگاری وجود دارد که بسیاری از آنها به دلایلی ویژه، حالت تقدس مییابند و در ردیف «روزهای خوب خدا» قرار میگیرند. در همین قیاس، بخشی از تاریخ ملتها، جزء حساسترین و درخشانترین دوران زندگی آنها به حساب میآید که خاطره آن برای نسلهای آینده فراموش ناشدنی است.
گونهای از سازگاری تاریخ با ملت ایران را میتوانیم در فاصله بیست و شش سال ـ 13 خرداد 1342 تا 13 خرداد 1368 خورشیدی ببینیم. بیست و شش سالی که هر روز و ماهش سرشار از مبارزه، مقاومت و پیروزی است و ثمره و ثمرهایش، تجدید واقعی حیات اسلام و سربلندی و افتخار مسلمانان بوده است.
بامداد 13 خرداد 42 حضرت امام خمینی(س) در اجرای رسالت مقدسی که بر عهده داشت با حضور در مدرسه فیضیه قم و ایراد نطقی پرشور، حماسی و آتشین، امپریالیسم امریکا و رژیم دستنشاندهاش در ایران را مورد حمله مستقیم قرار داد و بدین ترتیب، مردم مسلمان ایران و جهان را به مبارزه آشکار و همهجانبه علیه دستگاه جابر شاه و نظام شاهنشاهی فرا خواند.
روز سیزدهم خرداد ماه بیست و شش سال بعد، در حالی که پرچم توحید در سراسر ایران برافراشته بود و مسلمانان و مستضعفان جهان با شنیدن ندای رهاییبخش اسلام در همه زمینهها متحول شده و علیه حاکمان جور و استکبار بپا خاسته بودند، رهبر بزرگ انقلاب، به سوی معبود شتافت و پرچم هدایت مسلمانان و محرومان را به شاگرد خلف و شایسته خود، حضرت آیتالله
خامنهای سپرد.
سازگاری تاریخ را در روز «پانزدهم خرداد ماه» نیز میتوان مشاهده کرد:
در 15 خرداد 42 ملت مسلمان ایران در پاسخ به ندای رهبر حق جوی خویش و در حمایت از اسلام و روحانیت، قیام تاریخی خود را آغاز کرد و با اتکای ایمان به خدای یکتا و با نثار خون، وفاداری خویش را به اسلام و پرچمدار راستین آن، ابراز و اعلام داشت.
همین مردم در پانزدهم خرداد بیست و شش سال بعد با حضور میلیونی خود و انجام یک راهپیمایی عظیم و بیسابقه، پیکر مطهر و مقدس رهبر خود را تا چندین کیلومتر تشییع کردند و ضمن وداع با او، پیمان بستند که همچون گذشته و تا آخرین قطره خون، راه الهیاش را ادامه دهند.
با چنین مقدمهای میتوانیم «خرداد ماه» را در دو زمان متفاوت، نقطه عطفی در تاریخ پر افتخار ملت مسلمان ایران بدانیم و روزهایی از آن را «ایامالله» بنامیم.
در دومین سالگرد ارتحال روح خدا ـ خمینی کبیر ـ مروری کوتاه و گذرا بر بیست و شش سال تاریخ سرنوشتساز میهن اسلامی ـ از خرداد 42 تا خرداد 68 ـ داریم، با اعتراف بر این اصل که آنچه در پی خواهد آمد، قطرهای از دریاست.
قیام تاریخی و کم نظیری که در 15 خرداد 42 آغاز شد، هر چند توسط عمال رژیم سفاک پهلوی و با شهادت جمعی از فرزندان رشید اسلام به خاک و خون کشیده شد و سرکوب گردید، اما در عین حال، نقطه آغازینی برای مبارزه پیگیر انسانهای مسلمان و پاکباختهای به حساب آمد که به انقلاب شکوهمند آنان در 22 بهمن 57 منتهی گردید. به عبارتی دیگر، انقلاب اسلامی 22 بهمن 57، مکمل قیام مقدسی بود که در 15 خرداد 42 از شهر خون و قیام ـ قم ـ آغاز شد.
رژیم شاه در تصور بود که میتواند با سرکوب قیام پانزدهم خرداد و شهادت گروهی از یاران خمینی، شعله آن را برای همیشه فرو نشاند. غافل از اینکه دامنه حرکت اسلامی مردم شهر قم به رهبری روحانیت، به سرعت به دیگر شهرها کشیده میشود. مردمی که به پاخاسته بودند با آگاهی کامل به میدان شهادت رفتند و با ایثار خون سرخ خود، ثابت کردند که برای دفاع از
اسلام و ارزشهای والای آن، هیچ سلاحی نمیتواند کارآمد باشد.
تمام کسانی که به تحلیل گسترده انقلاب اسلامی ایران پرداختهاند بر این نکته تأکید دارند که یکی از دلایل عمده پیروزی مردم و فروپاشی رژیم تا دندان مسلح شاهنشاهی و استقرار نظام جمهوری اسلامی، ایمان تودههای مسلمان به شهادت در راه خدا بود. مردم به پیروی از رهبر گرانقدر خود به این باور رسیده بودند که با اتکال به خدای بزرگ، قادر خواهند بود حتی با دستهای خالی به مقابله با رژیم جبار و دستنشاندهای بروند و آن را از بیخ و بن برکنند. قیام 15 خرداد 42 درس بزرگی برای ملت مسلمان ایران بود، به گونهای که حتی پس از پیروزی انقلاب نیز به عنوان الگویی مقدس برای حیات شرافتمندانه بسیاری از ملتهای مسلمان و مستضعف و عاملی مؤثر به منظور آمادگی محرومان علیه فرعونیان زمان به حساب آید.
هر چند قیام 15 خرداد 42 از شهری کوچک آغاز شد و به ظاهر، محدوده کوچکی را در برگرفت، اما حوادث بعدی آن ثابت کرد که این قیام در حقیقت به منظور احیای ارزشهای واقعی اسلام و دگرگونی همهجانبه در تمام بنیادهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و نظامی کشور بود و چون رهبری آن را روحانی اصیل و مبارز بر عهده داشت به چنان عمقی رسید که نظیر آن را در تاریخ کمتر شاهد بودهایم.
اگر بخواهیم علل حرکت مردم در روز 15 خرداد 42 را مورد بررسی قرار دهیم به این نتیجه میرسیم که رژیم پهلوی از همان بدو تأسیس، به ستیز با اسلام و مظاهر آن پرداخت. زمانی که رضاخان با همیاری استعمار پیر انگلیس به سلطنت رسید مأموریت داشت تا به هر نحو ممکن، ایده اسلامزدایی را در کشور گسترش دهد و نمونه بارز آن، اجرای طرح کشف حجاب، ترویج فرهنگ مبتذل غربی و مبارزه آشکار و پنهان با روحانیت بود که پس از او، پسرش نیز به تداوم همان راه پرداخت.
کودتای ننگین 28 مرداد 32 موقعیت شاه را تثبیت کرد و بدین جهت، برنامه اسلامزدایی رژیم وارد مرحله تازهای شد. اما شاه نتوانست به دلیل نفوذ روحانیت و بویژه مرحوم آیتالله بروجردی به طور کامل به مقاصد شوم خود، دست یابد.
حضرت آیتالله بروجردی در فروردین 1340 به رحمت ایزدی پیوست و با وفات ایشان، استعمارگران جهانی بویژه امریکای جهانخوار، به این تصور که از نفوذ روحانیت کاسته شده است، به اقدامهای سریعی به منظور اجرای طرحهای از پیش ساخته شدهای دست زدند. شاه نیز که نیروی مقاوم و ارزندهای در کشور نمیدید مأموریت خود را شروع کرد.
نخستین اقدام رژیم، طرح مسألهای با عنوان «انجمنهای ایالتی و ولایتی» در سال
1340 بود. اما مخالفت جدی روحانیان و مراجع تقلید قم، دولت وقت را وادار به عقب نشینی کرد. امام خمینی(س) بیشترین تلاشها را در این راه مبذول داشت و برخلاف برخی از نیروهای ملی و همچنین بعضی از روحانیان، با هر نوع رفورمی به مخالفت برخاست و بنا را بر نفی رژیم شاه و برقراری حکومت اسلامی گذاشت. رهبر انقلاب با صدور بیانیههای تند و آتشین و ایراد سخنرانیهای متعدد به افشای توطئههای شوم امریکا و اسرائیل برای محو اسلام و چپاول ثروتهای ملل اسلامی و از جمله ایران پرداخت و بدین ترتیب به عنوان بزرگترین روحانی بیدار و دلیر در سرتاسر جهان شناخته شد. امریکا که امام خمینی را مانع بزرگی بر سر راه امیال خود میدانست و درصدد برآمد تا به گونهای او را از صحنه مبارزه خارج سازد. بر این اساس، تصمیم خود را در روز 15 خرداد 1342 و پس از سخنرانی مهم امام خمینی در مدرسه فیضیه به مرحله اجرا درآورد.
امام در آن سخنرانی که در روز عاشورای حسینی ایراد شد، شاه را به اخراج از کشور تهدید کرد و همین موضوع، کارگزاران کاخ سفید امریکا و شاه را به شدت خشمگین ساخت، به طوری که منجر به دستگیری و زندانی شدن امام شد.
زمانی که خبر بازداشت امام خمینی و انتقال او به یک زندان در تهران به گوش مردم رسید، قیامی گسترده در چند شهر از جمله تهران، قم، مشهد، شیراز، اصفهان و تبریز ایجاد شد و مسلمانان به پشتیبانی از رهبر خود و اعتراض به اقدام شاه و عمالش به تظاهرات پرداختند.
رژیم شاه با برقراری حکومت نظامی و کشت و کشتار بیرحمانه مردم، شعلههای این اعتراضها را به طور موقت خاموش کرد، اما آتشی که افروخته شده بود، همچنان زیر خاکستر باقی ماند و پانزده سال بعد، کاخ ستم فرعون زمان را سوزاند و در کام خود فرو برد.
قیام خونین پانزدهم خرداد را از بُع دیگری نیز میتوان مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار داد.
کجاندیشیهای نیروهای مبارز غیرمذهبی در سالهای نخستین سلطنت محمدرضا شاه، بویژه در مسأله ملی شدن صنعت نفت و
خیانتهای احزاب مارکسیستی و از جمله حزب توده و عدم توجه دولتمردان وقت به هشدارهای روحانیت و انجام کودتای امریکایی 28 مرداد و به شهادت رسیدن چند چهره مبارز مذهبی همانند شهید نواب صفوی و گروه فداییان اسلام، نوعی دلسردی در قشر مذهبی برای ادامه مبارزه با رژیم ضد اسلامی شاه به وجود آورد. رژیم نیز با اغتنام از چنین فرصتهایی به اشاعه و ترویج فرهنگ غربی و گسترش زمینه رفاهطلبی و فساد در جامعه پرداخت. اما قیام اسلامی پانزدهم خرداد ماه به رهبری روحانیت و شخص امام خمینی، در روشن کردن اذهان مردم مخصوصاً طبقه جوان و مذهبی تأثیر بسزایی داشت. از 15 خرداد 42 به بعد، نسل جدید مسلمان ایران، به ایجاد تشکلهای سیاسی ـ مذهبی تشویق شد و از همان زمان بود که گروههای مبارز سیاسی با آرمانهای اسلامی و با هدف سرنگونی رژیم شاهنشاهی به وجود آمدند که اصیلترین آنها «هیأتهای مؤتلفه اسلامی» بود که امام خمینی را تبلور اسلامی راستین با همۀ ابعاد آن میدانست. از اقدامات مهم این گروه، ترور حسنعلی منصور نخستوزیر رژیم شاه در اول بهمن 43 بود. منصور کسی بود که به دستور شاه و اربابش امریکا، در آبان 1343 امام خمینی(س) را که پس از حدود هشت ماه اقامت در زندانهای شاه، در فروردین ماه آن سال آزاد شده بود برای بار دوم بازداشت و به ترکیه تبعید کرده بود. علت تبعید امام نیز
اعتراض شدید ایشان به تصویب قانون کاپیتولاسیون و مصونیت مستشاران امریکایی بود.
امام خمینی در نطق پرشور خود در روز 4 آبان 43 (روز تولد شاه)، رئیس جمهوری امریکا را منفورترین فرد نزد ملت ایران دانست و با افشای نقشههای توسعهطلبانه امریکا، شوروی و انگلستان، هشدار داد که «اسلام در خطر است و امریکا میخواهد از طریق قطع نفوذ روحانیت، نقشههای خود را عملی کند. زیرا که میداند با وجود نفوذ روحانیت هرگز نمیتواند کاری را پیش ببرد».
رژیم شاه با تبعید امام خمینی و کشتن و زندانی کردن گروه زیادی از روحانیان مبارز، دانشجویان و مردم مسلمان و ایجاد فضای خفقان، سودی نبرد و حتی زمینه مناسبی برای ترغیب بیشتر مردم به منظور مبارزه گسترده و همهجانبه علیه خود به وجود آورد. انگیزه اصلی مردم برای این مبارزه به رهبری امام خمینی نیز صرفاً ایجاد حکومت اسلامی و پیاده کردن احکام اسلام اصیل بود. مردم مسلمان ایران، نهضت امام خمینی را، نهضتی الهی میدانستند و همین اعتقاد بود که آنها را به حرکت درآورد و علیه رژیم پهلوی و در حقیقت علیه سلطۀ استعمار شورانید.
خلاصه اینکه درفاصله قیام خونین 15 خرداد 42 تا انقلاب اسلامی 22 بهمن 57 مردم مسلمان ایران شاهد اعمال سیاستهای استعماری شاه بودند و کشور نیز به طور کلی
تحت استیلای مطلق غرب و امریکا قرار داشت. نظام اقتصادی و سیاسی و ارتش ایران، متأثر از نفوذ و سلطه بیگانگان بود و تمام تلاش رژیم بر اجرای معیارها و الگوهای مصرفی تمدن غرب در جامعه تمرکز داشت، ضمن اینکه هر حرکت اسلامی و مذهبی به شدت سرکوب میشد.
نظام آموزش ایران و سیستم حاکم بر دانشگاهها وابسته به غرب بود و رژیم برای نابودی فرهنگ اسلامی و برقراری یک نظام اجتماعی غربی از هیچ کوششی فروگذار نمیکرد. هزاران قرارداد استعماری طی این مدت از سوی جهانخواران غرب و شرق بر ملت ایران تحمیل شد و منابع و ذخایر مملکت به بهای ناچیزی در اختیار بیگانگان قرار گرفت.
طی پانزده سال، دهها هزار تن از طبقات مختلف مردم به جرایم واهی مثل ایراد سخنرانی، نوشتن جزوه و کتاب، تشکیل گروههای مبارز، توزیع بیانیه و متن سخنرانیهای امام خمینی به زندان افتادند و زیر شکنجههای جلادان رژیم جان سپردند.
در جریان شکلگیری انقلاب تا پیروزی آن و در خلال سالهای 1356 تا بهمن 1357، از اعمال هیچ جنایتی علیه مردم فروگذار نشد، ولی مردم از پای ننشستند و به فرمان رهبر عالیقدر خود، همچنان به مبارزه علیه شاه و دار و دستهاش ادامه دادند. به دنبال شهادت فرزند برومند امام خمینی، آیتالله مصطفی خمینی در اول آبان 56، دهها مجلس باشکوه به یادبود ایشان در تهران و شهرستانها برگزار شد و این مراسم به متینگهایی برای مبارزات سیاسی علیه شاه تبدیل گردید.
این جریانات به حادثه 19 دی ماه همان سال اتصال یافت که طلاب حوزه علمیه و مردم قم در اعتراض به مقاله توهینآمیزی که به دستور ساواک در یکی از روزنامههای عصر تهران علیه امام خمینی منتشر کرده بود به راهپیمایی عظیمی دست زدند.در جریان این راهپیمایی تعداد زیادی از طلاب علوم دینی به دست عمال رژیم شاه به شهادت رسیدند.
برگزاری مراسم چهلم شهدای قم و تبریز به دیگر شهرها کشیده شد و این مبارزات همچنان ادامه یافت، به گونهای که رژیم شاه با برقراری حکومت نظامی، فاجعۀ خونین 17 شهریور را به وجود آورد. جنایت هفدهم شهریور نیز نتوانست کاری از پیش ببرد و دولت جعفر شریف امامی که چند روز پیش از این فاجعه و به دنبال سقوط دولت جمشید آموزگار به سر کار آمده بود در تمام ترفندهایش برای سرکوب قیام اسلامی مردم شکست خورد و در آبان 1357 جای خود را به ارتشبد ازهاری رئیس ستاد ارتش سپرد.
دولت نظامی ازهاری دامنه جنایت را تا حدی گسترش داد که در نخستین روز ماه محرم، مردم بیدفاع و بیگناه تهران را که مشغول عزاداری برای حضرت امام
حسین(ع) بودند به رگبار بست و صدها تن از آنان را به شهادت رساند.
جنایتکاران رژیم شاه که عرصه را از هر سو بر خود تنگ میدیدند ضمن حمله به مردم، اماکن عمومی از جمله سینماها و مراکز مقدس مثل مسجد را نیز در امان نمیگذاشتند.
در اواخر حکومت دولت آموزگار در مرداد 1357 مأموران ساواک، سینما رکس آبادان را به آتش کشیدند و صدها زن و مرد و کودک را که مشغول تماشای یک فیلم (گوزنها) بودند، زنده زنده سوزاندند. ساواک با این اقدام میخواست وانمود کند که هواداران حکومت اسلامی و مخالفان رژیم شاهنشاهی، آن دسته از افراد مذهبی هستند که به خاطر مخالفت با نمایش فیلمهای مبتذل، مردم بیگناه را به طرز فجیعی میکشند، اما مردم آگاه ایران با افشای توطئههای شاه، توانستند به حقایق دست یابند و عمال رژیم را رسوا سازند.
حادثه دیگر در زمان حکومت شریف امامی روی داد و آن به آتش کشیدن مسجد کرمان به دست مزدوران رژیم بود. در این حادثه شرمآور، زنان و مردان بسیاری به شهادت رسیدند و مجروح شدند و به زنان مسلمان، بیحرمتیهای زیادی شد.
رفتارهای وحشیانه عمال رژیم شاه، مخصوصاً جنایتهای جنونآمیز آنها در ماه محرم، موجب انجام راهپیماییهای عظیم در تهران و شهرستانها شد و مردم در تظاهرات بیسابقه خود در روزهای تاسوعا و عاشورای 1357 با صدور قطعنامههایی رسماً خواستار برکناری شاه شدند. شاه قصد داشت در روز عاشورا، تظاهرات میلیونی مردم تهران را به خون بکشد. برای اجرای این هدف شوم، به گروهی از زبدهترین افراد گارد خود مأموریت داد تا ظهر عاشورا و هنگامی که مردم تهران در میدان آزادی و خیابانهای اطراف مستقر هستند آنها را با هلیکوپترهای مسلح به توپ و مسلسل مورد یورش قرار دهند. اما در آخرین لحظههایی که مأموران شاه در پادگان لویزان، خود را برای انجام مأموریت آماده میکردند دو تن از درجهداران مسلمان و طرفدار انقلاب که از چگونگی اجرای نقشه آگاه بودند به محل تجمع افسران حمله کردند و با کشته و مجروح نمودن گروهی از آنها، توطئه را خنثی کردند.
شکست برنامههای شاه از یک سو و ادامه مبارزات بیوقفه مردم از سوی دیگر موجب شد که امریکا و متحدانش از شاه، قطع امید کنند. آنها تصمیم گرفتند از یکی از مهرههای جبهه ملی ـ که از پیش آماده کرده بودند ـ استفاده نمایند. او شاپور بختیار بود که نخستوزیری شاه را پذیرفت و با روی کار آمدن این شخص سرانجام شاه در 26 دی 57 از کشور گریخت و به قاهره رفت.
بختیار ابتدا کوشید با تظاهر به طرفداری از امام خمینی و اسلام مردم را فریب دهد اما
آگاهی مردم به حدی بود که اسیر این توطئهها نشوند و مصراً خواستار برکناری او بودند.
بختیار در طول یک ماه صدارت خود، مرتکب جنایتهای فراوانی شد که از جمله آنها کشتار دانشآموزان و دانشجویان در میدان انقلاب و دانشگاه تهران بود. آخرین نخستوزیر شاه برای جلوگیری از ورود امام خمینی به میهن به ترفندهای چندی دست زد قرار بود رهبر انقلاب روز 6 بهمن 57 از پاریس وارد تهران شود، اما فرودگاه مهرآباد به دستور بختیار بر روی پروازها بسته شد و در نتیجه این مسافرت تا روز دوازدهم بهمن ماه به تعویق افتاد.
امام خمینی در این روز در میان استقبال باشکوه و بینظیر مردمی که از سراسر کشور به تهران آمده بودند وارد میهن اسلامی شد و از فرودگاه مستقیماً به بهشت زهرا رفت و نطق تاریخی و مهم خود را ایراد کرد و حکومت بختیار را غیرقانونی دانست و اعلام نمود که به زودی دولت خود را تعیین و معرفی خواهد کرد.
شاپور بختیار پس از ورود امام خمینی به وطن، فقط توانست ده روز به حکومت خود ادامه دهد در این مدت هیچ یک از ارگانهای دولتی حتّی ارتش و نیروهای انتظامی از او اطاعت نکردند و برای نخستین بار، نیروی هوایی حمایت خود را از امام خمینی ابراز داشت. بختیار میخواست بخشی از تهران را که محل اقامت امام و جمعی از شخصیتهای طرفدار رهبر بود مورد حمله هوایی و زمینی قرار دهد و در روز بیست و یکم بهمن ماه که قصد داشت با اعلام حکومت نظامی در تمام ساعات شبانه روز نقشه خود را عملی سازد با بسیج عمومی مردم از سوی امام خمینی روبرو شد و طی یک شبانه روز زد و خورد میان مردم و مزدوران رژیم، سرانجام در روز 22 بهمن 57 انقلاب اسلامی مردم به پیروزی رسید و رژیم شاهنشاهی برای همیشه سقوط کرد.
انقلاب بیست و دوم بهمن ماه، در واقع پیروزی خون بر شمشیر است که شعار الله اکبر و لاالهالاالله پشتوانۀ اصلی آن بود. این انقلاب به دلیل ویژگیهای منحصر به فردش با هیچ یک از انقلابهای جهانی قابل قیاس نبود. شیوه رهبری و تأثیرات سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی انقلاب از جمله خصوصیاتی است که آن را از دیگر جنبشهای آزادیبخش متمایز میسازد.
... و آن روز قلب ملت از کار ایستاد
بدیهی است رهبری و هدایت هر انقلابی پس از پیروزی به مراتب مشکلتر از دورههای پیش از پیروزی زیرا تا زمان حصول پیروزی انگیزههای فراوانی برای وحدت کلمه به منظور استیلا یافتن بر دشمن مشترک وجود دارد. حتی افراد و گروههایی یافت میشوند که به رغم عدم خلوص کافی، برای دستیابی به اهداف خاص خود، ضمن قلمداد دادن خود به همراهی و همفکری با مردم، در مبارزه شرکت میکنند و معارضه آشکاری با رهبری مبارزه و انقلاب ندارند، اما پس از پیروزی انقلاب، به دلیل سهمخواهی که از خصلتهای افراد و گروههای ناخالص است نغمههای جدایی آنها ساز میشود و این روند در برخی موارد به شکلگیری توطئههای گوناگون علیه انقلاب و رهبری آن منجر میگردد.
چنین واقعیتی را در انقلاب اسلامی ایران نیز شاهد بودیم که نمونههای بارز آن توطئهها و کارشکنیهای منافقین، ملیگراها و دیگر گروههای وابسته به شرق و غرب بود. از سوی دیگر قدرتهای استعماری نیز به ستیز با انقلاب پرداختند و با تحمیل جنگ ناخواسته، محاصره اقتصادی تبلیغات مسموم
و اعمال فشارهای سیاسی به دشمنی با انقلاب و مردم مسلمان ایران پرداختند اما رهبریهای خردمندانه و هوشیارانۀ امام خمینی(س) و مقاومت بینظیر مردم تمام نقشههای شیطانی مستکبران عالم علیه انقلاب را نقش بر آب ساخت.
رحلت جانگداز امام خمینی(س) این توهم پوچ را در دشمنان قسم خوردۀ انقلاب به وجود آورد که انقلاب اسلامی از مسیر خود منحرف میشود و تودهها به بیتفاوتی کشیده خواهند شد، اما از آنجا که انقلاب اسلامی ایران، ریشه در اعماق قلوب مردم داشت، هیچ گاه تصور خام مخالفان اسلام و انقلاب و مردم، مصداق نیافت و مجلس خبرگان، یک روز پس از ارتحال امام، با انتخاب یکی از فرزندان رشید اسلام و شاگرد خلف و شایستۀ امام خمینی ـ حضرت آیتالله خامنهای ـ بر تداوم راه رهبر راحل، مهر تأیید زد و امروز همۀ جهان بر این نکته اعتراف دارند که پایانی برای انقلاب اسلامی متصور نیست و ایران اسلامی به عنوان تنها ملجأ و مأمن محرومان و پشتیبان مستضعفان شناخته شده است.
امروز هر ایرانی مسلمان و آزاده بر خود میبالد که کشورش در شمار مستقلترین و آزادترین ممالک دنیاست و رهبرش راهی را میپیماید که بنیانگذار فقید جمهوری اسلامی ایران، از نخستین روزهای قیام به پیروان راستین و وفادارش نشان داده است.
در تاریخ 28 اردیبهشت سال 1368 تیم پزشکی حضرت امام از اولین علائم خونریزی در دستگاه گوارش معظمله اطلاع یافت و بلافاصله معاینات و بررسیهای لازم صورت گرفت انجام معاینات، دو زخم در معده
حضرت امام را مشخص مینمود که یکی سطحی و دیگر نسبتاً عمیق بود. با مشاهده زخمها مشاوره با پزشکان متخصص بیماریهای گوارشی صورت گرفت.
مشخصات ظاهری زخمها حکایت مشکوکی از احتمال وجود بیماری بدخیم میکرد. مطالعات پرتونگاری و عکسبرداری از معده امام نشان دهنده ضایعاتی نگرانکننده بود. بزرگترین زخم چهار تا پنج سانتیمتر و حاشیه آن نامنظم و کاملا برجسته و متورم بود و در معده آثار خونریزی و خون تازه وجود داشت. این مشاهدات توسط اندوسکوپی و مشاهده داخل معده توسط دستگاه صورت گرفته بود که شرح آن توسط پزشکان تیم مراقبت از امام، آقایان دکتر عارفی و دکتر فاضل داده شده است.
روز یکشنبه 31 اردیبهشت ماه آزمایشات تکمیلی انجام شده و وضعیت قلبی و عمومی حضرت امام مورد بررسی دقیق واقع شد، چرا که تصمیمگیری در مورد انتخاب درمانی جراحی در شخصی با سن امام و با وضعیت قلبی و عمومی ایشان تصمیمگیری بسیار دقیق و حساسی بود. در چنین شرایطی با محاسبه بسیار دقیق وضعیت بیماری و خطرات ناشی از عدم انجام عمل جراحی در مقایسه با انجام آن، انتخاب نهایی صورت گرفت.
مشکلی که از نظر جسمانی برای حضرت امام پیش آمده بود از دو جنبه جان معظمله را تهدید میکرد. یکی ایجاد خونریزی وسیع و کشنده و غیرقابل کنترل و دیگری احتمال ایجاد سوراخ در جدار معده و ورود محتویات معده به داخل حفر شکم در آن صورت یا به سرعت مرگ مستولی میشد و یا باید تن به انجام عمل جراحی در شرایطی بسیار نامناسب داد که احتمال خطرش بسیار بیشتر از زمانی بود که جراحی با آمادگی کامل قلب و وضعیت عمومی بدن صورت میگیرد.
شرح حالی که حضرت امام از وضعیت جسمانی و دستگاه گوارش ارائه میفرمودند حاکی از افزایش میزان خونریزی در دستگاه گوارش بود و روز به روز بر میزان آن افزوده میشد.
از طرفی مطالعات اندوسکوپی با دستگاه اندوسکوپ وسعت و عمق قابل توجه زخمها را نشان میداد و بخصوص در مورد یکی از زخمها حاکی از نازک شدن خطرناک جدار معده بود.
بنابراین قضاوت پزشکان متفقاً در پیشگیری از دو عارضه بسیار خطرناک و کشنده که امکان وقوع آن در آیندهای نزدیک حتمی مینمود بر انجام عمل جراحی قرار گرفت. بنابراین این تصمیمگیری با فرزند امام حضرت حجتالاسلام والمسلمین حاج احمد آقا در میان گذاشته شد و ایشان نیز مسأله را با مسئولان مملکتی در میان گذاشت. جوانب کار برای مسئولان کاملاً
توضیح داده شد و پس از موافقت موضوع با حضرت امام مطرح شد.امام پس از حصور اطلاع از تصمیم پزشکان با خونسردی فرمود: «هر طور صلاح است همان طور عمل کنید.»
مقدمات عمل جراحی برای روز دوم خرداد آماده شد و امام به بیمارستان منتقل گشت. زمانی که امام، جماران را به سوی بیمارستان ترک میکرد در سرپایینی کوچۀ جلو بیت به اطرافیان فرمود: «من از این سرازیری که پایین میروم دیگر بالا نمیآیم»
و بنا به گفته اطرافیان حالتی حاکی از آرامش و ثبات در برخورد با مسأله مرگ در موقع گفتن این جمله کاملاً حس میشد.
بررسیهای قلب، وضع امام را، حتی بهتر از آنچه تصور میشد نشان داده بود و با تزریق یکی دو واحد خون، کمخونی ناشی از خونریزیهای مکرر نیز اصلاح شد. بنا به گفته دکتر فاضل جراح امام، معظمله نماز شبشان را خواند که از تلویزیون نیز بخشی از آن پخش شد.
امام پس از ادای نماز صبح جهت جراحی آماده شد. یکی دو لوله نازک برای رساندن مایعات و نشان دادن فشار داخلی وریدهای مرکزی در رگها قرار گرفت و در ساعت 45 / 7 دقیقه امام توسط یک برانکارد به اتاق عمل منتقل گشت. بنا به گفته دکتر فاضل در اتاق عمل، تیم جراحی مرکب از دکتر فاضل، دو جراح، یک تکنسین، پرستار اتاق عمل، دو نفر متخصص بیهوشی، یک تکنسین بیهوشی و دو متخصص قلب آماده انجام عمل شدند. بیهوشی که یکی از حساسترین مراحل انجام عمل بود با موفقیت انجام شد و ساعت 30 / 8 دقیقه انجام جراحی آغاز گشت و جریان عمل توسط تلویزیون مدار بستهای در معرض مشاهده اشخاصی که در بیرون اتاق عمل حضور داشتند قرار گرفت. جراحی کمتر از دو ساعت طول کشید و در ساعت 20 / 10 دقیقه به پایان رسید.
طبق اظهارات دکتر فاضل، وقتی شکم امام باز شد مشاهده گشت که قسمت میانی معده دچار ضایعه است. بزرگترین زخمی که قبلاً ذکر شد در خَم بزرگ معده وجود داشت و جدار معده را به نحو خطرناکی نازک نموده بود. ضایعهای کوچک با قطری حدود شش میلیمتر در قسمت چپ کبد به صورت یک دانه مشاهده میشد و غدد لنفاوی کمی بزرگ بود که مشابه آن در افراد عادی نیز دیده
میشود و اندازۀ طحال طبیعی بود.
قسمتی از معده که مبتلا بود، برداشته شد و قسمتهای باقیمانده به هم متصل گشت و از غدد لنفاوی و کبد نیز نمونهبرداری شد و در طول عمل مشکل خاصی پیش نیامد. سپس امام به بخش آی. سی. یو منتقل شد، بخشی که از نظر مراقبتهای ویژه دارای امکانات کامل جهت کنترل خطرات احتمالی است. لوله داخل نای یا تراشه حضرت امام برای 24 ساعت آینده باقی ماند تا وضع تنفسی حضرت امام کاملاً مطمئن شود.
در فاصله کوتاهی پس از عمل، جلسهای با حضور مسئولین کشور تشکیل شد و با مشورت دو تا سه نفر از تیم پزشکی، نحوه اطلاع دادن مسأله به مردم مشخص شد. نکتهای که در این موضوع مورد توجه قرار گرفت جلوگیری از ایجاد نگرانی زیاد بود و همان روز ساعت دو بعدازظهر متنی از اخبار رادیو برای مردم خوانده شد مبنی بر اینکه حضرت امام به علت خونریزی گوارشی و برای کنترل آن، مورد عمل جراحی موفقی قرار گرفتهاند و حال ایشان رضایتبخش است.
علیرغم لحن اطلاعیه که حاکی از موفقیتآمیز بودن جراحی امام بود ملت عاشق و دلباخته امام ناگهان برای اولین بار از کسالت جدید امام مطلع و این موجب بروز نگرانی شد. ولی در طی روزهای بعد که رسانهای گروهی و سیمای جمهوری اسلامی ایران از بهبود حال امام گزارش میدادند دلهای نگران مردم با ناباوری میرفت که دلهره و اضطراب را از خود بیرون کند. که... ساعت 30 / 8 بعدازظهر روز شنبه سیزده خرداد اولین خبر نگران کننده از اخبار شبکه سراسری پخش شد:
این اطلاعیه امشب از سوی دفتر حضرت امام به این شرح انتشار یافت:
بسمه تعالی
به اطلاع ملت شریف و عزیز ایران میرسانیم امروز در ساعت سه بعدازظهر در سیر درمان حضرت امام مدظله العای مشکلی پیش آمد. پزشکان با همه کوشش خستگیناپذیر خود برای درمان حضرت امام به مراقبت و درمانهای لازم سرگرمند و از همه ملت خداجوی درخواست میکنیم دعاهای خالصانه خود را ادامه دهند. امید و انتظار میرود که ادعیه شما مردم مورد اجابت حضرت حق قرار گیرد.
دفتر امام خمینی
متعاقب پخش این اطلاعیه از اخبار شبکه سراسری، هزاران دلباخته امام به سوی جماران شتافتند تا از حال امام خویش باخبر شوند. مردم با ناله و اشک راه جماران را در پیش گرفته بودند تا بیقراری و اضطراب خویش را تسکین دهند. در میان آنان صدها تن از جانبازان انقلاب به چشم میخورند. خانوادههای شهدا، زنان، مردان، پیر و جوان خیابانی را که به جماران منتهی میشد پر
کرده بودند و اندوهبار حال امام خود را جویا میشدند، ولی هیچ کس پاسخی نمیداد. رفت و آمدهای پرجنب و جوشی به بیت حضرت امام صورت میگرفت و چشمهای راهیان بیت، بیشتر اوقات گریان بود.
نزدیکهای صبح خبرهای رسیده غمانگیز و غمانگیزتر میشد. تا اینکه در اخبار ساعت هفت بامداد روز چهارده خرداد... و اما بشنوید از روزهای پس از عمل جراحی از داخل بیمارستان.
در اطلاعیه روز دوم خرداد چیزی از تشخیص بیماری امام گفته نشد چرا که در حقیقت از اسرار مملکتی به شمار میرفت و گذشته از آن حال حضرت امام در آن موقع خوب و رضایتبخش بود و بنابراین ظاهر امر حاکی از موفقیت عمل جراحی حضرت امام بود و بر طبق مفاد آن مسأله منتفی شده بود.
در واقع در چند روز اول هم اوضاع به خوبی پیش میرفت. امام پس از عمل به راحتی به هوش آمد، منتها به دلیل وجود لوله تراشه در داخل نای قادر به صحبت کردن نبود و به دستورات پزشکان مبنی بر باز و بسته نمودن چشم و حرکات دستها و پاها پاسخ مثبت میداد. ساعت شش بعدازظهر همان روز یعنی در دوم خرداد ناگهان اختلالی در منحنی نوار قلب حضرت امام پیدا شد که نگران کننده بود و حدود یک ساعت و نیم به طول انجامید که با درمانهای لازم مرتفع شد و پس از آن در همان روز مصاحبهای توسط پزشکان حضرت امام صورت گرفت و اطلاعاتی در اختیار مردم قرار گرفت.
فردای آن روز حال امام بهتر بود و چند تن از مسئولین مملکتی و حجتالاسلام والمسلمین حاج احمد آقا خدمت امام رسید. همان روز لوله داخل تراشه حضرت امام برداشته شد و امام قادر به صحبت کردن شد. ضمناً قرار شد وضعیت امام از طریق اطلاعیهای به اطلاع مردم برسد.
در روز پنجشنبه چهارم خرداد وضع کلیوی امام مختصر اشکالی پیدا کرد که پیشبینی آن میشد که تدابیر لازم اندیشیده شد. در این شرایط به گفته اطرافیان و پزشکان، معظم له حاضران را دلداری میدادند.
روز سوم پس از عمل، از نظر بروز مشکلات عفونی و پیدا شدن اشکال تنفسی و تب از روزهای دیگر اهمیت بیشتری داشت؛ و در بخشهای جراحی پس از انجام عمل در روز سوم بیشتر از روزهای دیگر احتمال وقوع عوارض وجود دارد. روز جمعه
پنجم خرداد ماه یعنی روز سوم پس از عمل عدهای از اعضای خانواده امام و آقای هاشمی رفسنجانی نیز به حضور ایشان رسیده بودند.
تا ظهر اتفاقی که نگران کننده باشد نیفتاد و امام با آقای هاشمی صحبت کرد و وقتی آقای هاشمی اجازه خواست که سلامتی حضرت امام را از طریق خطبههای نماز جمعه به اطلاع مردم برساند، امام اجازه داد و مطالبی فرمود که توسط آقای هاشمی به اطلاع مردم رسید و طی آن امام عزیز به مردم سلام رسانید و از کسانی که ابراز احساسات نموده بودند، تشکر کرد. ولی در ساعت دوازده و پنج دقیقه همان روز امام ناراحتی تنفسی پیدا کرد و در نوار قلبی تغییراتی پیدا شد که بنا به اظهارات پزشکان بیش از دو ساعت طول کشید و مختصری هم تب ایجاد شد که با تدابیر لازم درمانی و خروج لولههای تزریقات از رگها مرتفع شد.
روز شنبه به خوبی و بدون وجود واقعه نگرانکنندهای سپری شد و فقط به دلیل وجود علائم خونریزی در دستگاه ادراری، بررسی داخل مثانه با دستگاه و بدون بیهوشی عمومی و صرفاً با بیحسی موضعی انجام شد و نکته مهمی مشاهده نشد. بعلاوه یک عکسبرداری هم با استفاده از ماده حاجب از معده صورت گرفت که نشان دهنده جوش خوردن بخیههای عمل بود و شب همان روز تصاویری از حضرت امام از طریق سیمای جمهوری اسلامی ایران ملت پخش شد که همه مشاهده نمودند، سپس لوله معده خارج شد و رژیم مایعات شروع شد. فردای آن روز به جز مختصری کاهش فشار خون، مشکل دیگری پیش نیامد و امام نماز را با وضو خواند و شب مختصری هم غذا میل کرد روز دوشنبه هشتم خرداد وضع تنفسی و ریوی امام دچار مشکل شد و ظاهراً مقداری مایع در داخل ریهها جمع شده بود که میتوانست ناشی از سه عارضه باشد: یکی اینکه ریهها دچار عفونت شده باشند، دیگر اینکه وضع قلبی و نارسایی قلب موجب تجمع مایع در ریه شده باشد و سوم اینکه بیماری اصلی که معده را گرفتار کرده است ریهها را هم مورد تهاجم قرار داده باشد. مشکل ریوی کماکان ادامه داشت و اختلالات کلیوی نیز به درمان پاسخ نمیداد.
روز چهارشنبه جلسه مشاورهای با تعداد زیادی از پزشکان متخصص سراسر کشور تشکیل شد و وضع بیماری امام از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار گرفت.
در کنار مشکلات متعددی که وجود داشت، تغییرات نگران کننده فرمول شمارش خون حاکی از پیشرفت بیماری اصلی امام بود که لزوم انجام سریع شیمی درمانی را مطرح میساخت، ولی مسألهای که تیم پزشکان در این مورد با آن روبرو شد این بود که معمولاً اگر شیمی درمانی پس از عمل جراحی لزوم داشته باشد آن را دو تا سه هفته پس از
جراحی به تعویق میاندازند تا آثار سوء ناشی از شیمی درمانی مشکلی را در وضع عمومی بدن ایجاد نکند، ولی آزمایشات خون حضرت امام در هر لحظه مبین مشکلات بیشتری بود و ناچار پزشکان، شیمی درمانی را شروع کردند و این در حالی بود که وضعیت عمومی بدن از نظر وضع ریوی و کلیوی در شرایط چندان مطلوبی به سر نمیبرد. روز شنبه سیزدهم خرداد دفع ادراری به کلی مختل شده بود و کلیهها که وظیفه دفع ادرار را به عهده دارند به درمانها جواب نمیدادند و این موضوع باعث تشدید مسأله ریوی نیز میگشت و ریهها نیز پر از مایعی بود که خروج آن با درمانهای انجام شده امکانپذیر نبود.
ساعت یازده صبح همان روز، نوار قلب تغییراتی را نشان داد و فشار خون کم کم کاهش یافت، در بیمارستان پزشکان، حاج احمد آقا، بعضی از مسئولان مملکتی و نوه امام نزد معظمله بودند و بنا به اظهارات نوه حضرت امام ایشان شاید بیش از 100 بار شهادتین گفته بود. امام نماز ظهر و عصر را خواند و حدود ساعت سه بعدازظهر یک ایست قلبی پیش آمد که با ماساژ قلبی و تنفس مصنوعی دوباره قلب به کار افتاد و دستگاهی جهت کمک به ایجاد ضربان قلب در جلوی سینه امام کار گذاشته شد. این وضعیت تا ساعت 30 / 8 دقیقه بعدازظهر ادامه داشت که وضع نگران کننده از طریق اخبار شبکه سراسری سیمای جمهوری اسلامی به اطلاع مردم رسید و موج عاشقان امام به سوی جماران روان گشت. وضعیت عمومی حضرت امام اصلاً خوب نبود ولی بعدازظهر گویی مجدداًً کمی به هوش آمده بود. کهولت سن، بیماری صعبالعلاج و وضع نامناسب قلبی دست به دست هم داده بودند تا ملتی را داغدار کنند. کاری از دست پزشکان برنمیآمد. علیرغم تلاش همه جانبه و درمانهای متعدد و مختلف، کاری از پیش نمیرفت. انبوه جمعیت هر لحظه در جماران بیشتر و بیشتر میگشت، اشکها از نگرانی جاری بود و دستها به سوی آسمان بلند. چشم حاج احمد آقا مانند چشم میلیونها انسان دیگر، چشم میلیونها فرزند دیگر امام، اشکآلود بود. دستان امام لرزش داشت و در لحظات آخر با صدایی لرزان فرموده بود: «من میدانم که زنده نمیمانم، اگر مرا برای خودم نگهداشتهاید به حال خودم بگذارید و اگر برای مردم است هر کاری میخواهید بکنید.»
در سراسر ایران دستها به دعا برداشته شد، حتی در خارج از مرزها عاشقان امام ضجهکنان بقای امام را از یگانه استدعا میکردند، ولی در ساعت 20 / 10 دقیقه بعدازظهر روز شنبه سیزدهم خرداد ماه سال 1368، دعای امام بر دعای میلیونها انسان غلبه یافت و قلب ملت از کار ایستاد. انالله و انا الیه راجعون.