مدرسه در زبانهای مختلف
از عجایب گفتهاند :
شیخ شاگردانش را گرد خود همی آورده بود و از عجایب خلقت سخنها راند. شاگردان وجدی غریب در دل خود احساس می نمودند که همی تکان تکان می خورد و قلقلکی می داد، هر یکی سخنی بر زبان می راندند. یکی از انواع گونه گون مارهای خلقت سخن همی می راند ودیگری از انواع سنگهایی که دیده بود و یکی از داروهای گونه گون گیاهی می گفت ودیگری از رنگهایی که آسمان موقع غروب دارد. یکی از شاگردان سر
بر گریبان داشت و هیچ نمی گفت و چون ماری شرزه به خود میپیچید. شیخ رو به او نموده، فرمود: «مگرقاروره ات سرریز کرده که چنین برخود می پیچی؟ شاگرد گفت که یا شیخا قاروره ندارم ولی پی فرمان شما برای یافتن گونه گونی عحیب چیزها
به کشوری رفته ام و خواسته ام از معلمین مدارس آنها کمک بگیرم تا مرا راهنمایی کنند. شیخ فرمود خوب؟ شاگرد ادامه داد آنها مدارسی به نام غیر انتفاعی داشتند که به قصر پادشاهها می مانست، مدارسی داشتند که از سقفشان آب چکه می کرد و دفترهای مشق مردمان را می خیساند. مدارسی داشتند که معلم نداشت و مدارسی که درسرما گرم نبود. صندلیهای زیبا
و نو و صندلیهای آهنی که زیر آفتاب پنجره چنان داغ می شدند که نمی شد طرفشان رفت چه برسد که رویشان نشست، هردو وجود داشتند. دربعضی مدرسهها استادها چنان خبره بودند که درروزنامهها همی آگهی داشتند ودر بعضی چنان تازه کار که نمی توانستی از شاگردان تشخیصشان دهی.
شیخ سخن او را قطع فرمود و گفت این همه که تو می گویی از نشانه های گونه گونی نیست، توی گویی شیر را با گربه مقاسیه کنی. شاگرد سر به زیر افکند وگفت ولی آنجا که من بودم شیرها وگربهها در آزمونی سخت که کنکور می نامیدندش شرکت می کردند که برهمگان یکسان بود. پس شیخ کلاس را تعطیل کرد و شاگردان را برای سیر در مدارس آن جای غریب روانه ساخت.
زبان مدرسه تلفظ
انگلیسی School اسکول
روسی eshkola اشکولا
ارمنی dbroth دبرو
عربی المدرسه -
فرانسوی ecole اکول
آلمانی schule اسکوله
ترکی okul اکول
صبح که زمین و آسمون
پر می شه از عطر گلاب
از تو خونه بیرون میام
سلام می دم به آفتاب
صبح با تموم شادیا
می رم به سوی مدرسه
گلای خنده رو لبام
وا می شه توی مدرسه
بابای خوب مدرسه
وقتی دروبازمی کنه
دست پر از گل نسیم
صورتمو ناز می کنه
توی حیاط، پرندهها
سرود شادی می خونن
بال می زنن فرشتهها
تو آسمون دل من
صبحا میاد تو مدرسه
خورشید خانم خندون وشاد
وا میسته توی صفمون
با ما سرکلاس میاد
خانم معلم که میاد
کلاس پر از صفا می شه
به احترامش مث ما
خورشیدم از جاش پا می شه
سید ضیاء قاسمی
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 05صفحه 22