شرح صدر انبیا
انبیا و مرسلین کسانى هستند که به قوت وجود و شرح صدرى که دارند مى توانند در عین حالى که عالم غیب را مشاهده مى کنند، عالم شهادت را هم مشاهده نمایند، وحدت و بساطتى که از عالم غیب مشاهده مى کنند وحدت و بساطت حقیقى است نه وحدت و بساطت مفهومى که ما به غیر از این اصلًا نمى توانیم به صفحه قلب هم این اشیاء را به این تفصیل از کثرت بیابیم، و آنها تمام این کثرات را به طورِ تفصیل متوجه مى باشند، این معنى، یعنى حفظ وحدت غیبیه و حفظ مراتب عالم غیب با حفظ کثرات عالم طبیعت که امرى تکوینى است و به شرح صدر و به قوّت آن بستگى دارد مناط نبوت است. هرکس اینطور توانست باشد، که نه عالم غیب او را از عالم طبیعت جذب کند و نه عالم طبیعت، او را از مشاهده غیبیه برباید و از مشاهدات آن طرف مانع شود، اگر دو وجهه قلب به این نحو شد او از بین مردم نبى است.
پس نبوت نه این است که یک امر مجعول و منصب جعلى باشد به آن نحو که براى ولات جعل مى کنند بلکه این منصب به عین حقیقت آن نبى قائم است براى اینکه باید کسى باشد که حقایق را بتواند از عالم غیب مشاهده کرده و گرفته و در عالم شهود و کثرت بسط دهد و به دیگران برساند. و این بدون اینکه هر دو وجهه قلب به طرف شهادت و غیب باز باشد، صورت نبندد. 32
***
کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 64