تحول نفوس
إِنَّ اللّه َ لاَ یُغَیِّرُ مٰا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ یک واقعیتى است، و دستورى. واقعیت به این معنا که تغییراتى که در یک ملتى، یک قومى، حاصل بشود، این منشأ یک تغییرات تکوینى، تغییرات جهانى، تغییرات موسِمى مى شود. و دستور است به اینکه
کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 220
تغییراتى که شما مى دهید تغییراتى باشد که آن تغییرات دنبالش یک تغییراتى به نفع شما باشد.
شما ملاحظه کردید که این پیشرفتى که ملت ایران کرد مرهون آن تغییرى بود، تحولى بود که در نفوس پیدا شد. ما یک قومى بودیم، ملت ما یک قومى بودند که به واسطۀ تبلیغات سوئى که در طول تاریخ شده بود و به واسطۀ سلطۀ همه جانبۀ اجانب و دست نشاندگان اجانب به یک صورتى درآمده بود که این صورتْ پذیرش این رژیم سابق را مى کرد. یعنى یک تغییر حالاتى به واسطۀ آن تبلیغات و به واسطۀ آن تربیتهاى فاسدى که شده بود، در ملت ما حاصل شده بود که به واسطۀ این تغییر و تحول پذیرش ظلم و رژیم ستمگر و طاغوت و بستگان به طاغوت و اربابهاى طاغوت را فراهم مى کرد. تغییرى بود که از فطرت سالم انسانى متحول شده بود به یک انسان غیر سالم، مریض؛ افراد، مریض شده بودند. قلمها قلمهایى بود که بر ضد مصالح ملت و بر وِفْق مصالح طاغوت به کار مى رفت. نطقها و قلمها و قدمها و گفتار و کردار ـ همه طورى بود که از آن فطرت تغییر کرده بود. وقتى از آن فطرت تغییر کرد، آن وقت یک تغییرات کَوْنى هم حاصل شد. و آن سلطۀ اجانب بود.
و بحمداللّه در این نهضت تغییر و تحول از آن طرف شد؛ یعنى یک ملت تحت فشار که در طول تاریخ با این فشار خو گرفته بود و پذیرفته بود این ظلم را و پذیرفته بود این چپاولگرى را، در یک مدت کوتاهى متحول شد به یک ملتى که پذیرش هیچیک از این ظلمها را دیگر نداشت؛ یعنى همچو طغیانى کرد این ملت برخلاف دستگاه ظلم که از آن بچه هاى کوچکش تا آن خواهرهاى محترمه و برادرها، جوان و پیر، داراى هر شغل که بودند، از همه
کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 221
چیز دست برداشتند و ریختند در خیابانها و در کوچه ها و فریاد زدند ما نمى خواهیم این رژیم را و فریاد «اللّه اکبر» و اینکه این رژیم را نمى خواهیم. پس، قوم ما یک تحولى پیدا کرد، تغییر پیدا کرد؛ تا این تغییر حاصل نشده بود، تغییر نفسانى حاصل نشده بود، این قوم مورد تغییر واقعى ـ که رفتن یک رژیم طاغوتى و آمدن یک رژیم که ان شاءاللّه اسلامى باشد، این معنا حاصل نمى شود. پس، خداى تبارک و تعالى تغییر نمى دهد، مگر اینکه ما خودمان تغییر بدهیم خودمان را. اگر خودمان را تغییر دادیم در جانب پذیرش ظلم، یک ظالم به ما مسلط مى شود؛ این طبیعى است. چنانچه خودمان را تغییر دادیم براى دفاع از کشور خودمان، دفاع [در مقابل] چپاولگرى، دفاع [در مقابل] ظلم و ستمگرى، خداوند اسبابش را فراهم مى کند، چنانچه دیدید؛ یعنى هم آن طرفش را ما دیدیم؛ هم این طرفش را. آن طرفش را دیدیم که سالهاى طولانى همۀ قشرهاى ملت در زحمت بودند و تحت فشار ظلم بودند. و آن این بود که از آن فطرت اصلى ـ که فطرت اللّه بود ـ بیرون آمده بودند، و یک فطرت [و] خوى دیگرى به خودشان راه داده بودند و یک تربیت دیگرى پیدا کرده بود. نفوسشان آماده شده بود براى پذیرش هرچه توسرى خوردن. هرکس هر جا بیاید تو سَرِمان بزند، هیچ نزنیم و بى تفاوت باشیم! مستشار از امریکا مى آید بپذیریم. هرچه مى شود ما پذیرش کنیم، حالت پذیرش داشته باشیم. هر که دستش را بلند کند سرمان را زیرش بگیریم یا صورتمان را بگیریم بزند. این یک حالتى بود که به واسطۀ تحت فشار بودن طولانى به مدت طولانى، و تبلیغاتى که از این طرف و آن طرف شده است، که همه چیز شما باید کنار برود و همه چیز امریکا باید روى کار بیاید، این اسباب این شده بود که خداوند
کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 222
تغییر داده بود. موافق تغییرى که شما در فطرتتان داده بودید، آن هم تغییر داده بود. وقتى که ملت ما بیدار شد، و به برکت اسلام بیدار شد، و خودش را تغییر داد، متحول شد؛ یعنى آن کسى که از یک پاسبان مى ترسید مقابل امریکا ایستاد، آن کسى که یک پاسبان وقتى مى آمد توى بازارش مى گفت ببندید مى بستند، بیرق بزنید مى زدند، هیچ براى خودشان قائل نبودند که یک چون و چرایى بکنند، ریختند توى خیابانها و گفتند که «مرگ بر این شاه»! این تحول روحى بود. این تحولِ«مٰا بِأنْفُسِکُمْ». إِنَّ اللّه َ لاٰ یُغَیِّرُ مٰا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ یُغَیِّرُوا مٰا بِأَنْفُسِهِمْ تغییر دادید «مٰا بِأَنْفُس» خودتان را؛ یعنى آن حال پذیرش ظلم، متبدّل شد به حال عدم پذیرش. یک حالِ اینکه دیگر زیر بار این ظلم نمى خواهیم برویم. این طور که شد، تأیید کرد خداى تبارک و تعالى. و شما ظالم را بیرون کردید.
این حال را حفظ کنید. الآن متوجه باشید که این حال حفظ بشود؛ یعنى این تغییرى که به سبب توفیق الهى حاصل شد و نفوس شما تغییر کرد به یک نفوسى که شهادت را براى خودتان فَوْز مى دانید، و ذلّت و تبعیت را براى خودتان ننگ مى دانید، این حال حفظ بشود. مادامى که این حال حفظ شد، خداوند همین را حفظش مى کند. اگر خداى نخواسته «ما بأنفسِ» ما دوباره برگردد به حال اول، باز دوباره حال اول مى شویم. این یک سنت الهى است که کارهایى که مى شود روى اسباب و مسببات، خداى تبارک و تعالى کار مى کند، اسباب و مسببات، است. وقتى که شما خودتان مهیّا شدید براى اینکه زیر بار ظلم بروید، ظالم پیدا مى شود، این سبب مى شود که ظالم پیدا بشود. هرچه بیشتر ما خضوع بکنیم براى ظالم، ظالم بیشتر فشار مى آورد. وقتى که مهیا بشویم براى جلوگیرى از ظالم، ظالم عقب مى نشیند. هرچه زیادتر
کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 223
فشار بیاورید، او عقبتر مى نشیند. یک قدم شما که عقب بنشینید، او جلو مى آید. یک قدم شما جلو بروید، او عقب مى رود. این سنت الهى است، و مطلبى بود که با تجربه، خودِ شما ثابت کردید که شما وقتى قدمها را برداشتید طرف اینکه طاغوت نباید باشد، رفت از بین و تمام شد؛ بساطشان را برچیدند و رفتند.(155)
* * *
کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 224