امامت و تشیع
معنى امامت
ما پیش از این با حکم خرد ثابت نمودیم که باید امامت که معنى اش تعیین نگهبان از براى دین است در دین اسلام مسلم و ثابت باشد و اگر قانونگذار اسلام یک شخص خردمند عادى هم بود باید تکلیف دینداران را پس از خود معین کند اینک هم باز مى گوییم خداى عالم که قانونهایى گذاشته براى زندگى بشر و احکامى آورده براى سعادت این جهان و آن جهان ناچار به حکم خرد قانونها و احکامى است که جریان خود آنها را خدا و پیغمبر مى خواستند نه ضد و نقیض آن را و این محتاج به دلیل نیست، خود از احکام روشن عقل است که هر قانونگذارى در عالم قانون را براى جریان و عملى کردن مى گذارد نه براى نوشتن و گفتن و ناچار جریان قانونها و احکام خدایى فقط منحصر به زمان خود پیغمبر نبوده پس از او هم بایستى آن قانونها جریان داشته باشد چنانکه واضح است و ما پس از این ثابت مى کنیم. ناچار در این صورت باید کسى را خداى عالم تعیین کند که گفته او و پیمبر او را یکان یکان بى کم و کاست بداند و در جریان انداختن قانونهاى خدایى نه خطاکار و غلطانداز باشد و نه خیانتکار و دروغ پرداز و ستمکار و نفع طلب و طماع و نه ریاست خواه و جاه پرست باشد و
کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 125
نه خود از قانون تخلف کند و [نه ] مردم را به تخلف وادارد و نه در راه دین و خدا از خود و منافع خود دریغ کند و این معنى امامت و داراى این اوصاف امام و در تمام امت به شهادت تواریخ معتبره و اخبار متواتره از سنى و شیعه غیر از على بن ابیطالب بعد از پیغمبر کسى چنین اوصاف را نداشت. 66
***
کتابآیین انقلاب اسلامی (ج.۱)صفحه 126