علیاصغر نصرتی
تا دورترین ستاره
ظهر است و صف بلند دشمن
ظهر است و حسین و آفتاب است
در خیمهی این امیرِ تنها
مانند همیشه قحط آب است
ظهر است و هجوم ابر غربت
برگرد حرم کبوتری نیست
آنها همه رفتهاند و دیگر
عباس و علی اکبری نیست
بز و گوسفند و گوساله؛ میوهها، دانههای برنج، تکههای نان، تهماندههای ماست، شیر، و همه و همه را قورت میدهد.
برای همین، صبحها، گنجشکهای گرسنه، لب پنجره جیک جیک میکنند. و بچه گربهای لب دیوار به یاد مادربزرگها و پدربزرگها میو میو میکند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 510صفحه 26