بعضیها روزنامه دیواریهای درست شده و چسبانده شده روی پانلها را نگاه میکردند شروع به نوشتن یادداشتی در گوشهای از آنها میکردند. یا اینکه از نوع نگاه کردن بعضی از آنها به روزنامههای دیواری به خوبی میتوانستید بفهمید که نگاهی عاشقانه و پر از ذوق و علاقه دارند. حالا ممکن بود به این دلیل باشد که در دوران کودکی دوست داشتهاند چنین کاری را انجام دهند اما امکانش برایشان فراهم نبوده و یا اینکه ممکن است به خاطر این بوده باشد که به یاد دوران کودکی خود افتاده باشند، زمانی که خودشان هم کاری شبیه این را انجام داده بودند و حالا با دیدن این روزنامه دیواریها، خیلی از خاطرات سالهای گذشته برایشان زنده شده باشد.
Õ و همه اینها باعث شد تا به فکر بیفتید بخشی از کارگاه روزنامه دیواری را به بزرگترها اختصاص دهید.
بله، به خوبی مشخص بود که علاوه بر کودکان باید شرایط درست کردن روزنامه دیواری را برای بزرگترها هم فراهم کنیم. یادم میآمد زمانی که داشتیم با بچهها کار میکردیم آقایی در حال نوشتن چیزی روی یک تکه کاغذ بود. رفتم و از او پرسیدم چه مینویسد؟ گفت من سالها معلم کلاس اول بودهام و اکنون بازنشسته شدهام. دلم میخواست حالا که به این نمایشگاه آمدهام و بچهها را در حال ساخت روزنامه دیواری میبینم من هم چیزی بنویسم. به موارد زیادی از این دست میتوانم اشاره کنم، مواردی که باعث شد به فکر بیفتیم بخشی از کارگاه را به بزرگسالان اختصاص دهیم، بخشی که عنوان «بچههای دیروز» را بر خود دارد. با ایجاد بخش کودکان دیروز حالا دیگر هر وقت کسی را میدیدیم که دارد یا ذوق و علاقه به روزنامههای دیواری نگاه میکند و یا اینکه دارد در حاشیه روزنامههای دیواری درست شده توسط کودکان چیزی مینویسد میتوانستیم به او پیشنهاد دهیم که اگر
و دانههای برنج توشکم فلفل دلمهای، بادمجان، برگکلم و گوجهفرنگی- دلمه. اسفناج با ماست، بورانی.
کمکم همه مشغول شدند. لوبیا سبز، ترهفرنگی، کرفس، کدو.
هویج، لای برنج، همراه خوراک، توی سالاد. میوهها خیره شده بودند به غذاها. آنها، خوشرنگ، خوش عطر و خوش طعم بودند.
مجلات دوست کودکانمجله کودک 510صفحه 12