به قلم حجتالاسلام و المسلمین
حاج سید احمد خمینی
گیوۀ قرضی؛ ممنوع!
راجع به خودم. اولین روزی که به
مدرسهام فرستادند فرار کردم! بعد با کتک معلمم ناچار
در کلاس حاضر میشدم. تا ششم ابتدایی از خیلی معلمان
کتک خوردم. یخ حوض مدرسهام را میشکستند و دستهایم را
شاید نزدیک به نیم ساعت توی آب یخ میگذاشتند و بعد چوب،
هر چه فکر میکنم نمیدانم چرا اینقدر من را میزدند. درست است
که خیلی شیطان بودم، ولی این موجب نمیشد که هر روز به چوبم
ببندند! چه میشود کرد که روش تربیتی قدیم چنین اقتضا میکرد.
شیرین اینکه کلاس هفتم و هشتم و نهم را هم با کتک طی کردم.
هر روز صبح ناظم دبیرستان حضرت آقای محمود توکل اسم من را
میخواند که بیا و میدانستم که کلیهاش شش چوب است سرم را زیر
میانداختم و کتکم را نوش جان میکردم و با همان سر زیر میرفتم
کلاس و زنگ دوم فرار.
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 211صفحه 24