مرتضی سورج
لنگه کفش دوست داشتنی
خبرنگار در حالی که کفشها را یکی
پس از دیگری به صورت بوش پرتاب میکرد فریاد کشید:
«بگیر! این هم بوسۀ خداحافظی! از
طرف مادران شهدا و بیوهها و همۀ کسانی که عزیزی را در جنگ از
دست دادهاند.»
و به رئیس جمهور آمریکا گفت:
«سگ!»
البته مأموران حفاظتی ریختند سرش
و حسابی کتکش زدند ولی میارزید.
وقتی یک گروه از آدمها حرفهای
زیادی توی دلشان مانده است که سیاستمداران گنده برای شنیدنش وقت کافی ندارند یا به آن اهمیتی نمیدهند، یک لنگه کفش کهنه میتواند پیام همۀ
آن آدمها را در خلاصهترین شکل و
کوتاهترین زمان به چشم سیاستمداران بکوبد.
وقتی پشت میزهای مذاکره، کشته
شدن این همه آدم در عراق و
افغانستان، خدمات پرزیدنت برای
رساندن جهان به صلح و آزادی و
فریاد کشیدن مردم نوار غزّه، عملیات تروریستی نامیده میشود، احتمالاً تنها
لنگه کفش است که میتواند شرایط عادلانهای را برای مذاکرات بعدی
مهیّا کند.
و امّا مردم
نمیدانم جناب بوش با خودش چه
کار کرده که پرتاب یک لنگه کفش
به سوی او اینقدر مردم جهان را شاد میکند. به فاصلۀ 3 ساعت از این
حادثه، بازی کامپیوتری «پرتاب لنگه کفش به صورت بوش» روی صفحات اینترنت ظاهر میشود. کفش مذکور
500 میلیون دلار به قیمتش افزوده میشود و خبرنگار، به یک قهرمان ملّی تبدیل میشود.
مردم در کشورهای مختلف دنیا در
پارکها و میدانها جمع میشوند و در شادیهای دسته جمعی به یک درخت
که به عنوان نماد بوش فرض میشود،
مجلات دوست نوجوانانمجله نوجوان 203صفحه 8