سخنرانی
حکومت اسلامی مناسب ترین حکومت ـ آزادی خواهی ایرانیان
سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (حکومت اسلامی مناسب ترین حکومت)
نسخه چاپی | ارسال به دوستان
برو به صفحه: برو

نوع ماده: صحیفه امام

پدیدآورنده : خمینی، روح الله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، 1279 - 1368

محل نشر : تهران

ناشر: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (س)

زمان (شمسی) : 21 آب‍ان‌ 1357

زمان (قمری) : 11 ذی الحجه 1398

مکان: نوفل لوشاتو

شماره صفحه : 459

موضوع : حکومت اسلامی مناسب ترین حکومت ـ آزادی خواهی ایرانیان

زبان اثر : فارسی

حضار : دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج

سخنرانی در جمع ایرانیان مقیم خارج (حکومت اسلامی مناسب ترین حکومت)

سخنرانی

‏زمان: 21 آبان 1357 / 11 ذی الحجه 1398‏

‏مکان: فرانسه، نوفل لوشاتو‏

‏موضوع: حکومت اسلامی مناسبترین حکومت ـ آزادیخواهی ایرانیان‏

‏حضار: دانشجویان و ایرانیان مقیم خارج‏

‏اعوذ بالله من الشیطان الرجیم‏

‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏     از یک طرف گرفتاری ملت ایران تقریباً به اوجش رسیده: حکومت نظامی، دولت‏‎ ‎‏نظامی، در تمام خیابانها آنطور که گفته اند توپ و تانک مستقر است. مقابل همۀ مساجد‏‎ ‎‏لولۀ توپها طرف مسجد قراول می روند. و مردم را در مضیقه قرار دادند، در مضیقۀ ارزاق‏‎ ‎‏قرار دادند؛ حتی بعضی گفته اند که در مضیقۀ آب هم هستند. من نمی دانم صحیح است یا‏‎ ‎‏نه. با همۀ قوا شاه دارد با مردم مبارزه می کند. تقریباً مبارزه به اوجش رسیده. و از طرفی‏‎ ‎‏شاه هم سقوطش نزدیک شده، برای اینکه تقریباً این تیر آخری است که اینها در ترکش‏‎ ‎‏داشتند. و قبلاً هم این معنا حدس زده می شد که اینها بفهمند که اثری ندارد این کارها؛‏‎ ‎‏برای اینکه دولت نظامی هم غیر از آن نظامی که سابق بود نیست؛ خوب، همان نظام است‏‎ ‎‏و همان نظامی است. و بر فرض اینکه حالا این دولت هم یک قدری شقی تر و شدیدتر‏‎ ‎‏باشد لکن با این سرنیزه ها نمی شود آرام کرد ملت را. با سرکوبی نمی شود راضی کرد‏‎ ‎‏مردم را. آنها دنبال این هستند که راضی کنند مردم را؛ آرام کنند مردم را. مگر امکان دارد‏‎ ‎‏که به زور راضی بکنند کسی را؟ یا با سرنیزه آرام کنند؟ با سرنیزه موقتاً می توانند سرکوبی‏‎ ‎‏کنند که ـ مثلاً موقتاً ـ صدایی درنیاید لکن فایده ندارد.‏

‏     خوب بر فرض اینکه صداها در نیاید، اعتصابات را چه می کنند؟ الآن ایران به شکل‏‎ ‎‏تعطیل درآمده؛ یعنی در همه چیز الآن اعتصاب هست. با سرنیزه می توانند که مردم را،‏‎ ‎‏همه را سرِ کار ببرند و همۀ چرخها را راه بیندازند؟! اینها دیگر شکست خورده اند. این‏‎ ‎‏دولت نظامی از اول معلوم بود شکست خورده است لکن حالا هم فهمیدند که شکست‏‎ ‎


‏خورده است. حالا دارند با تفنگ و مسلسل و اینها می خواهند مردم را آرام کنند؛‏‎ ‎‏اعتصابات را مثلاً بشکنند. این امکان ندارد.‏

ایجاد آرامش با آزادی ملت

‏     ما که می گوییم شاه تا نرود آرامش برای مردم پیدا نمی شود، با مطالعۀ اوضاع ایران و‏‎ ‎‏کارهایی که شاه برای خارجیها کرده و به نفع خارجیها کرده است، خوب مطالعه شده‏‎ ‎‏است این مسائل؛ معلوم است که دیگر نمی شود با این حرفها کار را درست کرد. حالا هم‏‎ ‎‏این تیر آخری را هم به ترکش گذاشتند. و آن قدمِ بعد از این، این است که یک کودتای‏‎ ‎‏نظامی بشود و شاه را ببرند و یک نوکر دیگری بیاید! آن هم فایده ندارد. تا دست‏‎ ‎‏دیگران، مثل امریکا و شوروی و اینها در ایران کار می کند نه آرامش برای مردم هست و‏‎ ‎‏نه این اعتصابات را می توانند ختمش کنند. باید آنها دست بردارند از ایران. ایران ـ ملت‏‎ ‎‏ایران ـ می خواهد مستقل باشد؛ می خواهد آزاد باشد. باید آزادی بدهند به ملت یعنی‏‎ ‎‏ملت را رها کنند به حال خودش؛ فشار نیاورند روی ملت که با سرنیزه و توپ و تانک و‏‎ ‎‏اینها فشار بیاورند که مردم راضی بشوند، مردم دلخوش بشوند. امکان ندارد یک همچو‏‎ ‎‏مطلبی.‏

حکومت اسلامی، موافق حکم خدا و میل مردم

‏     ما هم که حکومت اسلامی می گوییم، می خواهیم یک حکومتی باشد که هم دلخواه‏‎ ‎‏ملت باشد، و هم حکومتی باشد که خدای تبارک و تعالی نسبت به او گاهی بگوید که‏‎ ‎‏اینهایی که با تو بیعت کردند با خدا بیعت کردند ـ ‏اِنَّما یُبایعُون الله ‎[1]‎‏ ـ یک همچو دستی‏‎ ‎‏حاکم باشد که بیعت با او بیعت با خدا باشد. در جنگ هم وقتی که تیری انداخته است و‏‎ ‎‏رَمْیی کرده است، باز خدا بفرماید که ‏و ما رَمَیْتَ اِذْ رَمَیْتَ وَلکِنَّ الله َ رَمی؛‎[2]‎‏ تو تیر نینداختی، خدا‏‎ ‎‏تیر انداخت. دست او را دست خدا بداند؛ ظل الله باشد، یدالله باشد، حکومتْ حکومت‏‎ ‎‏الهی باشد. ما حکومتی را که می خواهیم، یک همچو حکومتی می خواهیم. آرزوی ما‏‎ ‎


‏این است که یک همچو حکومتی سر کار بیاید که تخلف از قانون الهی نکند.‏

‏     پیغمبر اکرم از باب اینکه دستش دستی بود که تخلف در تمام عمرش از کارهایی که‏‎ ‎‏خدا فرموده بود نکرده بود، این دستْ دست خدا می شود، بیعتْ بیعت با خداست. از‏‎ ‎‏اینجایی که کارهایی را که کرده بود، اراده اش تابع ارادۀ خدا، کارش تابع کارهای خدا،‏‎ ‎‏حکومتش حکومت الهی است، به او گفته می شود که تو تیر نینداختی، وقتی که تیر‏‎ ‎‏انداختی تو نبودی، خدا تیر انداخت. با اینکه پیغمبر تیر انداخته بود اما ظل خدا بود، هیچ‏‎ ‎‏حرکتی از خود نداشت، هر چه داشت تَبَع قانون بود؛ قرآن مجسم بود پیغمبر، قانون‏‎ ‎‏مجسم بود پیغمبر. ما یک حکومتی می خواهیم که قانون باشد، تَبَع قانون باشد نه یک‏‎ ‎‏حکومتی که تَبَع شیطان باشد. و شیطان مجسم باشد، ابلیس مجسم باشد در بین مردم، مثل‏‎ ‎‏محمدرضاخان! اینها ابلیسند، اینها لشکر ابلیسند. این دولت ابلیس است و تابع ابلیس‏‎ ‎‏است، شیطان است و تابع شیطان است؛ حکومت نظامی همان حکومت شیطانی است!‏‎ ‎‏یک حکومتی است که برخلاف رضایت خدا و برخلاف رضایت ملت است؛ یک‏‎ ‎‏همچو حکومتی شیطانی است.‏

‏     ما می خواهیم یک حکومت الهی باشد موافق میل مردم، رأی مردم، و موافق حکم‏‎ ‎‏خدا. آن چیزی که موافق با ارادۀ خداست موافق میل مردم هم هست. مردم مسلمانند،‏‎ ‎‏الهی هستند، وقتی ببینند عدالت را می خواهد اجرا بکند. خدا می خواهد عدالت در بین‏‎ ‎‏مردم اجرا بشود. خدا می خواهد که به حال این ضعفا و طبقۀ سوم یک فکری بشود نه مثل‏‎ ‎‏حالا که همۀ قدرتها را روی هم گذاشتند، یک عده ای می خورند تا تُخَمه‏‎[3]‎‏ می کنند،‏‎ ‎‏یک عده ای از گرسنگی ریختند اطراف تهران، و نه آب دارند و نه برق دارند و نه نان‏‎ ‎‏دارند و نه چیزی دارند. می خواهد عدالت باشد!‏

توبۀ شاه برای فریب ملت

‏     بله، اینها هی صدای عدالت اجتماعی و احکام مبین اسلام ‏‏[‏‏را‏‏]‏‏ می گویند؛ این حرفها‏‎ ‎


‏را می زنند اما ادعاست. می آیند در مقابل ملت و توبه می کنند لکن فریب است این!‏‎ ‎‏فریب نباید بخورد این ملت و نمی خورد. «تا حالا ما اشتباه کرده بودیم و از این به بعد‏‎ ‎‏دیگر اشتباه نمی کنیم»! کی همچو التزامی داده که شما اشتباه نکنید. اشتباه که نبوده، عمداً‏‎ ‎‏این مال ملت را دادید به امریکا و شوروی خورده است! عمدی است این کارها، اشتباهی‏‎ ‎‏نیست. می دانید دارید چه می کنید عالِم عامِد! با همۀ توجه به اینکه این مالْ مالِ ملت‏‎ ‎‏است و این امریکا دشمن این ملت است، و این مالِ ملت را به این دشمنِ ملت مجانی‏‎ ‎‏دادید. شما عالِمید نه اینکه اشتباه بوده! بعد از این هم همین کارها را می کنید، و ممکن‏‎ ‎‏است که بعد از این باز بیایید بگویید من اشتباه کردم! شما اشتباه نکردید؛ شما عمداً مال‏‎ ‎‏این ملت را به دیگران دادید برخلاف مصلحت ملت.‏

‏     و ما یک حکومتی می خواهیم که روی مصالح این ملت کار بکند. البته ما دستمان به‏‎ ‎‏حکومتی که مثل پیغمبر باشد که دیگر نمی رسد، تمام شد؛ دستمان به یک حاکمی مثل‏‎ ‎‏علی بن ابی طالب که نمی رسد؛ اینها را ما حالا نمی خواهیم بگوییم که ما می خواهیم‏‎ ‎‏علی بن ابی طالب ـ سلام الله علیه ـ ما از کجا پیدا کنیم یک همچو چیزی؛ اما ما می خواهیم‏‎ ‎‏یک حکومتی باشد که لااقل تَبَع قانون باشد، تبع قانون اسلام باشد، تبعِ قوانینِ مَجْعولۀ‏‎ ‎‏صحیح باشد. اینها از اول که آمدند برخلاف قانون آمدند، و تا آخر هم برخلاف قوانین‏‎ ‎‏رفتار می کنند. از اول نه شرع مقدس با اینها موافق بود نه قوانین جاری مملکت موافق با‏‎ ‎‏اینها بود. تا حالا هم هر چه کردند برخلاف قوانین کردند، برخلاف شرع مقدس کردند،‏‎ ‎‏برخلاف رضای خدا کردند، برخلاف رضای مردم کردند. ما می خواهیم یک دولتی‏‎ ‎‏تشکیل بدهیم؛ دولتش مشکل نیست؛ خیال می کنند اینها که ما از آسمان می خواهیم یک‏‎ ‎‏دولتی بیاوریم؛ نخیر تویِ همین زمین اشخاصی هستند که می توانند به عدالت رفتار کنند؛‏‎ ‎‏اشخاصی هستند که شریف هستند. در همین زمین، در همین ایران، در همین خارج، در‏‎ ‎‏همین داخل، ما داریم اشخاصی که اینها می توانند اداره بکنند مملکتشان را؛ می توانند که‏‎ ‎‏عدالت کنند بین مردم؛ می توانند مردم را به عدالت وادار کنند؛ می توانند تنظیم کنند امور‏‎ ‎‏مملکت را ـ نه به این اختلاف و این به هم خوردگی که الآن هست؛ می توانند اقتصاد‏‎ ‎


‏مملکت را مهار کنند؛ ما داریم؛ خوردنها زیاد است! حلقومها خیلی گشاد است! تمام‏‎ ‎‏نفت را در یک حلقوم، دو تا حلقوم فرو می برند. البته مملکت ‏‏[‏‏را‏‎ ‎‏]‏‏دیگر ورشکست‏‎ ‎‏می کند. آنقدر بخور هست که هر چه درآید از این مملکت، این بخورها زیادتر دهانشان‏‎ ‎‏باز است، حلقومشان باز است! ما می خواهیم این حلقومها را ببندیم. این مردمی که‏‎ ‎‏حلقومهایشان خیلی کوچک است، به اینها یک تقسیمی بشود؛ یک چیزی به اینها برسد.‏‎ ‎‏ما یک همچو حکومتی می خواهیم نه حکومتی که همه اش خودش و عائله اش ببلعد و‏‎ ‎‏بخورد و برود، حالا ادعا بکند بیایید محاکمه کنید اینها را! بیایید این اموال اینها را‏‎ ‎‏صورت بگیرید محاکمه کنید! آخر برای کی این حرفها را مردک می زنی؟ مگر مردم‏‎ ‎‏نمی شناسند تو را؟! نشناختند تو را؟! تو واقعاً می خواهی محاکمه کنی عائلۀ خودت و‏‎ ‎‏خواهرهای خودت را؟! تو خودت را بنشین محاکمه کن! اجازه بده خودت را محاکمه‏‎ ‎‏کنند! ببینیم خودت چقدر خوردی! تو رأس دزدها و سارقها هستی! تو، تمام خیانتها را تو‏‎ ‎‏کردی؛ خواهرهایت هم دنبال تو هستند، آنها هم مثل تو. برادر و خواهر و عمو و‏‎ ‎‏عموزاده و هر چه دارد! دیگر هر چی هست! می گویند شصت هزار نفر همین عائله و‏‎ ‎‏بسته و آنهایی که با او ـ با آنها هستند هست، می گویند شصت هزار نفرند! شاید هم بیشتر‏‎ ‎‏باشد. همۀ منافع مملکت ما توی این حلقومها دارد فرو می رود، آن وقت می گویند‏‎ ‎‏اقتصاد ما اقتصاد کذاست! چیه، فکر اقتصاد را کرده اید؟ ما فکر این را کردیم که وقتی این‏‎ ‎‏منها بشود، این خوراک حلقومهای گشاد منها بشود، منافع مملکت ما به قدر خودش‏‎ ‎‏بیشتر هست. ما غنی هم هستیم. دزدیها زیاد است، خوراک زیاد است، حلقومها گشاد‏‎ ‎‏است، ویلاهای خارجی باید اداره بشود، باید به اشخاص خارج، به مطبوعات خارجی‏‎ ‎‏سالی ـ نمی دانم ـ صد میلیون دلار بدهند‏‎[4]‎‏ که از آقا تعریف بکنند و بگویند که ایشان‏‎ ‎‏عدالت اجتماعی دارد، و ملت ایران نرسیدند به این حدی که آزاد بشوند! یعنی چه‏‎ ‎‏نرسیدند به این حد؟ ملت ایران نمی خواهند آزاد بشوند؟! نرسیدند به آن حد که آزاد‏‎ ‎


‏بشوند؟! شماها نرسیدید به آن حد که آدم بشوید! کارترها نرسیدند به آنجا که فکر آدمی‏‎ ‎‏بکنند، انسان باشند؛ نه ملت ایران نرسیده که می گویند نمی خواهیم مالمان را بدهیم به تو.‏

ضرورت بیداری و خنثی کردن تبلیغات دشمنان

‏     بیدار بشوید آقایان! این تبلیغات در خارج زیاد شده است. حالا هم دارند تبلیغات‏‎ ‎‏می کنند. از هر طرف تبلیغات که نمی توانند اینها مملکت را اداره کنند! اگر اداره کردن‏‎ ‎‏کشتن مردم است، همۀ حیوانات هم می توانند اداره کنند! اگر گرگها هم بریزند توی‏‎ ‎‏مملکت ما بهتر از این اداره می کنند مملکت را. نمی توانند کدام است؟ مگر مملکت‏‎ ‎‏ایران رجال ندارد؟ مگر محصلین نداریم ما؟ اینها یا تارند‏‎[5]‎‏ و در خارج از کشور به سر‏‎ ‎‏می برند و جرأت نمی کنند بیایند در ایران، یا در خود ایران در انزوا هستند. وقتی که تو‏‎ ‎‏بروی و این رژیم برچیده بشود، اشخاص لایق صحیح می آیند اداره می کنند مملکت را.‏‎ ‎‏نمی توانند کدام است؟ شماها نمی توانید که اینقدر سروصدا بلند شده است؛ و نمی توانید‏‎ ‎‏هم الآن بخوابانید. الآن شما نمی توانید اداره کنید مملکتتان را، خوب بروید وقتی‏‎ ‎‏نمی توانید... خودمان اداره می کنیم.‏

‏     تبلیغات زیاد است؛ شما هم توجه بکنید، شماها هم تبلیغ بکنید. در مقابل این‏‎ ‎‏تبلیغات، تبلیغ بکنید. بگویید اینها نمی توانند اداره کنند. بهتر از این چه؟ الآن نمی توانند.‏‎ ‎‏بهتر از این چه؟ همۀ کار مملکت الآن لنگ است. الآن همه در اعتصابند، از باب اینکه‏‎ ‎‏همه ناراضی هستند. شما یک عده ناراضی، یک مملکتِ ناراضی درست کرده اید! اگر‏‎ ‎‏کسی بتواند یک مملکت را اداره کند که اینقدر ناراضی پیدا نمی کند. شما نمی توانید‏‎ ‎‏اداره کنید! وقتی نتوانستید، همه ناراضی. تاجر بروی ناراضی؛ کاسب بروی ناراضی؛‏‎ ‎‏اداری بروی ناراضی؛ ارتش بروی ناراضی. شما خیال کردید همۀ ارتش مثل این چند تا‏‎ ‎‏الدنگ هستند که به جان مردم افتادند؟! نه، همه اینطور نیستند. آنها به ما پیغام داده اند ما‏‎ ‎‏حاضریم؛ پیغام دادند. اگر وقتش شد آنها هم حاضرند برای کارها. کی را شما راضی قرار‏‎ ‎


‏دادید؟ شما چهار نفر را راضی کردید که به جان مردم افتاده اند دارند مال و جان مردم را‏‎ ‎‏از بین می برند. این چهار نفر را با پول راضی کردید! یا پول نفت ما را به اینها خوراندید یا‏‎ ‎‏چیزهای دیگر منافع مملکت ما را، و به جان مردم ریختید. ما می خواهیم اینها را بیرون‏‎ ‎‏بریزیم از مملکتمان، اینها بروند سراغ کارشان. تا حالا چاپیدند بس است؛ بعد بروند‏‎ ‎‏جای دیگر بچاپند.‏

لزوم تبلیغ برای شناساندن مسائل نهضت به دنیا

‏     شما همه موظفید که مطالب ایران را بگویید برای مردم. بگویید برای این اروپاییها،‏‎ ‎‏برای این امریکایی ها. مطالب را به آنها بگویید، حالی شان کنید که مملکت ایران وضعش‏‎ ‎‏این است. یک مملکت ناراضی الآن پیدا شده؛ و این مملکت ناراضی با دست امریکا و‏‎ ‎‏شوروی و با نوکری محمدرضاخان پیدا شده است و پدرش، که مثل این بود یا یک‏‎ ‎‏خرده ای بهتر از این شاید ـ شاید. بگویید آقا، با هرکس ملاقات می کنید بگویید مصایب‏‎ ‎‏ایران را اینها بد معرفی کرده اند ایران را. اینها معرفی کرده اند که اینها یک مردم وحشی‏‎ ‎‏هستند که نمی گذارند اداره بشود مملکت! شماها وحشی هستید که نگذاشتید این‏‎ ‎‏مملکت ما دست خود ما باشد تا اداره اش بکنیم؛ شما! هر جا شما دست می گذارید دست‏‎ ‎‏امریکا آنجاست. ‏‏[‏‏در‏‏]‏‏ این مملکت ارتش را دست می گذاریم شصت هزار نفر یا چهل و‏‎ ‎‏پنج هزار نفر مستشار آنجا هست! حالا دارند کم کم می روند.‏‎[6]‎‏ فرهنگش را دست‏‎ ‎‏بگذاریم دست اینها تویش بوده. مجلسش، مجلس از خود اینهاست، افرادش با لیست‏‎ ‎‏اینها تعیین شده! شاهش با دست خود اینهاست! همه اش با دست اینهاست. ما چه چیز‏‎ ‎‏داریم دیگر؟ ما هیچ چیز نداریم الآن. اقتصاد ما داریم؟ همه اش دست اینهاست؛‏‎ ‎‏همه اش. همه اش با خیانت این مردم و جنایات آنها ـ اربابها ـ دارد می شود.‏

‏     ما می خواهیم یک مملکتی باشد دست خود شماها؛ دست این سر و پا برهنه هایی که‏‎ ‎‏دارند گرسنگی می خورند. برای اینها فکر بکنید شماها. می خواهیم دست یک دسته ای‏‎ ‎


‏بیفتد که اینها شرافت انسانیت داشته باشند، اعتقاد به یک خدایی و یک روزی که حسابها‏‎ ‎‏کشیده می شود داشته باشند؛ نه مثل اینها که اصلاً خدانشناسند! تا برای این فقرا یک کاری‏‎ ‎‏بشود، برای خود مملکت یک کاری بشود. از دست این نفتخوارهای مفتخور یک قدری‏‎ ‎‏نجات پیدا کنیم ما.‏

‏     شما موظفید که به هر جا می روید، با هرکس تماس پیدا می کنید، این درد این مملکت‏‎ ‎‏را بگویید؛ و درمانش را هم که رفتن این مردک و ـ عرض کنم ـ به هم خوردن این رژیم‏‎ ‎‏باطل و دست برداشتن اجانب از سر ما، این هم درمانش است. اگر این درد برود و آن‏‎ ‎‏درمان پیدا بشود که آنها بروند و این هم برود ـ همه شان دردند و مثل یک غدۀ سرطانی‏‎ ‎‏می باشند، اینها را ما قطعشان بکنیم، مملکت یک مملکت خوبی است؛ هم وسعتش‏‎ ‎‏خیلی زیاد است، هم نعمتش خیلی زیاد است؛ همه چیزش هست اما یک دستۀ خائن‏‎ ‎‏دارد به همش می زند اوضاعش را. این دستۀ خائن بروند، یک مملکت خوبی داریم؛‏‎ ‎‏همان خودمان اداره اش می کنیم. ان شاءالله خدا همه تان را توفیق بدهد؛ موفق باشید.‏

  • ـ اشاره به آیۀ 10 سورۀ فتح: «آنانکه با تو بیعت می کنند جز این نیست که با خدا بیعت می کنند».
  • ـ سورۀ انفال، آیۀ 17:«و آنگاه که تیر می انداختی، تو تیر نمی انداختی، خدا بود که تیر می انداخت».
  • ـ ناراحتی معده ناشی از پرخوری.
  • ـ در این مورد        جنگ قدرت در ایران، ص 117 و خدمتگزار تخت طاووس، ص 310.
  • ـ پراکنده اند، مجتمع نیستند.
  • ـ از اواسط سال 57 خروج امریکایی ها از ایران آغاز شد. در زمان این سخنرانی تعداد امریکایی ها در ایران حدود بیست هزار نفر بود و در اواسط آذر ماه عاشورا به دوازده هزار نفر رسید.